احمدی نژاد وزارت خارجه را تحقیر و تضعیف کرد

سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه گفت: آقای احمدی‌نژاد که رئیس‌جمهور بودند دیدشان راجع به وزارت خارجه طوری بود که وزارت خارجه را تضعیف می‌کرد. همان موقع‌ها بحث این بود که افراد دیگری خارج از وزارت خارجه بیایند مسئولین روابط ما را با مناطق دنیا...

به گزارش رصد روز، از سخنگویان اسبق دستگاه سیاست خارجی کشور است که بارها در کسوت سفیر ایران در کشورهای دیگر ظاهر شده است. برای معرفی می‌گوید: «از سال ۵۴ و قبل از انقلاب بیشتر وارد کار سیاسی شدم. سال ۵۵ زمانی که ۱۶ ساله بودم وارد دانشگاه صنعتی آریامهر سابق و صنعتی شریف فعلی شدم. چون طبیعت کار دانشگاه صنعتی در آن موقع کار سیاسی بود، عملاً پس از انقلاب وارد بحث‌های سیاسی شده بودیم؛ کارهای مختلفی انجام دادیم، از آموزش‌وپرورش شروع کردیم و کارهای فرهنگی در وزارت ارشاد و… انجام می‌شد.»

او تصریح می‌کند:« بعد از این‌که افسر وظیفه بودم و خدمتم تمام شد از سال ۶۶ وارد وزارت‌خارجه شدم و از اولین مسئولیت‌هایی که داشتم کارهای فرهنگی در حوزه کشورهای عربی آفریقا بود و سپس معاون مدیرکل فرهنگی وزارت خارجه شدم و بعد هم مدیرکل فرهنگی وزارت خارجه.»

رامین مهمانپرست اما در رابطه با نخستین تجربه خود در قامت سفیر می‌گوید: «در سال ۷۵ سفیر شدم و به تایلند رفتم و سال ۷۹ که مأموریتم تمام شد مشاور وزیر خارجه در بحث مدارس ایرانیِ خارج از کشور بودم تا این‌که معاون مدیرکل اطلاعات و مطبوعات وزارت خارجه شدم.»

وی می‌افزاید: «پس از مدتی مجددا مرا به کشور دیگری و این‌بار قزاقستان فرستادند و از سال ۸۳ تا ۸۸ را در این کشور سپری کردم و بعد به عنوان سخنگوی وزارت خارجه کارم را شروع کردم.»

این معاون وزیر در رابطه با مشاغلی که در بخش ستادی وزارت خارجه عهده‌دار بود نیز می‌گوید:« فکر می‌کنم اواسط سال ۹۰ بود که غیر از سخنگویی مسئولیت مرکز دیپلماسی عمومی و سخنگویی و رسانه‌ای وزارت خارجه را همزمان به عهده داشتم. درواقع تقریباً ۴ سال سخنگو و عضو شورای معاونین وزارت خارجه بودم و پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ هم به عنوان مشاور وزیر خارجه تعیین شدم.»

او در دولت یازدهم مجددا به عنوان سفیر عازم مأموریت در سفارتخانه‌های لهستان و لیتوانی شد و در سال ۹۷ با پایان ماموریتش به عضویت شورای راهبری وزارت امور خارجه با حضور محمدجواد ظریف درآمد که هنوز هم ادامه دارد.

برنامه صدای دیپلمات در گفت‌وگو با این دیپلمات و معاون وزیر اسبق وزارت خارجه به بررسی تحولات پیرامون سیاست خارجی ایران و موضوعات مختلف نظام بین‌الملل پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

***

عراقچی فضای وزارت خارجه‌ را کاملاً می‌شناسد
*به عنوان سئوال اول قصد دارم در رابطه با دیپلماسی دولت چهاردهم با حضور آقای عراقچی در وزارت امور خارجه سوال کنم. دیدگاه شما در این رابطه چیست و اینکه در شرایط فعلی اولویت دستگاه سیاست خارجه کشورمان باید پرداختن به چه مباحثی باشد؟

وزارت خارجه از جمله وزارتخانه‌های تخصصی کشورمان است و آقای دکتر عراقچی جز نیروهای پرسابقه این حوزه است. ایشان ویژگی‌های مثبتی دارد؛ هم در بخش بین‌الملل کار کرده است و هم در بخش دوجانبه و البته هم به عنوان مدیر ستادی وزارت خارجه در ایران مسئولیت‌های بالایی داشته است. سال‌ها در قامت سفیر در خارج از کشور حضور داشته است و به صورت کلی معتقدم فضای وزارت خارجه‌ را کاملاً می‌شناسد و کارنامه قابل قبول و درخور توجهی داشته‌ است.

به اعتقاد من سیاست خارجی ایران متناسب با شرایط بین‌الملل و شرایط کشور‌مان باید در سه بخش فعال بوده و خلاقیت داشته باشد که یک بخش آن حوزه بین‌الملل است. ما باید در صحنه‌های بین‌المللی حضوری کاملاً مؤثر داشته باشیم. طبیعتاً بحث برجام و رفع تحریم‌ها در چارچوب فعالیت‌های بین‌المللی باید جزو اولویت‌ها قرار بگیرد که این‌طور هم خواهد بود. باید تمام تلاش‌مان این باشد که از یک موضع عزت‌مندانه بتوانیم این تحریم‌های ناعادلانه را برطرف کنیم. در عین حال باید حتماً برنامه‌هایی داشته باشیم که اگر به هر دلیلی آمریکا یا اروپایی‌ها کارشکنی کردند بتوانیم فارغ از آن موضوع، فشاری که از نظر اقتصادی روی مردم وجود دارد را کاهش داده و تحریم‌ها را کم‌اثر و یا حتی بی‌اثر کنیم.

بخش منطقه‌ای حوزه دیگری است که سیاست خارجی ما باید در آن خیلی فعال باشد. به خصوص به واسطه تحولات ۱۰ ماه گذشته که آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها و متحدین‌شان برای منطقه غرب آسیا و خاورمیانه طراحی را انجام داده بودند و نقش ویژه‌ای را برای اسرائیل تعریف کردند. بحث عادی‌سازی روابط در دستور کار قرار گرفته بود، اما پس از عملیات طوفان الاقصی و حوادثی که رخ داد معادلات در منطقه عوض شد؛ حضور جمهوری اسلامی ایران کاملاً پررنگ بود و جبهه مقاومت در برابر توطئه‌ای که برای منطقه ما طراحی شده بود، توانست بسیار مناسب نقش‌آفرینی کند. پس ما باید در حوزه منطقه‌ای کاملاً با برنامه و هدفمند کارهایمان را دنبال کنیم. حتماً یکی از مناطقی که باید حضور موثری داشته باشیم منطقه غرب آسیا و خاورمیانه خواهد بود، اما در حوزه‌های دیگر هم باید حضور مغتنمی داشته باشیم مانند پیمان‌های منطقه‌ای اکو، مجموعه اوراسیا، شانگهای و بریکس؛ ما باید در این حوزه‌ها فعالیت چندجانبه خودمان را کاملاً خلاقانه دنبال کنیم.

*اروپا چطور؟ فکر می‌کنید با توجه به تنش‌هایی که در اواخر دولت سیزدهم وجود داشت…

بخش سومی که قصد داشتم به آن اشاره کنم بحث روابط دوجانبه است. در بحث روابط دوجانبه ما باید با کشورها به عنوان هویت مستقل هر کشوری برنامه خودمان را طراحی کنیم.

به صورت تک به تک با کشورهای اروپایی مذاکره کنیم
*یعنی با هر یک از اعضای اتحادیه اروپا به صورت انفرادی مذاکره کنیم؟

بله. خود اتحادیه جزو مجموعه‌هایی هست که ما باید در بخش بین‌الملل به عنوان یک مجموعه برای آن برنامه داشته باشیم. جدای از این‌که هر یک از این کشورها عضو یک مجموعه هستند، ولی ظرفیت‌های جداگانه‌ای دارند. ممکن است حتی یک کشور در اروپا برخلاف سیاست‌های اتحادیه تمایل داشته باشد با ما کار مهمی را انجام بدهد، چون منافع‌اش را در آن می‌بیند. مهم این است که روابط را طوری تعریف کنیم که این کشورها احساس کنند منافع‌شان تأمین می‌شود.

نظر مقامات عالی کشور این است که برای روابط فرهنگی، علمی و حتی روابط اقتصادی با آمریکا محدودیت خاصی وجود ندارد
پس در روابط دوجانبه می‌خواهیم با همه کشورهای جهان از جمله کشورهای اروپایی کار کنیم. استثناء آن ابتدا رژیم صهیونیستی است که ما اصلاً برای آن مشروعیتی قائل نیستیم و بعد هم کشور آمریکا که بیشتر به سیاست‌های خود ایالات متحده برمی‌گردد که آن‌ها خودشان را از روابط با ما محروم می کنند و تا زمانی هم که رفتار خصومت‌آمیز داشته باشند به لحاظ سیاسی این یک مانع برای برقراری رابطه خواهد بود، ولی من فکر می‌کنم نظر مقامات عالی کشور این است که برای روابط فرهنگی، علمی و حتی روابط اقتصادی محدودیت خاصی وجود ندارد. به این صورت که منافعی تعریف شود و ما بتوانیم دستاوردی برای کشور داشته باشیم.

