تجلی این روند در اشکال گوناگونی قابلمشاهده است. از یک سو، توافقنامههای تجاری دوجانبه برای استفاده از ارزهای محلی، مانند یوان چین، روبل روسیه و روپیه هند، در حال گسترش است. از سوی دیگر، بانکهای مرکزی، بهویژه در بازارهای نوظهور، بهطور فعال در حال متنوعسازی سبد ذخایر ارزی خود هستند. آنها سهم دلار را بهتدریج کاهش داده و بهجای آن، داراییهایی مانند یورو، یوان و بهویژه طلا را جایگزین میکنند. بهعنوان شاهدی بر این مدعا، بانکهای مرکزی جهان درمجموع طی سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ بیش از ۲ هزار تن طلا خریداری کردند که یک رکورد تاریخی محسوب میشود و نشاندهنده یک حرکت استراتژیک برای فاصله گرفتن از داراییهای دلاری است. شکل ۱ ذخیره طلای بانکهای مرکزی را نشان میدهد.
در این میان، نوآوریهای فناورانه نیز نقشی کاتالیزوری ایفا میکنند. ظهور ارزهای دیجیتال بانک مرکزی (CBDCs) پتانسیل آن را دارد که زیرساختهای مالی سنتی تحت سلطه دلار را دور بزند. حدود ۱۳۰ کشور در سراسر جهان در حال بررسی یا اجرای آزمایشی CBDCها هستند تا با دیجیتالی کردن ارزهای ملی خود، تجارت فرامرزی را بدون نیاز به واسطهگری دلار تسهیل کنند. برای مثال، روسیه در پاسخ به تحریمهای غرب، یک روبل دیجیتال توسعه داده است تا استراتژی دلارزدایی خود را تقویت و مسیری جایگزین برای مبادلات بینالمللی ایجاد کند.
با وجود تمام این روندها، دلار آمریکا در کوتاهمدت و میانمدت همچنان جایگاه مستحکم خود را حفظ خواهد کرد. جایگاه این ارز بهعنوان اصلیترین ذخیره ارزی جهان توسط عواملی چون عملکرد قدرتمند اقتصاد ایالاتمتحده -که با رشد ۲.۷ درصدی در سال ۲۰۲۴ از دیگر اقتصادهای توسعهیافته پیشی گرفت و بازدهی واقعی بالاتر اوراق خزانهداری آمریکا در مقایسه با رقبای جهانی پشتیبانی میشود. این قدرت اقتصادی، تقاضا برای داراییهای دلاری را پایدار نگه داشته و ارزش دلار را تقویت میکند. استحکام دلار تنها به اقتصاد متکی نیست، بلکه ریشه در نقدشوندگی و شفافیت بیرقیب بازارهای مالی آمریکا دارد که هنوز هیچ جایگزینی نتوانسته است با آن برابری کند.
بااینحال، اگر روند دلارزدایی شتاب گیرد، پیامدهای قابلتوجهی برای اقتصاد آمریکا در پی خواهد داشت. کاهش تقاضای جهانی برای داراییهای دلاری میتواند به افت ارزش دلار و کاهش بازدهی سهام و اوراق قرضه ایالاتمتحده منجر شود. این امر هزینههای استقراض را برای دولت و شرکتهای آمریکایی افزایش داده و با کاهش جریان سرمایهگذاری خارجی، بهطور بالقوه رشد اقتصادی را کند میکند. علاوه بر این، دلار ضعیفتر به معنای هزینههای بالاتر برای واردات است که میتواند فشارهای تورمی را در داخل کشور تشدید نماید.
برای بازارهای جهانی کالا، آثار دلارزدایی از هماکنون قابلمشاهده است. اگرچه بخش عمده نفت هنوز به دلار قیمتگذاری میشود، اما تولیدکنندگان بزرگی مانند روسیه در حال فروش نفت خود به ارزهای محلی یا جایگزین هستند و دیگران را نیز به بررسی اقدامات مشابه ترغیب کردهاند. این تغییر میتواند سلطه دلار بر قیمتگذاری کالاها را تضعیف کرده و صنایعی را که به قراردادها و تأمین مالی مبتنی بر دلار وابستهاند، تحت تأثیر قرار دهد. شرکتهای فعال در تجارت بینالملل باید خود را با معاملات چندارزی و نوسانات نرخ ارز تطبیق دهند و بخشهای مالی ممکن است شاهد تغییر در جریان سرمایه و تقاضا برای ابزارهای مالی جدید مرتبط با ارزهای جایگزین باشند.
در نهایت، دلارزدایی یک پدیده جهانی در حال تحول است که از تنشهای ژئوپلیتیک، نوآوریهای فناورانه و استراتژیهای اقتصادی جدید نیرو میگیرد. اگرچه بعید است که سلطه دلار بهزودی از بین برود، اما انتظار میرود سهم نسبی آن در نظام مالی جهانی بهتدریج کاهش یابد. این فرایند نه به یک فروپاشی ناگهانی، بلکه به ظهور یک سیستم ارزی چندقطبیتر منجر خواهد شد؛ سیستمی که در آن قدرت و ریسک بهطور متوازنتری توزیع شده و پیامدهای گستردهای برای کشورها و صنایع جهان به همراه دارد. جهان در آستانه یک نظم نوین مالی قرار دارد که هرچند خطوط دقیقش هنوز ترسیم نشده، مسیر آن بهروشنی از تمرکزگرایی بهسوی یک ساختار چندقطبی و متنوع حرکت میکند.