در آن ۱۲ شبانه‌روز، بسیاری از مشکلات حوزه‌‌ رسانه، تبلیغ و اطلاع‌رسانی را با گوشت و استخوان حس کردیم. ولی شواهد نشان می‌دهد که در ایران، هنوز هم در بر همان پاشنه‌‌ قبلی می‌‌‌چرخد و به نظر می‌رسد قرار نیست در این حوزه‌‌‌ها، تغییراتی صورت بگیرد. همه می‌‌‌دانند و می‌‌‌بینند که جهان، یک مسیر طولانی را با چه سرعتی درنوردیده و از تحولات دوران ارتباطات، ماهواره، اینترنت تا مقطع نوین هوش مصنوعی، چه تغییرات بزرگی روی داده است. ولی می‌توان به‌جرات گفت نشانه‌‌‌ای از تدوین یک استراتژی رسانه‌‌‌ای جدید در ایران مشاهده نمی‌شود. شاید به این دلیل که قرائت پیدا و پنهان حکمرانان و کارگزاران ما از شیوه‌‌ کار و نحوه‌‌ اثرگذاری رسانه و پیام، در خوش‌بینانه‌‌‌ترین شرایط، متعلق به اردوگاه تبلیغاتی چپ در دوران جنگ سرد است. یعنی همان دورانی که تصور می‌‌‌شد؛ جامعه به مثابه‌‌ توده، به همان شکلی که نان و برنج و روغن کوپنی و سهمیه‌‌‌ای را بدون اعتراض صرف می‌کند، خبر و گزارشِ روزنامه، رادیو، تلویزیون و دیگر تریبون‌‌‌ها را نیز به همان سیاق می‌‌‌بلعد و برداشت جمعی از حقایق امور، همان چیزی خواهد بود که «سفارش‌دهنده» در نظر داشته است. این در حالی است که چند دهه از دوران سنتی مهندسی افکار عمومی سپری شده و «اقناع» دشوارتر و «هدایت» ناممکن‌‌‌تر شده است.

هم‌اکنون در جهانی به سر می‌‌‌بریم که ظهور رسانه‌‌‌های اجتماعی، سوگیری الگوریتمی و سرعت گیج‌کننده انتشار اطلاعات، همه‌‌ ما سرنشینان این چرخ و فلک بزرگ را دچار سرگیجه کرده است. بنابراین خوش‌بینانه است اگر تصور شود که هنوز هم می‌توان با تولید و نشر خبر به شیوه‌‌ «سری‌دوزی» و «تک‌سایز»، از همه‌‌ گردنه‌‌‌ها گذشت.

 

ابزار تغییر کرد،رویکردها ثابت ماند

حکمرانی در ایرانِ پنجاه سال پیش با سه چهار روزنامه و یکی دو شبکه‌‌ تلویزیونی، کار دشواری نبود. مخصوصا در شرایطی که رویدادهای مهمی مانند انقلاب و جنگ تحمیلی به میدان آمدند، کنترل افکار عمومی تا حدودی میسر بود. ولی به موازات سرعتی که دنیای فناوری و تجهیزات رسانه‌‌‌ای در جهان طی کرد، دانش اطلاع‌رسانی و رویکرد حکمرانی نسبت به خبر، افکار عمومی و جامعه تغییر نکرد. در نتیجه همان نسخه‌‌‌ای که برای ممنوعیت استفاده از دستگاه ویدئو وجود داشت، در مورد ماهواره نیز اعمال شد و حالا درباره‌‌ اینترنت نیز تکرار می‌شود! از این بدتر، وضعیت دنیای رسانه است. در ایران کل نهادهای رادیویی و تلویزیونی به حکومت سپرده شده و در نتیجه فضایی برای شکل‌‌‌گیری تلویزیون خصوصی به وجود نیامده است. در حالی که نه‌تنها در کشورهای توسعه‌یافته، بلکه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه هم، طی چند دهه‌‌ گذشته، راه برای عرض‌اندام بخش خصوصی در تلویزیون‌داری و رسانه‌داری هموار شد.

وقتی که در سال ۱۹۸۰ میلادی ژنرال کنعان اورن در ترکیه دست به کودتای نظامی زد، رادیو تلویزیون دولتی «تی.آر.تی» دو شبکه بیشتر نداشت و بخش خصوصی فقط در دنیای تولید روزنامه فعال بود. اما نخستین تلویزیون خصوصی ترکیه در سال ۱۹۸۹ میلادی تاسیس شد و حالا شمار کانال‌‌‌های تلویزیونی دولتی در ترکیه کمتر از ۱۲مورد و شمار کانال‌‌‌های بخش خصوصی، بیش از ۲۱۲مورد است که در بین آنها، حداقل ۳۰ کانال بزرگ حرفه‌‌‌ای و مدرن به چشم می‌‌‌خورند. در نتیجه بسیار طبیعی است که اقناع و هدایت افکار عمومی در ترکیه، شکل و شیوه‌‌‌ای دیگر داشته باشد و در جریان کودتای سال ۲۰۱۶ یا دیگر بحران‌های سیاسی و امنیتی در داخل این کشور، هزاران کیلومتر آن سوتر از ترکیه، یک کانال ضدحکومتی به نام اینترنشنال ترکی به وجود نیامده و بی‌بی‌سی ترکی هم فقط در بخش سایت و رادیو فعالیت مختصری دارد. اما در ایران، کل سپهر رسانه‌‌‌ای رادیویی و تلویزیونی کشور در دست حکومت است و چند کانال ضدحکومتی فارسی در آمریکا و اروپا، هدایت بخش قابل‌توجهی از افکار عمومی جامعه‌‌ ما را در دست گرفته‌‌‌اند.