در روابط دوجانبه اولویت با همسایگان و ظرفیت‌های کشورهای اطراف است / ایران در مرکز یک بازار ۶۰۰ میلیون نفری قرار دارد
البته به این موضوع هم اشاره کنم که در روابط دوجانبه اولویت با همسایگان و ظرفیت‌های کشورهای اطراف است؛ ما با ۱۵ کشور از طریق مرزهای آبی و خاکی همسایگی داریم. بازاری حدود ۶۰۰ میلیون نفری که ما در مرکز آن قرار گرفته ایم و این موضوع خیلی مهمی در دنیای امروز است چون اقتصاد، محور روابط سیاسی همه کشورهاست و کشورهایی که از اقتصاد قابل توجهی برخوردارند معمولاً به دنبال بازارهای جدید می‌گردند، بازاری که در منطقه ما وجود دارد بازاری بکر است که مورد توجه همه قدرت‌هاست و ما در مرکز آن قرار داریم.

سیاست و اقتصاد دو گزاره درهمتنیده در روابط امروزه کشورهاست
*به مبحث همسایگان و اقتصاد اشاره کردید و می‌دانم که خودتان در بحث دیپلماسی اقتصادی هم کارهای زیادی انجام داده‌اید. ما شاهد بودیم که روابط ایران و عربستان بعد از تنش‌های چندساله با میانجیگری و واسطه‌گری چینی‌ها به تبادل سفیر رسید و سفارت‌خانه‌ها باز شد و در حال حاضر فعالیت می‌کنند. بعضی از سفرای منطقه‌ای ما اعتقاد دارند که ما نباید روابط‌مان با ریاض را تنها به تبادل سفیر و بحث مراسم حج محدود کنیم. زیرا الان عربستانی‌ها دارند از قِبَل امنیتی که ما می‌توانیم در منطقه برقرار کنیم سود سرشاری می‌برند. به هر حال محمد بن‌سلمان برنامه‌ریزی می‌کند تا اقتصاد عربستان را به یکی از اقتصادهای نوظهور و شکوفای جهان تبدیل کند که منابع مالی آن را در اختیار دارند و وقتی بحث امنیت هم برقرار باشد وارد این حوزه خواهند شد. چرا ما نباید بتوانیم از این موضوع استفاده کنیم و اگر قرار است امنیت برقرار شود امتیاز لازم را بگیریم. این‌که بتوانیم برای ایران جذب سرمایه‌گذاری کنیم و این‌که ایران بخشی از این برنامه باشد. اگر قرار باشد این اتفاق رخ دهد به چه شکلی باید باشد؟ به این موضوع هم توجه کنید که کلاً اعراب یک نگاه غیردوستانه‌ای در بعضی حوزه‌ها نسبت به ایران دارند و این موضوعی نیست که بر کسی پوشیده باشد.

دلیل اصلی این‌که عربستان تمایل زیادی پیدا کرد تا روابط‌‌اش با ما را اصلاح و احیا کند همان اهداف بلند اقتصادی‌ بود که در آن‌جا (خلیج فارس) دنبال می‌کرد. اگر چین واسطه شد باز دلیلش این است که چین هم به دنبال اهداف بلند اقتصادی است که به این منطقه نیاز دارد و اتفاقاً ما هم دنبال همین هستیم. یعنی همواره پیشرو صلح و ثبات و امنیت در منطقه بودیم و همیشه این هدف را دنبال کردیم. ما پیشنهاددهنده این بودیم که توافق همکاری‌های امنیتی جمعی، در منطقه راه بیفتد و خودمان از منطقه خودمان دفاع کنیم، خودمان برنامه برای توسعه اقتصادی منطقه داشته باشیم و جلوی دخالت و نفوذ بیگانگان را بگیریم و حتی با بعضی از کشورها ازجمله عربستان هم، در گذشته توافق امنیتی داشته ایم.

ولی در دوره جدید حتماً همین نکته‌ای که شما اشاره کردید درست است، ما باید برای یک برنامه‌ریزی اقتصادیِ چندوجهی خلاقیت خودمان را نشان دهیم و برنامه داشته باشیم. اصولاً الان در دنیا روابط سیاسی بین کشورها اگر در آن منافع اقتصادی تعریف نشود هیچ ثبات و پایداری‌ای ندارد. یعنی کشورها وقتی روابط با کشورهای دیگر را جدی می‌گیرند، سعی می‌کنند در آن منافع بلندی را تعریف کنند که هر دو طرف سود ببرند و ما هم باید دنبال این باشیم. حتماً عربستان خودش یک ظرفیت بزرگ است و وقتی عربستان موضع سیاسی‌اش را ملایم می‌کند یا به سمت همکاری می‌آید شاهد هستیم که کشورهای عربی دیگر منطقه هم به دنبال عربستان همین سیاست را دنبال می‌کنند. ما حتماً باید محور مشارکت‌های بزرگ اقتصادی را در دستور کار روابط‌مان با عربستان و کشورهای دیگر عربِ منطقه باشد.

خام فروشی نفت را در همکاری با کشورهای منطقه تعطیل کنیم / چاه‌های نفت و گاز ایران نیاز به ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری دارد
*فکر می‌کنید این کار را به چه شکلی می‌توانیم انجام دهیم؟ روی چه مواضعی می‌توانیم مانور بدهیم تا به این‌جا برسیم؟

ما هر کدام نیازهایی داریم، بعضی نیازهایمان مشترک است و بعضی از نیازهایمان ممکن است متقابل باشد. چیزی که مشترک است این است که کشورهای منطقه ما اکثراً منابع بزرگ انرژی دارند و می‌خواهند از این منابع انرژی برای توسعه کشور استفاده کنند. ما باید با هم همکاری داشته باشیم تا قیمت نفت و گاز به خاطر رفتاری که کشورهای دیگر دارند سقوط نکند، ارزش ثروت‌ کشورهای منطقه پایین نیاید. با همکاری با هم می‌توانیم همیشه از قیمت نفت و گاز دفاع کنیم، با هم از آن سود ببریم. کشورهای منطقه ما به دنبال این هستند که خام‌فروشی نکنند، صنایع پالایشی و پتروشیمی‌شان را توسعه بدهند. ما هم باید سعی کنیم از مشارکت کشورهای مختلف برای توسعه صنعت پالایش‌مان استفاده کنیم و خام‌فروشی را ما هم باید به شدت کاهش بدهیم. البته چاه‌های نفت و گاز ما نیاز به سرمایه‌ای بزرگ دارند و شاید بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیارد دلار نیاز به سرمایه‌گذاری داریم. سراغ فناوری‌های جدید برویم. الان اقتصاد کشورها براساس فناوری رشد می‌کند. مااستعدادهای زیادی داریم و می‌توانیم در زمینه‌های مختلف از فناوری‌های مربوط به جوانان و مستعدین کشورمان درآمدزایی بزرگی داشته باشیم و جایگزین درآمدهای نفتی کنیم.

جنگ آینده، جنگ بحران آب و مواد غذایی است / فناوری در تولید غذا و دارو را برای افزایش درآمدزایی به خدمت بگیریم
*کشورهای عربی علاوه بر دیپلماسی سیاسی یا اقتصادی بر روی بخش های دیگر مقوله دیپلماسی هم مانور می دهند و از قِبل آن درآمدزایی می کنند. به عنوان یکی از معاونان وزیر خارجه اسبق که در حوزه دیپلماسی عمومی فعالیت هایی داشته است فکر می‌کنید ما به جز حوزه اقتصادی و درآمدزایی از نفت و گاز چه منابع دیگری برای کسب درآمد در جهان داریم؟ در رابطه با همسایگانمان، به چه نیازهایی می‌توانیم پاسخ دهیم و آنها را تامین کنیم؟

جنگ آینده، جنگ بحران آب و مواد غذایی است. برای همین است که از فناوری در صنایع غذایی در آینده استفاده‌های زیادی خواهد شد. اتفاقاً با جمعی از دوستان‌مان روی موضوعی کار می‌کنیم که در محصولات کشاورزی همه به دنبال این هستند که از فناوری‌های جدید طوری استفاده کنند که آب کمتری مصرف کند یا در به‌کارگیری بذر، از بذری استفاده کنند که کیفیت بالا و کمیّت زیادی داشته باشد و از کمترین امکانات بیشترین محصول را با کیفیت مطلوب تر دریافت کنند. کشورهای عربی منطقه هم بر روی این حوزه سرمایه‌گذاری خوبی داشته‌اند.

جالب است به نکته‌ای اشاره کنم. مثلا در حوزه پزشکی کشورهای مختلفی نیاز به برخورداری از انسولین برای مردمشان دارند و برهمین اساس ماده اولیه انسولین را خریداری می‌کنند و از این ماده، انسولین برای بیماران کشورشان تولید می‌کنند. ما هم سالیانه در حدود ۴۰۰ کیلو ماده اولیه نیاز داریم تا بتوانیم از آن انسولین تولید کنیم. اما در این میان تنها چند کشور در دنیا هستند که ماده اولیه انسولین را تولید می‌کنند و آن خیلی ارزشمند است. اگر کسی بتواند ماده اولیه را خودش تولید و بعد صادر کند می‌تواند به سود سرشاری دست پیدا کند. در صنعت غذایی هم همین‌طور است یعنی الان بعضی از کشورها بذر را تولید می‌کنند و به درآمدزایی هنگفتی می‌رسند؛ به بذر تولیدی «لاین» می‌گویند. این لاین‌ها خودشان هم، مانند یک پدر و مادر می‌مانند که صاحب بچه یعنی بذر می‌شوند با فناوری‌های جدید به دست می‌آیند. اگر این بذر بالاترین کیفیت و بیشترین محصول را داشته باشد، برای کسانی که صاحب آن لاین هستند ثروت‌ زیادی به همراه خواهد داشت و درواقع هر لاینی مانند یک چاه نفت عمل می‌کند.

