به گزارش رصد روز، سال گذشته بود که مجموعه خاطرات سروش صحت تحت عنوان «تاکسیسواری» به چاپ رسید و حالا خبر آمده که این کتاب در مدت زمان کوتاهی به چاپ دهم رسیده! خب درباره سروش صحت میدانیم که یکی از موفقترین سلبریتیهای دو دهه اخیر بوده. «ساختمان پزشکانم، «پژمان»، «شمعدونی»، «لیسانسهها» و «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» از آثار شاخص او در عرصه کارگردانی به حساب میآیند و با برنامه ـ«کتاب باز» توانست به محبوبیتی ویژه در عرصه اجرا دست یابد. اما در این طلب قصد داریم به یکی از مسیرهای متفاوت او بپردازیم. ماجرای همان کتاب و همان تیراژ بالا. با ما همراه باشید.
کتاب باز را به کانادا برد
به طور کلی سال گذشته برای او سرشار از اتفاقات متفاوت بود. حضور در ونکوور کانادا و اجرا برای ایرانیهای مقیم این کشور با استقبال کمنظیری همراه شد. به هر حال «کتاب باز» از معدود برنامههای تلویزیون بود که در دل مخاطبانش خانه داشت و با فرجام جالبی همراه نشد.
صبحانه با زرافهها؛ متفاوتترین اثر سال
در جشنواره فجر هم شاید متفاوتترین اثر متعلق به صحت بود. «صبحانه با زرافهها» که کلا مسیر دیگری را طی نمود. پرفروشترین فیلم این فستیوال که اگر هنوز جایزهی مردمی برقرار میبود شاید الان سیمرغش را از مردم گرفته بود اما خب شرایط به طور کلی با سروش صحت و تیمش در این مسیر همراه نبود.
اصولا در هر فستیوالی، فرش قرمز و کنفرانسی برگزار میشود. عوامل فیلم میآیند و عکس میگیرند و به سوالات خبرنگاران پاسخ میدهند و هزار داستان دیگر که از حوصله این متن احتمالا خارج باشد اما این اثرِ به خصوص، فراتر از این بازیها قدم زد و اکران عمومیاش احتمالا با استقبال ویژهتری همراه باشد.
روزهای پایانی سال گذشته با انتشار چند پست مشکوک از سوی همسر سابق سروش صحت همراه بود. سارا سالار در این چند پست مستقیما خبر از جدایی خودش و سروش صحت داد!
او دریکی از این پستها نوشته بود: «گله دارم زودتر از این باید جدا میشدیم؛ سروش لفتش داد من میدونستم آدمی که این قدر معروف بشه دیگه نمیتونه خانواده داشته باشه، کتاب باز به همه لطف کرد حتی به ما»
اما خب این قسم از حواشی هم نتوانست خدشهای به اعتبار او وارد کند. همین سکوت صحت شاید بهترین پاسخ به هر گونه حاشیهایست که خواسته و ناخواسته در مقابلش قد علم میکند و به مانند قضیه منوچهر هادی و یکتا ناصر به سمت ابتذال قدمی برنمیدارد.
سروش صحت در تمام این سالها و حضور پررنگ در عرصه کارگردانی، همواره جلوی دوربین هم ظاهر شده و اخیرا نیز با فیلم جنجالی «بیبدن» در جشنواره حاضر بود. اما این حضور با نقدهای نه چندان مثبتی همراه بود و احتمالا ضعف اصلی بی بدن همین کارگردانی باشد مگرنه سروش صحت صرفا بازیگر بدی نیست و این شکلِ کارگردانیست که به بازیگر در حین کار جهت میدهد.
حمیدرضا کاظمیپور منتقد سینما درباره باز او در بیبدن مینویسد: یکی از موارد قابل توجه در «بی بدن» عدم پرداخت عقبه درست و درمان از کارکترهای اثر است به ویژه کاراکتر پدر با بازی سروش صحت بی پسزمینه است و آنچنان که انتظار میرود به لایههای زیرین زندگیاش نقبی زده نمیشود نه چندان از شغل و پیشهاش سر در میآوریم و نه از جایگاه و موقعیت اجتماعیاش، نباید از یاد ببریم که پرداخت سطحی و کم عمق از کاراکترهای محوری یکی از بزرگترین آسیبهای جدی در یک درام معمایی است.
ماجراهای سروش در تاکسی سالهاست که در روزنامهها منتشر میشود و مدتیست به فضای مجازی نیز راه یافته و همین امر سبب بیشتر دیده شدن این خاطرات شد. به قدری که نشر چشمه سال گذشته این مجموعه خاطرات را تحت عنوان کتابی با عنوان «تاکسی سواری» منتشر کرد. شاید اصلیترین دلیل گرایش عمومی به سمت این خاطرات، لحن صمیمانهی اوست که در نوشتار خود دخیل کرده اما یک پرسش بزرگ در این میان مطرح میشود. این که اصلا یک کارگردان مطرح میتواند یک نویسنده خوب باشد؟ و ما این کتاب را به خاطر محتوایش میخوانیم یا به خاطر این که سروش صحت آنها را روایت کرده؟
حالا هم که خب خبر آمده کتابش به چاپ دهم رسیده و این نکته، خبر از غیرواقعی شدن فضای مطالعه در عصر حاضر میدهد. البته که این به معنای محتوای ضعیف اثر نیست اما هستند آثاری قدرتمندتر که با مهجوریت خود دست و پنجه نرم میکنند.
کاربران چه نظری دارند؟
محمدحسن معتقد است:
ده بیست سال تلویزیون و رسانه دستش بوده و جای تعجب هم نداره. البته صحت توانایی خوبی داره زندگی روزمره رو روایت کنه.
ژن با تعجب زیاد نوشته:
یک ماه هم نشده هنوز! اواخر اسفند ویزیت شد! در شش روز به چاپ ششم رسیده بود!!!
هدایت هم نکته قابل تاملی را مطرح میکند:
لقمه جویده شده و با همزن پودر شده و آماده بلعیدن را ملت به راحتی میخورند. ایدههایی که به اندیشیدن و زحمت و دشواری هضم دارند در جامعه جای زیادی ندارند.