به گزارش رصد روز، پس از تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به پایگاههای نظامی- اطلاعاتی وابسته به سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران، گمانهزنیها در خصوص واکنش احتمالی ایران افزایش یافته است. شهادت جمعی از شهدای نیروی ارتش و در عین حال نقض حاکمیت ایران از سوی رژیم صهیونیستی سبب میشود تا تهران برای احیای بازدارندگی خود در برابر متجاوز چارهای جز دادن پاسخ متناسب نداشته باشد.
این اقدام براساس بند ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، کاملاً دارای بعد قانونی در حقوق بین الملل بوده و اعضای جامعه جهانی اقدام متقابل و واکنشی تهران را امری مشروع میدانند. شاید به همین دلیل آمریکا و کشورهای اروپایی با استخدام ادبیاتی عجیب از ایران میخواهند تا برای پایان دادن به چرخه خشونت در منطقه، از دادن پاسخ به اشغالگران صهیونیست خودداری کنند. برخی کارشناسان معتقدند ایران برای جلوگیری از جنگ چارهای جز پاسخ به متجاوز ندارد و در عین حال عدهای دیگر پاسخ محکم به اسرائیل را افتادن در «تله جنگ» نتانیاهو میدانند.
گسترش آشوب خارجی برای بهرهبرداری داخلی
یک سناریو جدی در خصوص آینده جنگ در منطقه، تلاش نتانیاهو برای کسب موفقیتهای متعدد تاکتیکی در میدان نبرد و تبدیل آن به دستآوردهای استراتژیک در میز مذاکره است. برخی تحلیلگران معتقدند اساسا «بی بی» پس از «هفتم اکتبر» و افت محبوبیت در میان رای دهنگان جناح راست تصمیم گرفت تا دکترین «بن گورین» را کنار گذاشته و «طرحی نو» برای مقابله با شبکه مقاومت و تهدید فزاینده ایران اتخاذ کند. اعداد و ارقامی که اخیرا از سوی مراکز افکار سنجی یا نظرسنجیهای مطبوعات یا رسانههای صهیونیستی منتشر میشود، این فرضیه را تا حدی تقویت میکند.
به عنوان مثال اخیرا شبکه ۱۲ اسرائیل اقدام به انتشار نتایج نظرسنجی کرد که براساس آن نتانیاهو با ۲۶ کرسی در صدر قرار داشته و نزدیکترین رقیب یعنی بنی گانتز با ۲۲ کرسی در تعقیب وی است. همچنین لیبرمن و لاپید نیز هر یک با ۱۳ کرسی مشترکا در رتبه سوم قرار دارند.
البته اگر نفتالی بنت نخست وزیر سابق اسرائیل با تاسیس حزب جدید وارد رقابتهای انتخاباتی شود، میتواند با در اختیار گرفتن بخش زیادی از کرسیهای بنی گانتز و نتانیاهو، با ۲۱ کرسی در رتبه دوم قرار بگیرد. در این نگاه نتانیاهو با کسب برخی موفقیت میدانی توانسته بار دیگر اعتماد جامعه رای راست گرایان را به سمت خود جلب کرده و حال به دنبال توافقی سیاسی برای پایان جنگ و آماده شدن برای کارزارهای سیاسی داخل رژیم است.
نظم جدید غرب آسیا
گروهی دیگر اما منازعه امروز غزه و بحران را امری قدیمیتر از واقعه «طوفان الاقصی» دانسته و معتقدند جنگ اصلی بر سر بازتعریف مجدد نظم منطقه غرب آسیا است. با گذشت یکسال از جنگ، ارتش رژیم در حال مبارزه در هفت جبهه مختلف است تا از این طریق بتواند ضمن حذف حلقه رهبری سیاسی و فرماندهان نظامی مقاومت، موازنه قوا در شرق مدیترانه را تغییر داده و زمینه را برای تبدیل شدن اسرائیل به بازوی امنیتی- نظامی غرب در منطقه «منا» فراهم آورد.
به عبارت دیگر تلآویو برای آنکه همچنان شانس عادی سازی روابط با سعودی و ادغام در نظم امنیتی منطقه را از یک سو و از سوی دیگر تبدیل شدن به بازیگر اصلی در کریدور «آیمک» را داشته باشد، ابتدا باید بتواند شکست سختی به محور مقاومت تحمیل کرده و به عنوان بازیگر پیروز گام در مسیر بازسازی جایگاه ژئوپلیتیکی و کسب دستآوردهای سیاسی- اقتصادی بردارد. برهمین اساس جنگ رژیم صهیونیستی با محور مقاومت در کوتاه مدت شانس اندکی برای اتمام دارد مگر آنکه در میدان نبرد متحمل ضربات بسیار سنگین شود یا آنکه در قالب توافقی سیاسی بتواند اهداف میدانی خود را محقق کند.
جنگ اسرائیل در امتداد رقابت آیمک و بی آر آی
تحقق هریک از دو سناریوی فوق وابسته به متغیرهای کلیدی همچون پیروز انتخابات آمریکا، میزان تاب آوری اقتصاد جنگ زده اسرائیل، مقاومت نیروهای نخبه رضوان در برابر تجاوز نیروی زمینی ارتش رژیم و در نهایت ادراک تهران در خصوص تحولات منطقه و نسبت حساسیت سران قوا نسبت به آینده ایران در نظم آتی منطقه است. اگر بپذیریم که اعضای گروه هفت، کشورهای محور محافظهکار سنی و اسرائیل برای مهار چین به دنبال تضعیف کرانه شمالی خلیج فارس به نفع جنوب این منطقه هستند و قصد دارند با عملیاتی کردن کریدور «هند-خاورمیانه- اروپا» مسیر «یک کمربند- یک جاده» را به حاشیه ببرند؛ آنگاه باید نگاه متفاوتی در قبال بحران شامات در کشور شکل بگیرد.
افزایش سه برابری بودجه نیروهای مسلح برای سال ۱۴۰۴ نشان دهنده تمایل نخبگان سیاسی کشور به سمت سناریو بدبینانه یعنی تداوم بحران تا یکسال آینده و کشیده شدن دامنه آن به مرزهای ایران است. کارشناسان علوم نظامی معتقدند اتخاذ چنین سیاستی از سوی مسئولان نظام کمک شایانی به اصلاح ادراک دشمن و افزایش سطح بازدارندگی کشور در برابر خطرات خارجی خواهد کرد.