ایران باید از این موقعیت استراتژیک در مسائل ترانزیتی حداکثر استفاده را ببرد
*یعنی ما روی این حوزه‌ها مانور بدهیم؟

باید روی حوزه‌هایی مانور بدهیم که می‌تواند برای ما ثروت زیادی بیاورد و فناوری در آن نقش جدی دارد. بحث درآمدی دیگری که خودمان می‌توانیم از آن استقاده کنیم بحث ترانزیتی است؛ موقعیت کشور ما به صورتی است که در محل تلاقی کریدورهای شمال ـ جنوب، شرق به غرب و غرب به جنوب قرار گرفته‌ایم؛ بازارهای بزرگ دنیا یعنی بازارهای چین، هند، اروپا و روسیه از طریق مسیر ایران به یکدیگر ارتباط پیدا می‌نند. کریدور جدید بازار هند را به اروپا وصل می‌کند یعنی جنوب را به غرب وصل می‌کند که مجددا از ایران می‌گذرد. ما باید از این موقعیت استراتژیک در مسائل ترانزیتی حداکثر استفاده را ببریم.

یا مورد دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که کشورها به مواد غذایی نیاز دارند، تولیدکنندگان بسیاری از محصولات غذایی اولیه مانند غلات در شمال ایران قرار دارند. خب این هم مزیت دیگری است. این منبع درآمدی در کنار موضوع ترانزیت است و می‌تواند به ایجاد درآمد فوق‌العاده‌ برای کشور منجر شود. پس اگر می‌خواهیم از این موقعیت بهره ببریم باید به این نکات توجه کنیم. باید زیرساخت‌های حمل‌ونقلی‌مان را کامل کنیم یعنی اولویت باید آن‌جا باشد. ما باید بهسازی و نوسازی حمل‌ونقل زمینی، دریایی، هوایی و ریلی را کاملاً به عنوان یک اولویت در دستور کار داشته باشیم. حتماً حمل‌ونقل ریلی اولویت اصلی می‌شود چون با کمترین هزینه می‌تواند در حمل کالا نقش داشته باشد. پس یکی از محل‌های درآمد ما می‌تواند حمل‌ونقل باشد که آن هم برای مواد غذایی یا انرژی است. محل دیگر درآمد ما گردشگری است. الان خیلی از کشورها درآمدهای گردشگری بسیار بالایی دارند.

پوشش مردم ایران برای برخی از گردشگران جذابیت دارد
*با وجود قوانین سخت‌گیرانه‌ای که در ایران در رابطه با موضوع حجاب وجود دارد! حتی ما به لحاظ تحریم‌ها مشکلاتی به جهت ورود گردشگر‌ها داریم؛ هر گردشگری که وارد ایران می‌شود برای این‌که بتواند از کارت‌های اعتباریش استفاده کند با محدودیت مواجه است، برای این‌ها چه باید کرد؟ چون گردشگر ترجیح می‌دهد به جایی برود که تا حد معقولی آزادی داشته باشد و روی بحث‌های اقتصادی هم برایش مشکلی به وجود نیاید.

ما باید ببینیم که گردشگری در چه زمینه‌هایی جذاب است و برای هر کدام‌شان چه مانعی وجود دارد. بعضی‌ها فقط به عنوان این‌که یک کشور جدید را ببینند که جنبه ‌گردش در آن باشد به آن کشور سفر می‌کنند. یکسری گردشگرها دنبال آثار فرهنگی هستند و به کشورهایی سفر می‌کنند که ریشه‌های قوی فرهنگی دارند. یکسری گردشگرها هم به دنبال آثار تاریخی هستند؛ ابنیه تاریخی، شهرهای باستانی و…

*ما در بحث‌های گردشگری کشوری غنی‌ هستیم. یعنی به هر یک از شهرهای ما که وارد شوید حداقل بیش از ۱۰ بنای تاریخی دارند، حتی در مورد تهران که پایتخت است و قدمت چندانی در مقایسه با برخی از شهرهای دیگر ما ندارد هم این موضوع صدق می‌کند. بهضی از شهرهای ایران تاریخچه چند هزار ساله دارند. پس ما پتانسیل این موضوع را داریم. این پتانسیل در کشورهای دیگری مانند یونان، مصر و ایتالیا نیز وجود دارد؛ کشورهایی که قدمت فرهنگی و تاریخی برابر با ایران دارند یا حتی کشورهای جنوب‌ شرق آسیا. فکر نمی‌کنید یک گردشگر به کشوری برود که حد معقولی آزادی در آنجا دارد و به لحاظ تحریم‌ها هم با مشکلی مواجه نیست؟

اگر توضیح بدهم موضوع یک مقدار روشن‌تر می‌شود. می‌خواهم بگویم که هر کشوری ممکن است یک زمینه گردشگری داشته باشد؛ بعضی فقط دنبال دیدن یک منطقه هستند و فکر می‌کنند در آن‌جا پیشرفت بوده و می‌خواهند پیشرفت را ببینند. بعضی‌ها دنبال آثار فرهنگی هستند و می‌خواهند از مشاهیر فرهنگی و تمدنی آن منطقه بازدید داشته باشند. بعضی‌ها هم دنبال آثار تاریخی می‌گردند و آن برایشان مهم است. بعضی‌ها ممکن است گردشگر حوزه سلامت باشند. یعنی می‌خواهند هم آن کشور جدید را ببینند و هم مشکلات سلامت، بهداشت و پزشکی‌شان را حل کنند. بعضی‌ها ممکن است گردشگر ورزشی باشند و به مهد جاهایی می‌روند که ورزش در آن‌جا خیلی معروف است. مثلاً اسپانیا را فرض کنید که یکی از جاذبه‌های گردشگری‌اش مسائل ورزشی و فوتبالش است. پس گردشگرهای مختلف در دنیا ممکن است علایق مختلفی هم داشته باشند.

(حجاب) یکی از تفاوت‌هایی که کشور ما دارد و جزو قوانین کشورمان است؛ نمی‌خواهم بگویم این مانع نمی‌شود ولی همین‌که شما وارد کشوری می‌شوید به لحاظ رسم و رسوم با کشورهای دیگر دنیا تفاوت دارد. ممکن است در بحث حجاب اگر درست مدیریت کنیم خودش یک جاذبه باشد. فرض کنید به کشوری می‌روند که فرهنگ متفاوتی دارد.

*خب این چه جاذبه‌ای می‌تواند داشته باشد. من با بحث حجاب کاری ندارم، ولی فصل گردشگری تابستان است و گردشگری که وارد ایران می‌شود و مجبور است روی سرش حجاب داشته بشد، ترجیح می‌دهد به کشوری برود که آزادی‌اش بیشتر باشد.

الزاماً فصل گردشگری فقط تابستان نیست.

*فکر می‌کنم برای بیشتر کشورها همین باشد.

بستگی به آن منطقه دارد. مثلاً کشورهایی که در شمال ایران هستند و سرمای فراوانی دارند یک مقدار که هوا (در منطقه‌ای که می‌خواهند سفر کنند) بهتر ‌شود برای آن‌ها جذابیت بیشتری وجود دارد. حتی ممکن است آن‌ها در زمستان ترجیح بدهند بیایند، چون زمستان‌هایشان قابل تحمل نیست.

در رابطه با حجاب سختگیری‌هایی که از ابتدا بوده الان خیلی کاهش پیدا کرده است. نمی‌خواهم بگویم قانون تغییر پیدا کرده یا نه و الان اصلاً برخورد می‌شود یا نمی‌شود، ولی واقعیت این است که الان نوع حجابی که اکثر خانم‌های ما دارند آن حجاب سفت و سختی نیست که مثلاً مانع از ورود یک فرد خارجی به ایران بشود. طی یکی، دو سال گذشته که شرایط بازتر هم شده است، همین الان در خیابان‌های تهران و حتی شهرستان‌ها می‌بینید که خیلی‌ها ممکن است حجاب نداشته باشد، البته رعایت کردن هر چیزی در حد خودش هم می‌تواند کمک‌کننده باشد. یعنی فرهنگ مردم ما باید طوری باشد که اگر آزادی‌ای به دست می‌آورند چارچوب‌های آن را رعایت کنند، ولی قبول دارم که ممکن است یک عده بگویند وقتی یک توریست خارجی می‌آید، می‌خواهد از مشروبات الکلی استفاده کند و در ایران اجازه ندارد. من می‌گویم بالاخره ایران باید تفاوتی داشته باشد…

*بحث حجاب مطرح شد، اما من خیلی روی آن موضوع (استفاده از مشروبات الکی) حرفی نداشتم و بیشتر می‌خواستم روی تحریم‌ها مانور بدهم که چون ما تحریم هستیم این موضوع هم دخیل است.

احسنت. من بحث‌های اقتصادی را بیشتر قبول دارم.

باید مشکلاتمان با دنیا را حل کنیم
*مثلاً می‌خواهند کارت‌های اعتباری‌شان را استفاده کنند و نمی‌توانند.

این مسائل قطعاً مؤثر است و ما سعی می‌کنیم برایشان راه‌هایی را پیدا کنیم، اما حتماً در تعداد کسانی که می‌آیند اثر دارد و باید برای آن فکری کنیم. بدیهی است که ما باید مشکلات‌مان را با دنیا حل کنیم.

*این موضوع به این دلیل مطرح می‌شود که ما صنایع دستی خیلی ارزنده‌ای داریم، حتی می‌توانستیم در این رابطه ارزآوری کنیم.

صنایع دستی بخشی از ثروت ماست. شاید یک نفر بخواهد بیاید نفت و گاز یا محصولات پتروشیمی ما را بخرد.

*آن بحث دیگری است، من گردشگری را مدنظر دارم که وارد کشور ما می‌شود و می‌خواهد سوغاتی تهیه کند و با خودش ببرد، اما به لحاظ این‌که باید پول نقد همراه داشته باشد با مشکلاتی مواجه می‌شود.