 

یک لشکر خبرگزاری و سایت

یکی از شگرف‌‌‌ترین ویژگی‌‌‌های ایران، نوعی از سهم‌خواهی و سهم‌دهی در نهادها، رده‌‌‌ها و گروه‌‌‌هاست که به موازات هم و غالبا بی‌‌‌خبر از هم، نهادهای مشابه تاسیس می‌کنند و این باعث شده که ایران، دارای حکمرانی پیچیده‌‌‌ای با تضاد منافع گسترده و بدنه‌‌‌ای «پرنهاد» و عریض باشد؛ به نحوی که کل قاره‌‌ اروپا به اندازه‌‌ ایران خبرگزاری ندارد و در کشور ما، از قوه‌‌ قضائیه و وزارت ورزش گرفته تا مرکز توسعه مساجد و بسیاری از نهادهای نظامی، دینی و تبلیغی، همه و همه صاحب خبرگزاری هستند. اما زمانی که محتوای خبرگزاری‌‌‌ها را مقایسه می‌‌‌کنی، درمی‌‌‌یابی که غالبا شبیه هم هستند و حتی در موارد بسیار، اخبار آنها از روی هم کپی گرفته شده‌‌‌اند! در چنین آشفته‌بازاری، نه مجالی برای رقابت واقعی و رشد عوامل حرفه‌‌‌ای وجود دارد، نه دلیلی برای تکثیر اعتماد و افزایش اعتبار. دیگر ویژگی مشترک این کهکشان پرهزینه، این است که هیچکدام از آنها، در جمعیت ۸۵میلیون‌نفری ایران، صاحب یک گروه کثیر مخاطبان نیست و در نتیجه با وجود فعالیت ده‌‌‌ها خبرگزاری و نهاد رسانه‌‌‌ای، باز هم گروه کثیری از مردم، برای کسب خبر یا سراغ شبکه‌‌‌های تلویزیونی خارج از کشور می‌‌‌روند یا سر از هزارتوی فضای مجازی درمی‌‌‌آورند.

آیا همه‌‌ خبرگزاری‌‌‌ها و نهادهای رسانه‌‌‌ای دولتی و  حکومتی، صرفا براساس کارکرد رسانه‌‌‌ای و اطلاع‌رسانی شکل گرفته‌‌‌اند و نشانه‌‌‌ای از تکثر و تنوع در سپهر رسانه‌‌ کشور را تداعی می‌کنند؟ خیر. این تعدد، غالبا به خاطر فقدان نظام حزبی و ابهام در مناسبات قدرت، انحراف از مسیر مرسومِ رقابت سیاسی و تلاش برای سهم بردن از یارانه‌‌‌های دولتی است. متاسفانه باید گفت؛ همین الگوی پرهزینه، در ورطه‌‌ اندیشکده‌‌‌سازی نیز تکرار شده و هم اکنون ده‌‌‌ها اندیشکده در کشورمان فعالیت می‌کنند که شکل و شمایل و محتوای مطالب و شیوه‌‌ کار آنها، تفاوت چندانی با همدیگر ندارند.

 

رسانه‌‌ مستقل از کجا می‌‌‌آید؟

مروری اجمالی بر وضعیت فعلی سپهر رسانه‌‌‌ای و اطلاع‌رسانی در ایران، نشان می‌دهد که دولت و نهادهای حکومتی، نقش بلامنازعی دارند و قدرت را به شکل یک قبضه در اختیار گرفته‌‌‌اند. در این میان، شمار محدودی روزنامه، سایت اینترنتی خبری، گروه‌‌‌های تولید محتوای اینترنتی و همچنین گروه‌های سریال‌ساز وجود دارند که البته میزان سرمایه، امکانات و میزان اکسیژن آنها به‌هیچ‌وجه با ورژن دولتی و حکومتی قابل‌مقایسه نیست. صد البته خطاست اگر تصور کنیم که فقط نظام حکمرانی، این معادله و رقابت نابرابر را شکل داده است. خیر. واقعیت این است که نهاد و عامل مهم دیگری به نام اقتصاد، در پدیدارشدن این نابرابری و نابسامانی، نقش حیاتی دارد.

آنچه رقابت بین رسانه‌‌‌های مستقل را شکل می‌دهد، اتکا به ارزش‌آفرینی حرفه‌‌‌ای فعالان رسانه و اثرگذاری آنها بر دنیای ‌اقتصاد و قدرت است. در نتیجه، از دل اقتصاد آزاد و رقابتی، رسانه‌‌ حرفه‌‌‌ای و اثرگذار با سبک و صدای متفاوت سربرمی‌آورد که همگام با تغییرات کوچک و بزرگ، برای راضی نگه داشتن مشتری یا مخاطب، از ابداع ابتکار بهره می‌گیرد. ولی از شوره‌زار اقتصاد دستوری، رسانه‌‌‌های شعاری و کم‌اثری سر برمی‌آورند که اساسا میزان رضایت مخاطب برای آنها اهمیت خاصی ندارد و از آنجا که در یک رقابت نابرابر، تمام امتیازات و منابع را از آنِ خود کرده‌‌‌اند، نیازی به تلاش و ابتکار حس نمی‌‌‌کنند. در چنین شرایطی، رسانه‌‌‌های دولتی و حکومتی به چاه‌ویل تبدیل شده و هر اندازه بودجه و پول در آنها ریخته شود، مابه‌ازایی جز رانت‌خواری، اعتمادزدایی و ایجاد دافعه ندارند.

محمدعلی دستمالی، پژوهشگر حکمرانی