اسرائیل امروز نوعی مهندسی «تروریسم اطلاعاتی فراملی» را صرفا علیه دشمنان رسمیاش به کار نمیبندد بلکه ساختارهای امنیتی تمامی کشورهای منطقه را هدف این نفوذ بالقوه قرار داده است تا جایی که هیچ کشوری از تهدیدات سایهگون رژیم مصون نمانده است؛ آنجایی که با پیادهسازی عملیاتهایی مانند ترور از طریق سلولهای نفوذ، خرابکاری زیرساختی، و حملات سایبری، نشان داده است که مرزهای دشمنی برای او دیگر صرفا روی نقشهها ترسیم نمیشوند و او همه امنیت را نشانه میرود. آنجایی که در منطقه عملیاتی، همزمان از آسمان (پهپاد)، زیر زمین (نفوذ اطلاعاتی)، و صفحهکلید (جنگ سایبری) حمله میکند.
به نظر میرسد برای پیشگیری از این «تهدید نامتقارن اما همگانی» ساختارهای امنیت منطقهای باید بیش از پیش جدی گرفته شوند چرا که همان ابزاری که دیروز در لبنان به کارگرفته شد امروز علیه ایران استفاده شده و بدیهی است که فردا در بزنگاه بعدی علیه دیگر دولتهای منطقه به کار گرفته خواهد شد تا جایی که کشورهایی مانند عمان، کویت، قطر و حتی عربستان سعودی که خود را از خطر دور میدانستند، اکنون دریافتهاند که در برابر عملیات اطلاعاتی سلولهای ترور خفته اسرائیل در درون مرزهای ملیشان – چه سایبری و چه فیزیکی – حتما آسیبپذیری قابل ملاحظهای دارند. اگر دیروز نفوذ امنیتی یک گزینه بود، امروز واقعیت است، و فردا تبدیل به مهمترین بحران امنیتی منطقهای خواهد شد. به نظر میرسد در چنین شرایطی مهمترین راه ماندگاری، «همزیستی امنیتی» است.
امنیت دیگر نه سرزمینی است، نه صرفا نظامی بلکه ترکیبی است از حافظه اطلاعاتی، اعتماد سیاسی و مشارکت منطقهای و در جهانی که قدرتها از ابزارهای امنیتی برای شکلدهی به نظم منطقهای استفاده میکنند، مهمترین راه حفظ ثبات، کنار گذاشتن رقابتهای بینتیجه و آغاز گفتگوهای امنیتی است.
در شرایط فعلی با جنگ سرد جدیدی که در منطقه شکل گرفته (اما اینبار نه میان ارتشها، بلکه میان شبکههای اطلاعاتی، الگوریتمها و سلولهای بینام و پنهان ترور) به نظر زمان آن رسیده است تا کشورهای خاورمیانه بالاخره گامی در مسیر بلوغ امنیتی در زیست بوم جدید پیچیده امنیتی خود بردارند وگرنه، باید منتظر تهدیداتی باشند که دیگر نه انتخابی بلکه حتمیاند.
این امر درباره ایران صادقتر از بقیه کشورهای قدرتمند منطقه است و به نظر وقت آن رسیده است که ایران، از کنشگری تنها، به کنشگری جمعی در قالب یک ائتلاف امنیتی ارتقا یابد. ائتلافی نه با شعار، بلکه با داده، تحلیل و واکنش سریع. امروز زمان آن رسیده است که ایران یاد بگیرد به جای فقط مقاومت ابتکار طراحی امنیتی را نیز لازم دارد و منطقه نیز بالاخره بیاموزد که به جای فقط ترس، اعتماد هم میتواند سلاح بقا باشد.
اگرچه سابقه بیاعتمادی میان ایران و برخی همسایگان دارای ریشههایی تاریحی و عمیق هست، اما تهدید مشترکی که امروز همه را نشانه گرفته (نفوذ امنیتی، جاسوسی سازمان یافته و خرابکاریهای اطلاعاتی اسرائیل) تهدیدی است که مرز نمیشناسد تا جایی که میتوان به وضوح نشان داد از آنجایی که در خاورمیانه امنیت دیگر «کالایی انفرادی» نیست پس یا همه با هم امن خواهند بود، یا هیچکس در امان نخواهد ماند.
در چنین شرایطی ایران میتواند پیشنهاد تشکیل یک «مرکز اطلاعاتی منطقهای» را مطرح کند. این مرکز جایی برای تبادل سریع دادههای امنیتی، آموزش مقابله با نفوذ اطلاعاتی، و طراحی پروتکلهای دفاع سایبری مشترک، همچنین همکاری برای رصد شبکههای نفوذ، تحلیل عملیات خرابکارانه و پاسخ هماهنگ.
بدون شک در آینده لازم است درباره ابعاد این پیشنهاد و تضمین کنندگی آن بیشتر گفتوگو کرد چرا که موانع بسیاری بر سر راه این ایفای نقش جدید وجود خواهد داشت: از موقعیت «تنهایی استراتژیک ایران» گرفته تا بیاعتمادی تاریخی ساختاری به ایران در منطقه، برداشتهای متضاد کشورهای منطقه از مفهوم و ابعاد پیچیده «تهدید»، وابستگی اغلب کشورهای منطقه به ساختارهای امنیتی غربی، فقدان نهاد میانجی منطقهای مستقل در خاورمیانه، رقابتهای ژئوپلتیک جاری در منطقه و… .
اما سوالی که درباره این طراحی امنیتی جدید مطرح است و پاسخی همه جانبه از سوی همه صاحبنظران طلب میکند این است که با در نظر گرفتن همه موانع پیشگفته «ایرانی که نه عضو هیچ بلوک منطقهای فعال است (مانند شورای همکاری خلیج فارس) و نه از اتحادهای امنیتی بینالمللی بهرهمند است (مانند ناتو یا معاهدات دفاعی عربی) و نه در ساختارهای رسمی امنیتی منطقهای نقش پذیرفتهشدهای داشته است چگونه میتواند پیشنهاددهنده، اجراکننده و تضمینکننده امنیت منطقهای از طریق ایجاد، حفظ و راهبری این مرکز اطلاعاتی منطقهای باشد؟» من به سهم خود به عنوان یک دانشآموخته سیاست، همه صاحبنظران را به پاسخ یه این پرسش کلیدی فرا میخوانم.