صنایع دستی یک بخشی از درآمدزایی گردشگری کشور است. فرض کنید یک نفر بخواهد در محلی اقامت کند بالاخره برای اقامت در هتل یکسری ملزومات نیاز دارد. یک نفر به صورت هوایی یا زمینی قصد دارد سفر کند و مسئله ترانسفر و حمل‌ونقل‌اش پدید می‌آید. حتی وقتی یک نفر می‌خواهد غذا بخورد و به رستوران برود نیز همین مشکل وجود دارد. بالاخره وقتی گردشگر می‌آید می‌خواهد پول خود را خرج کند، این‌که محدودیت برای استفاده از کارت‌های کردیت‌اش وجود داشته باشد و سیستم بانکی ما نتواند مانند سیستم جهانی کار کند، حتماً اثر منفی دارد و ما باید آن را حل کنیم. کلاً اگر کشور ما بخواهد رشد واقعی‌اش را پیدا کند و آن جهش را داشته باشد ما باید یکسری مشکلات اساسی‌مان را با قدرت‌های بزرگ حل کنیم.

وضعیت اقتصادی ایران نقطه ضعف ما در پای میز مذاکرات است
*یکی از سئوالات من همین است که در شرایط فعلی دولت چهاردهم به چه صورت می‌تواند برای رفع تحریم‌ها اقدام کند؟ چون به هر حال هر کسی بگوید تحریم هیچ معضلی برای کشور ما ندارد فکر می‌کنم یا در ایران زندگی نمی‌کند و یا فهمی از شرایط اقتصادی مردم ندارد.

قاعده‌ای در مناسبات بین‌المللی و در روابط بین قدرت‌ها وجود دارد. اینطور نیست که همه دنیا منصفانه رفتار کنند و حق هر ملتی را طبق آنچه شایسته‌اش است به آن بدهند. ما الان مشکل برجام داریم و می‌خواهیم یک توافق را دنبال کنیم. این توافق چه زمانی عملی می‌شود؟ اگر شما ضعیف باشید، ضربه‌پذیر باشید، پشتوانه مردمی نداشته باشید، اگر طرف مقابل احساس کند فشارهایی که می‌آورد کاملاً اثر کرده است هیچ‌وقت با شما توافق نخواهد کرد، چه دلیلی دارد توافق کند، او می‌خواهد شما را شکست بدهد و سیاست‌ها و ایدئولوژی شما را قبول ندارد، اگر احساس کند کارهایی که تا الان کرده موفق بوده و شما نمی‌توانید از خودتان دفاع کنید حتماً فشارها را بیشتر می‌کند. پس چه موقعی می‌توانیم به توافق‌ها نزدیک شویم؟ زمانی که نقطه‌ضعف‌هایمان را برطرف کنیم یا نقاط قوت و برتری داشته باشیم.

الان نقطه‌‌ضعف اصلی ما بحث اقتصادی است. ما باید مشکلات اقتصادی کشورمان را کاهش بدهیم. همه این مشکلات اقتصادی که داریم ربطی به تحریم ندارد. شما وقتی می‌خواهید ببینید که وضعیت اقتصادی کشور چطور است و می‌خواهید دید کلی پیدا کنید باید ساختار بودجه را ببینید. وقتی ساختار بودجه را نگاه کنید، می‌فهمید چه فاجعه‌ای وجود دارد.

ما دو ردیف بودجه داریم: یک ردیف بودجه عمومی دولت است و یک ردیف بودجه شرکت‌های دولتی، بانک‌ها و بیمه‌هاست. وقتی ردیف بودجه شرکت‌های دولتی شما یک‌ونیم برابر بودجه عمومی دولت است یا دو برابر یا سه برابر است باید منتظر شرایط غیرمنطقی در اقتصاد کشور را داشته باشید. اگر بخواهید با عدد و رقم می‌گویم. این نشان می‌دهد که هزینه‌های دولتی کشور ما خیلی بالا هستند. مثل این است که شما در خانواده‌ای هستید که ماهی ۱۰۰ میلیون تومان درآمد دارید و ماهی ۱۵۰ میلیون تومان خرج شماست. مشخص است که هرچه جلوتر بروید کم می‌آورید و مدام باید قرض کنید. تازه قرضی که می‌کنید روی هم انباشته می‌شود و سود آن را هم باید بدهید. این‌که ما تعداد زیادی کارمند دولت داریم، این‌که تعداد زیادی شرکت‌های دولتی داریم و این‌که حداقل ۸۰ درصد اقتصاد ما دولتی است، آیا ربطی به تحریم دارد؟

*در بحثی که شما مطرح کردید، گفتید که باید نقطه‌ضعف‌هایمان را در بحث سیاست‌خارجی برطرف کنیم یکی بحث شعارها و سیاست‌های رادیکالی بود که بازی را در حوزه سیاست‌ خارجه برای ما به هم زد. یعنی در داخل یکسری شعارها و سیاست‌ها دنبال شده که در بحث سیاست خارجی برای آن دیپلماتی که مذاکره می‌کند هزینه‌ای را ایجاد کرده است. اصلاً دوگانه‌سازی کردند، بحث میدان و دیپلماسی…

ما نمی‌توانیم بگوییم شعارها حتماً بد هستند، هر کشوری باید یک شعار داشته باشد.

*مثلاً بحث دوگانه‌سازی میدان و دیپلماسی را مطرح کردند…

اصلاً این تعریفش اشتباه است.

میدان یکی از زیرمجموعه‌های دیپلماسی است
*در این رابطه باید چه کار کرد؟

همه می‌دانند که دیپلماسی از مؤلفه‌های مختلفی شکل می‌گیرد، یکی از آن‌ها بحث میدان است و یکی ممکن است اقتصاد باشد، یکی ممکن است فرهنگ باشد و یکی دیپلماسی عمومی. یعنی وقتی موضوعات مختلف کنار هم جمع می‌شوند به آن دیپلماسی کشور می‌گویند.

ما هزینه بالای میدان را دادیم، ولی بهره‌برداری اقتصادی نکردیم
*برای این روندی که دنبال می‌شود فکر می‌کنید چه باید کرد، این دوگانه‌سازی را چطور می‌توان برطرف کرد.

انسجام و هماهنگی بین مؤلفه‌ها؛ الان در منطقه ما آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها گروه‌های تروریستی مانند داعش را به وجود می‌آورند و تقویت می‌کنند. این‌ها سعی می‌کنند امنیت منطقه را از بین ببرند، چون درگیر کردن کشورهای اسلامی با هم برای آن‌ها و اسرائیل فرصت ایجاد می‌کند. ما چون امنیت منطقه را امنیت خودمان می‌دانیم اینطور فکر نمی‌کنیم. اگر کشور همسایه ما امنیت نداشته باشد ناامنی به کشور ما هم سرایت می‌کند. آنها در سوریه داعش را راه می‌اندازند و اگر جلویشان گرفته نشود دو روز دیگر داعش داخل ایران خواهد آمد، همان‌طور که در عراق وارد شد و تا مرزهای ما هم آمد. پس یک فتنه امنیتی در منطقه به وجود آمده است.

سرداران رشید ما مانند سردار سلیمانی و جوانان کشورمان در مقابله با تروریسم کمک کردند؛ ما هزینه‌های سنگینی دادیم، اما توانستیم تروریسم را از منطقه بیرون کنیم. همه این کشورها هم می‌دانند که اگر ایران نبود، این‌ها به دست داعش افتاده بودند. پس ما هزینه بالای میدان را دادیم، ولی بهره‌برداری اقتصادی نکردیم. زیرا این هماهنگی بین مؤلفه‌های مختلف باید تقویت شود.

سیاست خارجی ما باید ابزار برتری ما در منطقه باشد. قدرت بازدارندگی‌مان باید منجر به بهره‌برداری سیاسی، اقتصادی و فرهنگی‌ برای ایران شود. نمی‌شود که هزینه یک موضوع را ما بدهیم، ولی بهره‌برداری را یک کشور دیگر داشته باشد. این نشان می‌دهد که انسجام و طراحی در بخش‌های مختلف وجود ندارد یا کم است. اصلاً در بحث اقتصادی هم همین‌طور است.

من مثال می‌زنم و می‌خواهم بگویم آن انسجام چقدر مهم است. فرض کنید که ما فقط بحث اقتصاد را داریم، الان در شهرهای شمالی ما کشاورزی و کشت برنج یکی از محل های درآمدزایی‌ مردم در استان‌های شمالی است. کشاورز ما با سختی فراوان برنج تولید کرده است، وزارت جهاد و کشاورزی باید کمک کند و کمک می‌کند. اما در همین حین وزارت صمت، دو میلیون تن برنج وارد می‌کند. خب وقتی بین این دو هماهنگی نباشد چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ آن برنج وارد بازار می‌شود. برنج تولیدی برای کشاورز کیلویی ۶۵ تا ۷۰ هزار تومان تمام شده است و قیمت بازار برنج وارداتی ۵۰ یا ۵۵ هزار تومان است و در نهایت این کشاورز ایرانی است که ورشکست می‌شود. پس در جایی ما احتیاج به هماهنگی سیاست‌ها داریم که می‌تواند فقط داخل بخش‌های اقتصادی باشد، می‌تواند بین بخش‌های اقتصادی با بخش‌های سیاست خارجی باشد و می‌تواند بین اقتصاد، سیاست‌خارجی، مجلس و قوانین باشد.

