به گزارش اختصاصی رصد روز، بازار سرمایه ایران در ۴ ماهه ابتدایی سال ۱۴۰۳، صحنه یک نبرد نابرابر بود؛ نبردی میان تهدیدهای کلان اقتصادی و امیدهای خرد بنیادی. شاخص کل بورس تهران در این دوره، روندی عمدتاً نزولی و بیثبات را تجربه کرد، به گونهای که نفسهای بازار در سایه تورم جهانی، ابهامات سیاسی بینالمللی و سیاستهای پولی داخلی به شماره افتاده بود.
مهمترین و ملموسترین نشانه این بیماری،”خروج پول حقیقی” بود. آمارها از خروج چند ده هزار میلیارد تومانی سرمایه سرمایهگذاران خرد از بازار حکایت دارد. این فرار، یک واکنش منطقی به شرایط پرریسک بود: نوسانات شدید قیمتها، کاهش قدرت خرید و تمایل به انتقال دارایی به بازارهای موازی با نقدشوندگی بالاتر مانند سکه، ارز و مسکن. این رفتار سهامداران خرد، نه یک علت، که یک “علائم” از بیاعتمادی عمیقتر به آینده نزدیک بازار بود.
ریشه این بیثباتی را باید در چند عامل جستجو کرد:
۱. سیاستهای انقباضی بانک مرکزی: افزایش نرخ سود بین بانکی به عنوان یک ابزار کنترل تورم، نقدینگی را به سمت بازار پول سوق داد و جذابیت سهام را به عنوان یک دارایی پرریسک کاهش داد.
۲. ابهام در مذاکات برجام: هر نوسان در اخبار سیاسی، مستقیم و بیدرنگ روی قیمتهای جهانی کامودیتیها و متعاقباً روی سهام شرکتهای صادراتمحور بورس اثر گذاشت.
۳. انتخابات ریاستجمهوری: همواره دورههای انتخاباتی در ایران با نوعی انتظار و احتیاط سرمایهگذاری همراه است. سرمایهگذاران ترجیح میدهند تا روشنی بیشتری از سیاستهای اقتصادی دولت آینده مشاهده کنند و سپس تصمیمات کلان مالی بگیرند.
۴. ترس از رکود: فشار تورم بر دوش خانوارها و کاهش مصرف، سودآوری بسیاری از شرکتهای تولیدی و مصرفی را تحت الشعاع قرار داده و چشم انداز آنها را تار کرده است.
در چنین شرایطی، بازار سرمایه به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم شد: “شرکتهای ضعیف و متوسط” که در گرداب نزول قیمت و خروج پول گرفتار آمدند، و “شرکتهای قوی بنیادی” که نه تنها مقاومت کردند، بلکه با ارائه عملکرد درخشان، خود را به عنوان”جزایر امن سرمایهگذاری”معرفی کردند. اینجاست که داستان بیمه دانا و صنعت بیمه آغاز میشود.
صنعت بیمه برای سالها در بازار سرمایه به عنوان یک صنعت کمرمق و کمتحرک شناخته میشد. با نرخهای بیمهای ثابت و رقابتی محدود، رشد و سودآوری چشمگیری از آن انتظار نمیرفت. اما داستان در سالهای اخیر، به کلی تغییر کرد.
تحول صنعت بیمه از دو محور کلان سرچشمه گرفت:
اول: آزادسازی نرخهای بیمهای. این تصمیم تحولآفرین به شرکتهای بیمه اجازه داد تا بر اساس محاسبات اقتصادی و ریسک، قیمتگذاری کنند. این امر حاشیه سود آنها را به شکل قابل توجهی بهبود بخشید و مدل کسبوکارشان را از حالت انفعالی به حالت فعال و سودآور تغییر داد.
دوم: تورم افسارگسیخته. شاید عجیب به نظر برسد، اما تورم بالا برای شرکتهای بیمهگر که دارای “داراییهای مالی” کلان (حاصل از حق بیمههای دریافت شده) هستند، به یک فرصت تبدیل شد. افزایش ارزش جایگزینی داراییها و همچنین سرمایهگذاری این حجم نقدینگی در سپردههای بانکی و سایر instruments مالی با بازدهی بالا، سود این شرکتها را چندین برابر کرد.
این دو عامل، صنعت بیمه را از یک صنعت حاشیهای به یک “هایلایت سرمایهگذاری” تبدیل کرد. سرمایهگذاران هوشمند که به دنبال پناهگاهی در برابر تورم و همچنین سودآوری مطمئن بودند، به سمت این صنعت هجوم آوردند.
