به گزارش رصد روز، سال به پایان رسیده، اما بحران بودجه ۱۴۰۳ همچنان به طور جدی وجود دارد و به نظر میرسد به راحتی نیز به نتیجه نخواهد رسید.
کما اینکه هنوز دولت بخش دوم بودجه را به مجلس ارسال نکرده و البته قبل از بررسی بخش دوم بودجه باید بخش اول بودجه تعیین تکلیف شود که تکلیف شود که تعیین تکلیف این بخش در انتظار نظر مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
حال در شرایطی که تکلیف بودجه سال جدید هنوز نامشخص است و در حالی که شرایط اقتصادی از همیشه آشفتهتر به نظر میرسد، در سال نویی قرار گرفته ایم که بوی خوشی از اوضاع جهان برای اقتصاد ایران دستکم به مشام نمیرسد.
به همین بهانه به سراغ مهدی پازوکی، اقتصاددان و کارشناس مسائل اقتصادی رفتهایم تا نظرش را درباره شرایط اقتصاد کشور در سال جدید جویا شویم.
** با توجه به عدم تصویب نهایی بودجه کشور برای سال ۱۴۰۳ و حتی سخن گفتن از اینکه امکان دارد بودجه ناگهان به صورت یک دوازدهم تصویب شود و البته این مساله که عملا دولت به درستی نمیداند چطور باید بودجه کشور را طرح ریزی کند، تصور میکنید اقتصاد ایران سال جدید را چطور آغاز میکند و خرج و برج دولت را چطور ارزیابی میکنید؟
– ابتدا باید نکتهای را عرض کنم و آن اینکه بخش مخارج لایحه بودجه ۱۴۰۳ هنوز بیرون نیامده و مشخص نیست که چه روندی خواهد داشت.
در ایران اقتصاد در گرو سیاست است، خصوصا سیاست خارجی. اگر سیاست تعامل با جامعه جهانی بههمین شکلی که در سال ۱۴۰۲ بوده است ادامه یابد، قطعا وضع مردم ایران در سال آینده سختتر شده و قدرت خریدشان پایینتر خواهد بود. این به ضرر ایران و به نفع رقبای منطقهای ما مانند امارات، ترکیه، قطر و عربستان سعودی است.
باید توجه داشت که بودجه در حقیقت عبارت است از حساب درآمد و هزینه یک سال دولت که به آن بودجه میگویند. اکنون بخش مخارج دولت متاسفانه منتشر نشده است که بتوانم در این خصوص قضاوت کنم. ولی نکته این است که اگر مخارج دولت، بیش از درآمدهایش باشد، به قطع معنی آن کسری بودجه است.
کسری بودجه نیز یعنی افزایش حجم نقدینگی؛ افزایش حجم نقدینگی یعنی بالا رفتن نرخ تورم و کاهش ارزش پول ملی و در نهایت کاهش رفاه جامعه.
در این شرایط اتفاقی که در اقتصاد ایران میافتد، این است که اقتصاد ایران بسته است و محدودتر و بستهتر میشود.
یکی از مشکلاتی که در سال ۱۴۰۲ داریم و اگر همین روند ادامه پیدا کند در سال ۱۴۰۳ نیز خواهیم داشت، این است که در اقتصاد بسته اگر بهترین اقتصاددانان عالم را هم بیاورید، نمیتوانند هیچ کاری انجام بدهند.
حالا اینکه اقتصاد بسته است یعنی چه؟ یعنی در همه جای دنیا و در همه کشورهای توسعه یافته، سیاست خارجی در خدمت اقتصاد و توسعه اقتصادی کشور است.
در ایران، اما اقتصاد در گرو سیاست است، خصوصا سیاست خارجی. اگر سیاست تعامل با جامعه جهانی بههمین شکلی که در سال ۱۴۰۲ بوده است ادامه یابد، قطعا وضع مردم ایران در سال آینده سختتر شده و قدرت خریدشان پایینتر خواهد بود. این به ضرر ایران و به نفع رقبای منطقهای ما مانند امارات، ترکیه، قطر و عربستان سعودی است؛ بنابراین دولت ایران دو اشکال اساسی، در شرایط فعلی دارد. یکی اینکه اقتصادش بسته است و این بر کسری بودجهاش اثر میگذارد. دومین مساله این که توان مدیریت کلان اقتصادیاش بهشدت نسبت به دهههای اخیر، حتی نسبت به سالهای اول انقلاب پایینتر آمده است.
مثال بزنم؛ الان معدل مدیران اقتصادی کشور از آدمها و اقتصاددانان تحصیل کرده را در نظر بگیریم، مدیران بسیار قوی داریم، ولی چون این اشخاص جزو قبیله خودیها نیستند و جزو باند نیستند از وجودشان استفاده نمیکنیم.