هر کسی دنبال دوقطبی‌سازی باشد به کشور خیانت می‌کند
*الان اگر قرار باشد در بحث میدانی با کسانی که سیاست دوگانه‌ای را دنبال می‌کنند برخورد شود، فکر می‌کنید چه کار باید کرد؟ همین الان ما در داخل مجلس می‌بینیم که در رابطه با موضوعاتی که در حوزه سیاست خارجی دنبال می‌شود، مباحثی مطرح است که خیلی‌هایشان واقعیت ندارد؛ در رابطه با بحث رآکتور اراک، غنی‌سازی و… حتی یکسری بحث‌ها مطرح شده و این شائبه را پدید آورده که این افراد سیاست خاصی را دنبال می‌کنند. فکر می‌کنید به چه شکلی می‌شود آن انسجام را ایجاد کرد و این افراد را کنار گذاشت؟

هر کسی در کشور ما دنبال دوقطبی‌سازی باشد آگاهانه یا ناآگاهانه به کشور خیانت می‌کند. وقتی مقام معظم رهبری از انسجام ملی صحبت می‌کند، وقتی می‌گوید نباید کشور دوقطبی شود کسانی که گوش نمی‌کنند و سعی می‌کنند به قدری تندروی داشته باشند که کشور را دو تکه کنند و بگویند یا این طرفی هستید یا آن طرفی، این‌ها به کشور خیانت می‌کنند. هر جریان تندرویی که چارچوب‌های منافع ملی را در نظر نگیرد و فکر کند که حرفی که می‌زند را باید به هر قیمتی به کرسی بنشاند و شاید می‌فهمد که کاری که دارد انجام می‌دهد به دوقطبی کردن فضای جامعه ختم می‌شود را باید به نیت آن شک کرد.

البته ممکن است بعضی از چهره‌ها و افراد هم باشند که سهواً دارند به دوقطبی شدن فضای جامعه دامن می‌زنند که این قابل کنترل است، ولی اگر این افراد تبدیل به یک جریان در کشور شوند که به دنبال تندروی‌هایی باشد که جامعه را به دو تکه و دو دسته تقسیم کرده و روبه‌روی هم قرار دهد موضوع دیگری است. مثلا بگویند شما یا انقلابی هستید یا ضدانقلاب یا دین‌دار هستید یا بی‌دین یا خائن هستید یا خادم؟ و کسانی که چه فردی و چه به صورت جریان دنبال این کار هستند، دارند خیانت می‌کنند.

من می‌گویم شاید خیلی از این رفتارها براساس ناآگاهی باشد، شاید متوجه نیستند کاری که انجام می‌دهند اصل کشور و نظام را به مخاطره می‌اندازد. چون امام می‌گفتند حفظ نظام از اوجب واجبات است، اول باید نظام باشد که شما بخواهید اهداف آن را دنبال کنید، اما اگر کاری کنید که مردم دو دسته و مأیوس شوند، مشارکت نکنند، حمایت‌شان را کنار بگذارند و بی‌تفاوت شوند خب کشور آسیب‌پذیر می‌شود و اگر کشور آسیب‌پذیر شود و این نظام ضربه بخورد دیگر آن شعارها را کجا می‌شود دنبال کرد؟

کسانی که شعارهای تند می‌دهند باید یک مقدار به آن‌ها شک کرد. چون هدف باید منافع ملی، ارتقاء وضعیت کشور، ارتقاء وضعیت مردم و توسعه کشور باشد. دیگر کسی نمی‌تواند شعارهای تندتر و داغ‌تر از مقام معظم رهبری بدهد. هر کسی می‌خواهد تندتر حرکت کند باید به او شک کرد.

کاملا هریس رئیس جمهور بعدی آمریکاست
*طی کمتر از سه ماه آینده انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا را داریم، هم خانم هریس و هم آقای ترامپ رقابت تنگاتنگی با هم دارند، فکر می‌کنید در صورتی که آقای ترامپ دوباره به قدرت برسد ما با چه مشکلی هم در بحث تحریم‌ها و هم در بحث روابط‌مان با کشورهای همسایه به ویژه اعراب مواجه خواهیم بود؟ این موضوع را هم در نظر داشته باشید که به هر حال ۲۰۱۷ که ترامپ سر کار آمد ما با شدیدترین تحریم‌های آمریکا مواجه شدیم، این کشور از برجام خارج شد و وضعیت اقتصادی ما از همان زمان رو به افول رفت.

ما چون کارمان سیاست بوده و به خصوص چون من چند سال سخنگوی وزارت خارجه بودم و باید تحلیل سیاسی داشته باشیم. حال این تحلیل یا درست در می‌آید یا نه، به هر صورت تحلیل‌گران سیاسی باید تحلیل‌های خودشان را ارائه بدهند تا ما بتوانیم استفاده درستی داشته باشیم. تحلیل من این است که خیلی نباید روی موفقیت آقای ترامپ حساب کرد.

*اگر بیاید چطور؟

همین را می‌خواهم بگویم، یک وقت تحلیل می‌کنیم که چه اتفاقی رخ می‌دهند و یک وقت کاری به تحلیل نداریم و می‌گوییم اگر خانم هریس رئیس‌جمهور شود چه می‌شود و اگر آقای ترامپ بیاید چه اتفاقی رخ می‌دهد. تحلیل من این است که شاید برای اولین بار آمریکا ریاست جمهوری را به یک خانم خواهد سپرد و خانم هریس رئیس‌جمهور آمریکا خواهد شد. شانس پیروزی خانم هریس نسبت به آقای ترامپ از نظر من بیشتر است.

همان‌طور که در دور دومی که آقای ترامپ بود و با آقای بایدن رقابت داشت خیلی‌ها تحلیل‌های متفاوتی داشتند، من همان موقع پیش‌بینی‌ام این بود که شانس آقای بایدن بیشتر است و خیلی از دوستان ما می‌گفتند که این چه تحلیلی است و بعد هم دیدیم که آقای بایدن رئیس‌جمهور شد.

تحلیل من این است که آقای ترامپ رئیس‌جمهور نخواهد شد، ولی فرض بر این‌که آقای ترامپ رئیس‌جمهور شود؛ درست است که نوع سیاست‌های جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها ممکن است در روش‌هایشان تفاوت داشته باشد، اما سیاست کلان‌شان خیلی تفاوت ندارد. یعنی همه آنها در مقابل ایرانی می ایستند که مانع دسترسی آن‌ها به منافع بلندی که برای خودشان ترسیم کردند می‌شود. چه دموکرات باشند و چه جمهوری‌خواه می‌خواهند با این مانع با روش‌های مختلف برخورد کنند. ولی آقای ترامپ خودش را یک بیزینس‌من می‌داند، آقای ترامپ اهل معامله است، اصلاً برایش مهم نیست که چه کسی جلویش است…

منتفع اصلی برجام رقبای ما و کشورهای منطقه بودند
*سال ۲۰۱۷ هم خیلی‌ها این حرف‌ها را می‌زدند، اما آمد و آن تحریم‌ها را ایجاد کرد…

من گفتم که اهل معامله است…

*یعنی ما با او معامله نکردیم؟

می‌خواهم بگویم اگر شرایط خوبی برای معامله ببیند، ترامپ زودتر از دموکرات‌ها توافق می‌کند. همان ترامپی که با کره شمالی صحبت می‌کند.

*من از صحبت شما این برداشت را می‌کنم که یعنی ما نتوانستیم آن معامله را برایش جور کنیم.

پس ما در چه زمانی می‌توانیم حتی در سخت‌ترین شرایط یک معامله خوب و موفق داشته باشیم؟ زمانی که از موضع ضعف جلوی آمریکای‌ها ننشینیم.

*خب ما آن موقع موضع ضعف نداشتیم.

چرا موضع ضعف داشتیم. ببینید موضع قدرت در هر کشوری با یک شاخصه‌هایی تعیین می‌شود؛ یکی از شاخصه‌های اقتدار می‌تواند قدرت بازدارندگی و قدرت دفاعی و تأثیرگذاری در منطقه باشد. ما الان به یک نقطه‌ای رسیدیم نسبت به اوایل که بحث گفت‌وگوهای هسته‌ای ما مطرح می‌شد، حتی در سال‌های قبل از بحث برجام؛ اقتدار منطقه‌ای ما تثبیت نشده بود.

*فکر نمی‌کنید اقتدار منطقه‌ای ما در همان نقطه هم تثبیت شده بود، برای این‌که آقای ترامپ قصد حمله به ایران داشت، ولی مشاوران‌شان ایشان را از حمله به ایران برحذر داشتند؟ یعنی ما آن اقتدار را در آن مقطع داشتیم.

بله ولی آن اقتدار کافی نیست. من می‌خواهم بگویم که چند شاخصه دارد…

*وضعیت اقتصادی ایران هم که یکی از مقوله‌های مورد شمارش شماست، آن زمان معیشت مردم ایران بهتر از الان بود.

نه خیلی فرق نمی‌کرد. در زمان برجام، آقای اوباما رئیس‌جمهور آمریکا بود و آقای جان‌کری وزیر خارجه، ظاهراً هم خیلی خوب و مثبت برخورد می‌کردند، توافق هم شده بود. من آن موقع در یک کشور اروپایی سفیر بودم، خیلی از کشورهای اروپایی هم مایل بودند به ایران بیایند و کار کنند، ولی هیچ کاری انجام نشد. وقتی این‌ها جلو می‌آمدند و می‌خواستند کاری انجام بدهند، منظورم صاحبین پروژه‌های بزرگ است که می‌آمدند و همه کارهایشان را انجام می‌دادند ولی در بخش فایننس یا سرمایه‌گذاری‌اش بانک‌های آمریکایی یا خزانه‌داری‌های آمریکا می‌گفتند که نمی‌توانیم این کار را انجام بدهیم، زیرا ما را فقط به خاطر فعالیت‌ هسته‌ای تحریم نکردند، ما را به بهانه‌های مختلف تحریم می‌کنند. بعد کافی است که یک شبهه بیندازند و بگویند به خاطر حمایت از تروریسم هم ایران در تحریم است و ممکن است به خاطر نقض حقوق بشر هم همین‌طور باشد. یعنی حتی در اوج توافق هسته‌ای ما هیچ پیشرفتی در بحث اقتصادی و راهگشایی در بحث اقتصادی نداشتیم. ما بهره‌برداری سیاسی کردیم.