در میان همه شرکتهای بیمه، عملکرد “بیمه دانا” به دلایلی خاص و قابل تامل، درخشان و برجسته بود.
۱. جایگاه سوم و سهم بازار ۱۳.۹۷ درصدی:
کسب جایگاه سوم در صنعتی با رقبای بزرگی مانند بیمه ایران و البرز، به خودی خود یک دستاورد استراتژیک است. این رقم نشاندهنده “مهارت در جذب مشتری” و “کارایی عملیاتی” بالا است. دانا ثابت کرده که میتواند در یک بازار رقابتی، سهم خود را افزایش دهد و این رشد ارگانیک، برای سهامدارانش بسیار ارزشمندتر از رشدهای مقطعی است.
۲. سود خالص هر سهم ۱,۱۹۰ ریال و جایگاه دوم:
این عدد، قلب تپنده این موفقیت است. “سود هر سهم (EPS)”مهمترین شاخص برای سهامداران است، زیرا مستقیماً نشان میدهد که به ازای هر سهمی که دارند، چقدر سود ایجاد شده است. عدد ۱,۱۹۰ ریال برای دانا، نه تنها بالا است، بلکه آن را در رده دوم صنعت قرار داده است. این به آن معناست که دانا تنها بزرگ نیست، بلکه “بسیار profitable (سودآور)” است. این سطح از سودآوری، امکان پرداخت “سود نقدی (DPS)” بالا را فراهم میکند که برای سهامداران جزء که به درآمد ثابت چشم دارند، مانند آهنربا عمل میکند.
۳. نقشی فراتر از سودآوری؛ احیای اعتماد:
اهمیت عملکرد دانا تنها در اعداد و ارقام خلاصه نمیشود. در روزهایی که اخبار خروج پول، سرخط رسانهها را تشکیل میداد، حضور شرکتهایی مانند دانا یک “پیام روانی قدرتمند” به کل بازار فرستاد: “اقتصاد ایران نفس میکشد و کسبوکارهای مدیریتشده میتوانند در سختترین شرایط هم بدرخشند.”
این موضوع برای سهامداران خرد یک “نشانه اطمینانبخش” بود. آنها فهمیدند که به جای دنبالهروی از هیجانات منفی و فروش در کف قیمت، باید به دنبال یافتن “قهرمانان بنیادی” بازار باشند. دانا به یکی از این قهرمانان تبدیل شد. این شرکت اثبات کرد که با مدیریت صحیح داراییها، تمرکز بر فروش و کنترل هزینهها میتوان حتی در توفان نیز پیشران بود.
سوال اصلی سرمایهگذاران اکنون این است: آیا این ابرسودآوری صنعت بیمه و به طور خاص بیمه دانا پایدار است؟
پاسخ یک “آری” محتاطانه است. تا زمانی که تورم در اقتصاد ایران وجود دارد و نرخهای بیمهای به صورت آزاد تعیین میشوند، مدل کسبوکار شرکتهای بیمه fundamentally قوی خواهد بود. آنها نه تنها از Placements سرمایهگذاری خود سود میبرند، بلکه با افزایش ارزش داراییهای تحت بیمه، حق بیمههای بالاتری نیز دریافت میکنند.
با این حال، ریسکهایی نیز وجود دارد:
* تغییر در سیاستهای کلان پولی و مالی.
* احتمال بازگشت به سیاستهای دستوری در تعیین نرخ بیمهنامهها.
* افزایش claims (خسارات) به دلیل حوادث طبیعی غیرمترقبه.
اما آنچه برای دانا یک نقطه قوت است، “حجم عظیم داراییهای نقدی و سرمایهای” است که به آن انعطاف لازم برای مقابله با چالشها را میدهد.
داستان موفقیت بیمه دانا در ۴ ماهه ابتدایی سال، تنها یک گزارش مالی نیست؛ یک”بیانیه استراتژیک” است. این داستان به همه فعالان بازار سرمایه یادآوری میکند که در نهایت، این “قدرت بنیادها” است که بر نوسانات کوتاهمدت غلبه میکند.
سرمایهگذاران هوشمند به جای فرار از بازار، باید استراتژی خود را تغییر دهند و به سمت شرکتهایی بروند که صورتهای مالی قوی، سودآوری بالا و چشمانداز روشن دارند. شرکتهایی که مانند”بیمه دانا”، نه تنها قربانی شرایط نمیشوند، بلکه از آن به عنوان یک “فرصت برای نمایش قدرت” خود استفاده میکنند. این شرکتها هستند که میتوانند اعتماد از دست رفته را به تالار شیشهای بازگردانند و ثبات را برای آینده بازار سرمایه رقم بزنند.