مثلا اتفاقی که در سازمان برنامه افتاده، آن هم در حالی که سازمان برنامه، یک سازمان تخصصی است. طبق استانداردهای بین المللی به سازمانی تخصصی میگوییم که ۷۰ درصد مدیرانش از درون سازمان، یعنی از بدنه کارشناسی آن انتخاب میشوند. حالا نگاه کنید، مدیرانی که طی یک سال گذشته در سازمان برنامه مشغول به کار شدهاند، همگی این موارد از خارج از سازمان و فاقد تجربه و دانش لازم هستند. یعنی کسی که مثلا از دانشگاه امام صادق فارغ التحصیل شده و آمده است، یک روز در عمرش کارشناس نبوده است، یک روز در عمرش حتی مدیر میانی نبوده، در بالاترین رده قرار گرفته است. او قطعا منابع کشور را پرت میدهد. ببینید دنیا عقلش میرسد که الان مثلا اگر به فدرال رزرو بروید، آدمی که استاد دانشگاه است را ناگهان رئیس فدرال رزرو نمیگذارند.
فدرال رزرو، بانک مرکزی آمریکاست. بانکی است که جهان را اداره میکند؛ بنابراین خدمت شما میگویم یکی از ایرادهای دولت آقای رئیسی این است که آدمهای بهشدت ضعیف و کوتوله و بهشدت بی تجربه را در این دولت در جایگاه مدیریتهای اقتصادی میبینم.
آن هم در حالی که حتی در شرایط جنگ در مثلا سازمان برنامه، افرادی بودند که انتخاب مدیران برای آنان بر اساس دانش و تجربه کارشناسی آنها بود. البته که درصدی هم سیاسی بود. ولی عنایت داشته باشید که چند درصد از مدیرانی که الان وارد سازمان برنامه شدند، واقعا متخصص هستند، خیلی از این مدیران اکنون اصلا نمیدانند موافقتنامه چیست. آن بخشی که قرار است مدیریت کنند نیز دانش لازم آن را ندارند. همین داستان را شما در بخشهای دیگر نیز میبینید؛ مثلا در آموزش و پرورش همین وضعیت است.
چهل سال قبل، در این کشور، وزیر آموزش و پرورش، مرحوم شهید باهنر است که از بدنه نظام آموزشی آمده بود و البته شهید شدند، ولی دانش وزیر فعلی آموزش و پرورش همین حالا با ایشان اصلا قابل قیاس نیست.
همین ماجرا را باز در وزارت راه میبینید. مرحوم نژادحسینیان در کابینه آقای هاشمی رفسنجانی وزیر راه و ترابری بود، او یکی از قویترین وزیران راه بعد از انقلاب محسوب میشود. ببینید من اصلا با قبل از انقلاب مقایسه نمیکنم، همه برای بعد از انقلاب است.
همین وزارت خارجه را در نظر بگیرید. در وزارت خارجه، دو نفر که تحلیل داشته باشند از اوضاع و احوالات خاورمیانه، از تحولات جهانی، بتوانند در چارچوب منافع ملی ایران تصمیم سازی کنند، متاسفانه وجود ندارند.
همین داستان را در سازمان برنامه و بودجه میبینید، در بخشهای دیگر اقتصادی اجتماعی کشور نیز ملاحظه میکنید؛ بنابراین میخواهم بگویم اگر دولت آقای رئیسی، راهکاری برای این بحران پیدا نکند و این روند ادامه پیدا کند، قطعا بهنظرم بهعنوان یک کمککارشناس اقتصادی، سال ۱۴۰۳ قدرت خرید مردم کاهش پیدا خواهد کرد.
کما اینکه اکنون نیز رسما اراده آهنین میطلبد که مخارج غیر ضروری دولت را بتواند کاهش دهد. البته میبینید اسفند ماه نیز گذشت و همچنان و هنوز مخارج دولت به پارلمان تقدیم نشده است یا افکار عمومی نمیداند دقیقا چه خبر است؛ یعنی الان در همین بودجه ۱۴۰۲، یکی از ایرادهایی که وجود دارد این است که به جاهایی پول میدهیم که نباید بدهیم. به جاهایی که باید بدهیم، کمتر میدهیم.
** این بحران یعنی صرف بودجه در سازمانهای فرهنگی خاص که البته همیشه بوده و به نظر میرسد در بودجه سال ۱۴۰۳ به نوعی تشدید شده است.