*یعنی ما در بحث دیپلماسی اقتصادی‌مان ضعیف عمل کردیم؟

نه در دیپلماسی اقتصادی، البته من در آن قسمت هم اعتقاد دارم ضعیف عمل کرده‌ایم. ولی می‌خواهم بگویم وقتی قرار است معامله‌ای کنیم باید در آن معامله هر دو سود کنیم، در آن زمان ما نتوانستیم در این معامله (برجام) سود کنیم، زیرا برای ما دستاورد اقتصادی نداشت. چرا نداشت؟ چون آمریکایی‌ها مانع می‌شدند و ما نتوانستیم جایگزین قوی پیدا کنیم.

*خب ما که سود نبردیم و به قول شما هم ترامپ هم دید معامله درخور توجهی نبوده و به هر حال درخواست معامله را از ما مطرح نکرد، خب پس چه کسی این‌جا سود برد؟ یعنی با برجام هیچ‌کدام از طرف‌ها مشمول سود نشدند؟

کشورهای منطقه و رقبای ما. تا وقتی ما در فشار و انزوا باشیم…

*می‌خواهم همین را بگویم، فکر نمی‌کنید با تحریم‌های بیشتر ما کشورهایی مانند ترکیه، امارات و حتی قطر سود بیشتری می‌برند؟

صددرصد.

ثبات منطقه خاورمیانه را پای میز مذاکره با غرب ببریم
*خب با برجام که این اتفاق می‌افتاد که ما منتفع شویم.

شاید اگر آقای ترامپ نمی‌آمد و از برجام خارج نمی‌شد و فشارهای بین‌المللی و افکار عمومی روی آمریکایی‌ها که بالاخره این توافق باید یک دستاورد اقتصادی برای آنها داشته باشد، نبود به تدریج زمینه برای اجرای آن فراهم می‌شد. اما روی کار آمدن آقای ترامپ همه‌چیز را بهم زد.

الان هم می‌خواهم بگویم ما زمانی می‌توانیم در یک معامله موفق و پیروز باشیم که سعی کنیم دست برتر داشته باشیم. الان برای آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها ثبات منطقه خاورمیانه و غرب آسیا خیلی اهمیت دارد، چون این‌جا محل عبور شاهراه‌های انرژی و دسترسی به بازارهای مختلف است. پس اگر ما این توان را داشته باشیم که در ایجاد ثبات در منطقه یک عنصر مهم و مؤثر باشیم، این یک زمینه توافق بین ما و آمریکا ایجاد می‌کند.

حتماً لازم نیست که با آمریکا سر تمام روابط و مسائل سیاسی توافق کنیم. ما باید منافع مشترک داشته باشیم. یکی از موضوعاتی که می‌تواند به توافق ما با آمریکا منجر شود که به کاهش تحریم‌ها هم منتهی شود این است که سر موضوعاتی که هر دو منافع داریم به توافق برسیم.

*مثلاً چه چیزی؟

همان‌طور که قبلاً در افغانستان در یک مقطعی ما و آمریکایی‌ها با هم مذاکره و توافق کردیم.

*الان سر چه مباحثی می‌توانیم…

ثبات منطقه خاورمیانه.

*در همین رابطه ما شاید چندصد دیپلمات داریم که سال‌های سال در حوزه سیاست خارجی کار کردند، افراد باتجربه‌ای هستند، ولی خیلی از تجارب آن‌ها استفاده نمی‌شود.

خب باید استفاده شود.

احمدی‌نژاد وزارت خارجه را تحقیر و تضعیف کرد
*سوالم همین است که در این بحث چطور می‌توانیم از توان این افراد استفاده کنیم؟ مثلاً برای برخی از کشورهای منطقه ما، دیپلمات‌هایی که اعزام می‌شود که هم در بحث میدان و هم دیپلماسی سررشته دارند. حالا اگر قرار باشد از توان این افراد برای مذاکره با قدرت های بزرگ جهانی استفاده کنیم چه راهکاری را باید در دستور کار خود داشته باشیم؟

وزارت خارجه طی سال‌های گذشته به شدت تضعیف شده، در بعضی جاها هم تحقیر شده است.

*از سوی چه کسانی؟

بعضی از مسئولین اجرایی کشور.

*مثلاً چه کسانی؟

آقای احمدی‌نژاد که رئیس‌جمهور بودند دیدشان راجع به وزارت خارجه طوری بود که وزارت خارجه را تضعیف می‌کرد. همان موقع‌ها بحث این بود که افراد دیگری خارج از وزارت خارجه بیایند مسئولین روابط ما را با مناطق دنیا به عهده بگیرند یا بدون هماهنگی با وزارت خارجه اقداماتی را انجام بدهند. شاید قبل از آن هم بود، ولی پررنگ شد.

همین تضعیف وزارت خارجه ممکن است منجر به این شود که ما در سفارت‌خانه‌هایمان افراد قوی‌ای نداشته باشیم. همین امر ممکن است منجر به این باشد که بعضی از افراد غیر وزارت‌ خارجه‌ای مسئولیت‌هایی را در روابط خارجی یا سفارت‌خانه‌های ما برعهده بگیرند. ممکن است این افراد بر روی یک موضوع خاص تسلط داشته باشند، ولی در موضوع سیاست خارجی و منافع ملی نتوانند همه آن اقداماتی که باید انجام بشود را انجام دهند.

کار سیاست خارجه که مانند کار صنعت نیست که شما وقتی به یک سن رسیدید بگویند فرسوده شدید
چیزی که ما الان به آن انتقاد داریم، جایگاه وزارت خارجه است. ما الان در حدود ۱۵۰ تن از مدیران ارشد داریم که وزارت خارجه‌ای بودند، هر کدام حداقل ۴۰ سال سابقه مدیریتی داشتند؛ معاون وزیر‌، مدیرکل و چندین دوره سفیر بودند، اکثرشان بازنشسته شده‌اند و تعدادی هم بازنشسته نشده‌اند. از این‌ افراد استفاده نمی‌شود، چرا؟ اصلاً کار سیاست خارجه که مانند کار صنعت نیست که شما وقتی به یک سن رسیدید بگویند فرسوده شدید و نمی‌توانید کار کنید. در سیاست خارجی تجربه مهم است.

تعداد ۱۵ تا ۲۰ سفارت خانه تاثیرگذار کشور را به دیپلمات های باتجربه ولو بازنشسته بسپارید
*تازه در این سنین زمان استفاده فرا می‌رسد.

شما اکثر کشورهایی که در سیاست خارجی صاحب نام هستند را ببینید، همین شبه‌قاره تمام دیپلمات‌های ارشدشان افراد بالای ۷۰ سال هستند، چون اوج پختگی در آن‌ها وجود دارد. ما چرا از مدیران و دیپلمات‌های ارشدمان استفاده نمی‌کنیم؟ الان دولت جدید روی کار آمده است و به عنوان دولت چهاردهم می‌خواهد تحول بزرگی در روابط خارجی و سایر مسائل ایجاد کند و اولویت اقتصاد را در سیاست خارجی پررنگ کند و گره از مشکلات مردم و مسائل اقتصادی و معیشتی مردم باز کند، قصد دارد برای رفع تحریم اقدام کند. حداقل‌اش این است که ما به چند مدیر ارشد در داخل وزارت خارجه نیاز داریم که با تجربه و خلاقیت باشند و حدود ۱۵، ۲۰ سفارتخانه مهم داریم؛ جاهایی که تعیین‌کننده هستند. این‌جا محل تجربه پیدا کردن دیپلمات‌های جوان ما نیست. این‌ کشورها جایی نیست که یک نفر را بفرستید و بگویید چون این کارنامه خوبی داشته یک مقدار کار بزرگ‌تر یاد بگیرد.

ما الان در این مقطع زمانی باید برای حدود ۲۰ تا از سفارت‌خانه‌های مهم‌مان از ارشدترین دیپلمات‌ها حتی اگر بازنشسته هستند، استفاده کنیم. یعنی باید مجوز بگیریم و استفاده کنیم. ما برای مدیریت کلان در ستاد و وزارت خارجه، اگر می‌خواهند قائم‌مقام بگذارند یا معاونین وزارت خارجه باید از افراد پخته و کارکشته استفاده کنیم، چون دیگر وقت آزمون و خطا نداریم، زمان محدود است، کشورهای مختلف به سرعت پیشرفت می‌کنند، ما نباید درجا بزنیم و نباید فرصت‌ها را از دست بدهیم. ساختار وزارت خارجه باید بلافاصله عوض شود، ساختار فعلی وزارت خارجه ما را در روابط دوجانبه به شدت تضعیف کرده است.

باید ۱۰۰ درصد روابط خارجی‌ را بر مبنای موارد اقتصادی بگذارید
*در معاونت اقتصادی وضعیت چطور است؟ اولاً که عملکرد را مثبت ارزیابی می‌کنید یا خیر؟ و این‌که فکر می‌کنید اگر قرار است تغییری اعمال شود در چه حوزه‌هایی است؟ لطفا به این موضوع هم توجه داشته باشید که در دولت سیزدهم شاید آنطور که باید و شاید عملکرد خاصی در مورد دیپلماسی اقتصادی مشاهده نکردیم.

در این ساختار فعلی اصلاً توقع نداشته باشید…

*به خاطر ساختار یا اشخاصی که هستند؟

اول ساختار است؛ اگر قوی‌ترین آدم را در ساختاری اشتباه بگذارید نمی‌تواند کار کند، اما اگر ساختار را درست کنید، آدم قوی، باتجربه و خوب هم بگذارید عالی می‌شود. من چرا می‌گویم ساختار ایراد دارد؟ چرا یک معاونت دیپلماسی ـ اقتصادی در ساختار وزارت خارجه نه‌تنها جواب نمی‌دهد بلکه نقض غرض است؟

خاطرم هست که مرحوم امیرعبداللهیان وقتی قرار بود به عنوان وزیر خارجه از برنامه‌های خودش دفاع کند، گفت که دیپلماسی اقتصادی باید تقویت شود و این حرف درستی است. آقای امیرعبداللهیان در صحبت‌هایشان گفتند اولویت ما دیپلماسی اقتصادی است و تصمیم گرفتیم ۴۰ درصد ظرفیت وزارت خارجه را برای کار اقتصادی بگذاریم. من حرفم این است که چرا ۴۰ درصد؟ شما صددرصد روابط خارجی‌تان را باید بر مبنای موارد اقتصادی بگذارید. حالا این‌که چرا این ساختار جواب نمی‌دهد؟…

*به موضوع خوبی اشاره کردید، من خاطرم هست که در گفت و گو با یکی از اعضای اتاق بازرگانی این موضوع بیان شد که وقتی آقای اردوغان به سفر کاری می‌رود از میان تمامی همراهان مثلاً ۱۵۰ نفری که او را مشایعت می کنند ۱۲۰ نفر از تجار و کارآفرینان ترک هستند و شاید تنها ۳۰ یا ۲۰ نفر دیپلمات با او همراه شوند.

حتی در مذاکرات سطح بالا هم همین‌طور است. یعنی در بالاترین سطح مذاکره یکباره یک پرونده را به دست می‌گیرد و می‌گوید این پرونده متعلق به این تاجر من است ۱۰۰ هزار دلار طلب دارد و… ما ممکن است در این‌گونه مواقع خجالت بکشیم، مثلاً ممکن است مقامات ما در چنین شرایطی بگویند زشت است نباید چنین حرفی را زده شود، اما او می‌گوید من روابطم را برای این موضوع برقرار کردم که تاجرم سود کند.

اگر می‌خواهید وضع اقتصاد کشور درست شود باید هزینه‌ها را کاهش و درآمد را افزایش دهید
*خودتان حتماً ملاحظه کرده‌اید بیشتر فرودگاه‌های کشورهای منطقه را ترک‌ها می‌سازند، می‌گویند دست تاجر ترک که در بحث فرودگاه‌سازی فعال است را در دست وزیر راه کشور میزبان می‌گذارد…

چون هدف نهایی باید همین باشد؛ بخش خصوصی باید قوی و فعال باشد و درآمد داشته باشد. اصلاً بحث بودجه به همین‌جا برمی‌گردد؛ اگر می‌خواهید وضع اقتصاد کشور درست شود باید هزینه‌ها را کاهش و درآمد را افزایش دهید، این ساده‌ترین روش است. شما اگر بخواهید هزینه‌ها را کاهش بدهید اگر شرکت‌های دولتی‌تان را به شکل درست به بخش خصوصی واگذار کنید که در آن فساد نباشد…

*نه مثل اصل ۴۴ که ما اجرا کردیم…

*خب آنقدر بد اجرا می‌کنند که آدم پشیمان می‌شود و می‌گوید به همان قانون قبلی برگردد، بهتر است. اگر درست اجرا شود هزینه‌های دولتی ما کاهش پیدا می‌کند، بخش خصوصی قوی می‌شود و کار می‌کند، درآمد پیدا می‌کند و مالیات می‌دهد. هرچه بیشتر کار کند و سود کند بیشتر مالیات می‌دهد و درآمد دولت بالا می‌رود. از طرف دیگر هم تعداد شرکت‌های دولتی‌مان کم شده و هزینه‌هایمان پایین می‌آید. یعنی راه نجات کشور این است. اگر آقای اردوغان از تاجرش دفاع می‌کند چون اصلی‌ترین وظیفه‌اش همین است. حال چرا ساختار وزارت خارجه ما ایراد دارد؟ شما در هر وزارت خارجه‌ای بروید می‌بینید که هر چند سال یکبار ساختار را عوض می‌کنند و این خیلی طبیعی است.

ساختار وزارت خارجه باید تغییر کند
*یک‌بار این ساختار را آقای ظریف عوض کرد…

اصلاً ما هر چند سال یکبار ساختار را عوض کردیم، می‌کنیم و باید هم این کار را بکنیم. زیرا ساختار وزارت خارجه باید در مقابل اتفاقاتی که در سطح دنیا می‌افتد، انعطاف داشته باشد. باید خودش را تطبیق بدهد. یعنی به یکباره یک کشور خیلی مهم می‌شود و مثلاً کشور دیگر ضعیف می‌شود. یا یک منطقه یکباره خیلی مهم یا در مقطعی غیر مهم می‌شود. پس باید مدام رصد کرد و این ساختار را تغییر داد.

من حدود ۳۷ سال سابقه مدیریت در وزارت خارجه را دارم و خاطرم هست ۳، ۴ بار ساختار عوض شده است. موضوعی و یا منطقه‌ای شده است. مدام ساختارهای مختلف را امتحان کردیم، اما این ساختار فعلی خیلی اشکال دارد. وقتی شما در وزارت خارجه یک معاونت دیپلماسی ـ اقتصادی تعیین می‌کنید، اولین نتیجه ای که می‌توان از این ساختار گرفت آن است که بقیه معاونت‌ها نباید کار اقتصادی کنند. چون معاون اقتصادی داریم و او باید این کارها را دنبال کند. در صورتی‌که همه در وزارت خارجه می‌دانند کار روابط دوجانبه با معاونت سیاسی است. اصلاً رابطه راجع به این‌که چه کاری انجام بدهیم، سرمایه‌گذاری کنیم یا خیر، واردات، صادرات، اقدامات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی یا کلاً هر کاری که بخواهد اتفاق بیفتد با معاونت سیاسی است. معاونت اقتصادی فقط بحث‌های کلان اقتصادی یا موضوعات مهم بین‌المللی اقتصادی را می‌تواند دنبال کند، نمی‌تواند ورود کرده و کار دوجانبه انجام دهد.

پس وقتی یک معاون اقتصادی گذاشتید مجبور هستید کنار آن یک معاون سیاسی هم قرار دهید. معاون سیاسی در این میان مسئول تنظیم روابط دوجانبه با ۱۳۰، ۱۴۰ کشور است. آیا یک معاون می‌تواند همه روابط با کشورهای مختلف را دنبال کند؟ دعوت کند، سفر برود، ریز برنامه‌ها را طراحی و کنترل کند؟ خب نمی‌تواند و نمی‌رسد. پس ۸ یا ۹ مدیر کل برای او تعیین می‌کنند و می‌گویند مدیرکل‌ها این کارها را بکنند و آن معاون نظارت کلی داشته باشد.

خب اولین قاعده در روابط دوجانبه با کشورها این است؛ پروتکل می‌گوید اگر شما می‌خواهید با همتای خودتان در کشوری ملاقات کنید اگر مدیرکل هستید یک مدیرکل در مقابل شما می‌نشیند. یعنی سطح روابط دوجانبه در سطح دو مدیرکل پایین می‌آید و هرچه سطح پایین‌تر بیاید تصمیمات بزرگ کم‌تر اتخاذ می‌شود.

البته اشکال دیگری هم دارد؛ از زمانی که آقای دکتر ظریف ساختار را عوض کرد و اتفاقاً آقای دکتر عراقچی معاون سیاسی شده بود و تا الان هم ادامه پیدا کرده است، معاون سیاسی که مسئول روابط دوجانبه است، خودش مسئول گفت‌وگوی برجام هم بود. یعنی تازه باید نصف وقت‌اش را هم برای برجام صرف می کرد. تازه آن موقع (دولت های یازدهم و دوازدهم) که خیلی وقت هم می‌گذاشتند.

معاونت‌های وزارت خارجه را منطقه‌ای کنید
*در ماه‌های پایانی دولت سیزدهم آقای علی باقری کنی سرپرست وزارت خارجه هم بودند یعنی کارهای وزیر را هم انجام می‌دهند. معاونت سیاسی وزارت خانه را بر عهده داشتند و در مذاکرات هم شرکت می‌کردند.

قصد دارم بگویم در این ساختار اشتباه، روابط دوجانبه بیشترین لطمه را خورد و ما نتوانستیم با کشورها یک رابطه صمیمانه، چندبُعدی با برنامه‌های بلندمدت تعریف کنیم. پیشنهاد ما این است که به جای‌ این‌که ساختار را موضوعی تعریف کنند، منطقه‌ای تعریف کنید. مثلاً ۳، ۴ یا ۵ معاون منطقه‌ای بگذارید و هر معاون با ۲۰ تا ۳۰ کشور در ارتباط باشد. تمام موضوعات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و… برعهده این معاونت باشد. وقتی ۲۰، ۳۰ کشور در حیطه عملکرد یک معاون وزیر است می‌تواند سفر کند، دعوت کند، طراحی بلندمدت کند، کار استراتژیک انجام دهد، کار اقتصادی و کار سیاسی‌اش را خودش هماهنگ کند، لازم نیست با فرد دیگری هماهنگی داشته باشد و رقابت از بین می‌رود. این‌طور نیست که یک نفر بگوید کار اقتصادی است و دیگری بگوید نه خیر کار سیاسی است. این چیزهایی است که در عمل اتفاق می‌افتد. پس ما به جای داشتن یک معاون اقتصادی ۵ معاون اقتصادی خواهیم داشت. یعنی تمام کسانی که روابط دوجانبه را برعهده دارند، همگی کار اقتصادی می‌کنند. پس ما ساختار را باید حتماً اصلاح کنیم.

رایزن‌های بازرگانی‌ ما از بیرون وزارت خارجه اعزام می‌شوند / همه وزارت خارجه باید کار اقتصادی کند
اشکال دیگری هم که در رایزن‌های بازرگانی‌مان داریم این است که از بیرون وزارت خارجه اعزام می‌شوند. من می‌خواهم بگویم بعضی اوقات تلقی ما از دیپلماسی اقتصادی اشتباه است؛ بعضی از دوستان ما در مجلس یا بیرون از وزارت خارجه فکر می‌کنند اگر می‌خواهید دیپلماسی اقتصادی اوج بگیرد معاون دیپلماسی اقتصادی را حتماً در وزارت خارجه تقویت کنیم و بعد تعداد رایزن‌های بازرگانی‌مان را هم افزایش دهیم. من معتقدم اگر می‌خواهیم دیپلماسی اقتصادی‌مان تقویت شود باید معاونت‌ها را تغییر دهیم. همه معاونت‌ها به صورت منطقه‌ای کار اقتصادی کنند، همه وزارت خارجه کار اقتصادی کند و روش انتخاب و اعزام‌ رایزن‌های بازرگانی را کاملاً تغییر دهیم. این رایزن‌های بازرگانی به این شکل آن نتایج…

رایزنان بازرگانی ما بعضا برای امور شخصی چون تحصیل فرزندان، درآمد دلاری و درمان متقاضی حضور در سفارتخانه‌ها می‌شوند و نه منافع کشور
*اگر از دستگاه‌های اقتصادی نیایند، از کجا بیایند و شما فکر می‌کنید در جهت تقویت بخش اقتصادی وزارت خارجه چه باید کرد؟

من سئوالی می‌کنم که این سئوال را قبلاً هم پرسیده‌ایم. اتفاقاً دو یا سه سال پیش بود که من را برای موضوع راجع به موضوع دیپلماسی اقتصادی دعوت کردند هم من آن‌جا صحبتی داشتم. در آن جلسه هم رئیس فراکسیون دیپلماسی ـ اقتصادی مجلس و هم رئیس کمیسیون اقتصادی حضور داشتند. هر دو صحبت کردیم.

فردی که از مجلس آمده بود گفت برای دیپلماسی اقتصادی باید معاونت دیپلماسی اقتصادی را تقویت کنیم و تعداد رایزن‌های بازرگانی را هم زیاد کنیم. من به این نماینده گفتم ما باید رایزن‌های بازرگانی را برگردانیم و معاونت دیپلماسی اقتصادی را هم منحل کنیم که همه تعجب کردند. بعد در مورد ساختار وزارت خارجه توضیح دادم و گفتم که اگر تغییر کند به جای یک معاون اقتصادی دارای پنج معاون خواهید بود و همه بدنه وزارت خارجه فعال می‌شود.

راجع به عملکرد رایزنان بازرگانی هم در حضور نماینده بخش خصوصی گفتم سئوالی از شما دارم. اگر فردی از اقتصاد بین‌الملل آگاهی داشته باشد، تجارت بین‌الملل را بلد باشد و در کشور میزبان از تمام موضوعات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آگاه باشد، شناخت خوبی از آن کشور داشته باشد و در نهایت هم رابطه خوبی با مسئولین کشور مقصد داشته باشد، آیا این فرد حاضر است تمام کارهایی که می‌تواند خود به شخصه در آن کشور انجام دهد را رها کند و با ماهی ۴ یا ۵ هزار دلار کارمند دولت بشود؟ همه مخالفت کردند. من هم معتقدم فردی که این توانایی را دارد، در فعالیت اقتصادی خود ۱۰ برابر بیشتر برای خودش و کشورش درآمدزایی می‌کند.

پس چه کسانی معمولاً به عنوان رایزن بازرگانی به کشورهای دیگر می‌روند؟ مثلاً ما قاعده‌ای گذاشتیم که از وزارت صمت و سازمان توسعه تجارت، کارمندان این سازمان‌ها و دستگاه‌ها اعزام شوند. البته این موضوع برای برای همه این افراد صادق نیست اما می‌خواهم بگویم این شرایط وجود دارد. ما هم کارمند در وزارت خارجه بوده‌ایم و با مسائل و مشکلات مختلف مواجه شده‌ایم. در این مواقع یک کارمند می‌گوید مثلاً خانم من مریض است، جایی ما را برای مأموریت اعزام کنید که معالجه‌اش کنیم. یکی می‌گوید فرزند من به سن دانشگاه رسیده است، ما را به مأموریتی بفرستید که بچه‌ام دانشگاه برود. یک نفر می‌گوید ما ۳۰ سال کارمند دولت بودیم، هنوز یک خانه نداریم، ما را به مأموریتی بفرستید که پول‌هایمان را جمع کنیم تا خانه بخریم.

در این مواقع به یکباره سطح کسانی که به عنوان رایزن بازرگانی می‌خواهند به خارج از کشور بروند محدود به تعداد خاصی از کارمندان می‌شود که ممکن است هزاران مشکل شخصی داشته باشند و دنبال حل مشکل خودشان باشند. به ندرت در بین آن‌ها آدم‌هایی هم پیدا می‌شود که تنها برای خدمت به این سفر رفته باشند و قاعده کلی که برای انتخاب رایزنان بازرگانی وجود دارد همین‌جا به هم می‌خورد.

من می‌گویم شما در یک کشور سفیر هستید و نگاه می‌کنید که یک شرکت خصوصی به آن‌جا آمده، فعال است، روابط خوب ایجاد کرده است، شناخت خوبی دارد، با مسئولان آن‌جا ارتباط دارد، می‌تواند پروژه‌های بزرگ را عهده‌دار شود و اعتبار به دست آورد. خب این فرد را به عنوان مشاور بازرگانی یا سفیر انتخاب کنید. این کسی است که می‌تواند در روابط خارجی ما کمک کننده باشد.

من خودم در کشوری سفیر بودم و رایزن بازرگانی هم داشتیم که دستاورد چندانی هم از طریق رایزنی بازرگانی‌مان نداشتیم. ولی دیدم که یک شرکت ایرانی وجود داردکه در حوزه راهسازی فعال است و از بخش خصوصی آمده بود. پرسیدم چه کار می‌کند؟ گفتند این شرکت ۷ سال است که به این‌جا آمده و راه‌ها و بزرگراه‌های اصلی این کشور را می‌سازد. گفتم چطور؟! گفتند کیفیت کارش عالی است، زمان‌بندی‌اش سر موقع است، همه مسئولین کشور میزبان را هم راضی نگاه داشته است و ظرف ۷ سال ۵۰۰ میلیون دلار پروژه اجرا کرده است. از این فرد دعوت کردم و گفتم بیایید ما می‌خواهیم شما را ببینیم که چه کار می‌کنید، ایستگاه کاری‌شان هم خیلی دورتر از سفارت بود و مشغول کار خودشان بودند. گفتم این کاری که می‌کنید بهترین کمک به سفارت است، من اگر ۵ شرکت مانند شما داشتم اصلاً سفارت هم نمی‌خواستیم. شما بهترین کار را می‌کنید. برای کشورمان اعتبار آورده و درآمدزایی می‌کنید و کمک حال سفارت هستید.

مسئولان همین شرکت راهسازی یک بار نزد من آمدند و گفتند آقای سفیر ما معاون وزیر راه این کشور (میزبان) را دعوت کردیم که به ایران بیاید و با تیمی ۸- ۱۰ نفره از مدیرکل‌هایشان به کشورمان می‌آیند تا در همایشی راجع به قیر و آسفالت در ایران شرکت کنند. سوال کردم همه این افراد در همایش شرکت می‌کنند؟! گفتند بله. خرج‌شان را خودمان می‌دهیم، اما اگر این‌ها به ایران بیایند و در این همایش شرکت کنند، می‌فهمند کیفیت کار قیر و آسفالت در کشور ما چقدر بالاست، بگذارید این‌ها مشتری خودمان بشوند. آن افراد را به ایران آورند و پس از همایش همه‌ آنها را به کارخانجات یزد، اصفهان و… برند و کیفیت قیر و آسفالت ایران را به آن‌ها نشان دادند. وقتی برگشتند معاون وزیر راه آن‌ کشور با من تماس گرفت و گفت آقای سفیر می‌خواهم شما را ببینم. من به وزارتخانه مربوطه رفتم و او گفت من ایران بودم، کیفیت کار شما را دیدم و از این به بعد مثلاً ۱۰۰ هزار تن قیر به علاوه ماشین‌آلات را از شما می‌خواهیم خریداری کنیم.

باید دیدگاه‌مان را تغییر دهیم / رایزن‌های بازرگانی‌ای می‌خواهیم که شناخت دقیقی از کشور هدف داشته باشند
پس ببینید ما رایزن‌های بازرگانی‌ای می‌خواهیم که شناخت دقیق از آن کشور داشته باشند، بتوانند پروژه‌های بزرگ ایجاد و اجرا کنند، اعتماد و ارتباط خوبی داشته باشند. خب رایزن یعنی مشاور، رایزن باید مشاور و کمک سفیر و سفارت باشد. ما باید دیدمان را عوض کنیم و خودمان را ملزم نکنیم که فقط یک تعداد کارمند از یک سازمان خاص متعلق به یک وزارتخانه خاص داشته باشیم. از هر کسی که ببینیم در یک کشور فعال است، می‌تواند کارهای بزرگ انجام دهد، فکر اقتصادی و ارتباط خوبی دارد استفاده کنیم. پس باید دیدمان را تغییر دهیم.

برای عضویت در کانال رصد روز کلیک کنید

مطالب مرتبط

آخرین اخبار