– الان ببینید مثلا درباره بودجه نجومی صداوسیما، سوالم این است که اگر صداوسیما درآمد ندارد چرا روزنامه چاپ میکند؟ اصلا یک کشور در دنیا به من نشان دهید که صداوسیمای دولتی آن روزنامه چاپ کند. بله اگر درآمد دارد، بیست روزنامه چاپ کند، ولی حق ندارد از منابع عمومی کشور استفاده کند که یک سازمان با بودجه نجومی روزنامه منتشر کند.
اگر استراتژی اقتصادی دولت آقای رئیسی را میدانید، بگویید من هم یاد بگیرم. الان فقط برنامه هفتم است که حرفهای کلی بیان میکند که آن هم هنوز به منصه ظهور نرسیده است؛ بنابراین فکر میکنم تا زمانی که راهبرد اقتصادی نداریم، استراتژی اقتصادی دولت مشخص نیست و از توان مدیریتی کشور استفاده نمیشود، نباید به دنبال بهبود اقتصادی باشیم.
الان اگر دولت پول دارد باید حقوق معلمش را بدهد. باید بچههای واجب التعلیم را آموزش داده و فقر را محدود کند. الان فقر در حاشیه کلانشهرهایی مانند تهران، کرج و مشهد قابل رویت است. چرا این اتفاق میافتد؟ یکی از مهمترین دلایلش این است که دو سال و نیم است این دولت آمده، ولی راهبرد اقتصادی ندارد.
اگر استراتژی اقتصادی دولت آقای رئیسی را میدانید، بگویید من هم یاد بگیرم. الان فقط برنامه هفتم است که حرفهای کلی بیان میکند که آن هم هنوز به منصه ظهور نرسیده است؛ بنابراین فکر میکنم تا زمانی که راهبرد اقتصادی نداریم، استراتژی اقتصادی دولت مشخص نیست و از توان مدیریتی کشور استفاده نمیشود، نباید به دنبال بهبود اقتصادی باشیم. همین حالا نگاه کنید، افرادی که اکنون به راس قدرت آمدهاند، به مراتب ضعیفتر از قبلیها هستند. بحث من این است که هر کسی در این مملکت دزدی کرده است، بگیرند، پدرش را هم درآورند. ولی هیچ کجای دنیا، این برخوردی که اکنون اینجا با مدیریت کلان کشور میشود، را انجام نمیدهند. مثلا به همین سازمان برنامه بروید. ببینید رئیس سازمان برنامه و بودجه استان تهران در همین دولت در سال اولش چه کسی بوده و الان کیست.
یعنی شخصی که حتی یک روز هم کارشناس سازمان برنامه نبوده، ناگهان به ریاست سازمان انتخاب شده و در مقابل شخص دیگری را که دکترای اقتصاد دارد، کارشناس سازمان برنامه بوده، معاون دفتر اقتصاد کلان بوده، سواد داشته، اما او را کنار گذاشتهاند؛ بنابراین میخواهم این را عرض کنم، این بلایی که دامنگیر اقتصاد ایران شده، حتی در دوران جنگ، نیز مشابه اش را نداشته ایم.
بدنه کارشناسی سازمان برنامه، همواره عناصر تکنوکرات بودند. آنها معمولا گزارشهای واقعی میدادند. نمونهاش درباره قطعنامه ۵۹۸، که باید آنچه رخ داده را یکی از عملکردهای مثبت سازمان برنامه دانست؛ یعنی گزارش اولیه وضعیت اقتصادی از سازمان برنامه به نخست وزیر وقت و از آنجا به مقام رهبری یعنی امام خمینی منتقل شد که منتج به پذیرش قطعنامه شد. چرا؟ چون آن روز، کارشناسان سازمان برنامه، منافع ملی را میدیدند. به دنبال شعارزدگی نبودند. الان عنایت بفرمایید، مخارج غیر ضروری دولت تا دلتان بخواهد، وجود دارد.
همین الان که با شما صحبت میکنم، دهها خبرگزاری از دولت پول میگیرند. در حالی که کشور، یک خبرگزاری دولتی نیاز دارد. الان خبرگزاری ایسنا از دولت پول میگیرد، خبرگزاریهای وابسته به نهادهای نظامی از بیت المال پول میگیرند، خبرگزاری شبستان پول میگیرد، خبرگزاری مهر پول میگیرد، خبرگزاری ایپنا پول میگیرد. مجلس هم خبرگزاری دارد، بودجه امسالش ۱۳ هزار میلیون تومان است؛ با عنوان خبرگزاری خانه ملت. قوه قضاییه برای خودش خبرگزاری درست کرده است. این موارد ایراد دارد. پس روابط عمومیشان چه کار میکنند؟ خب حداقل در آن دکان را ببندند.
الان نیز در کشور، برجمان بیشتر از خرجمان است. فکر میکنم این طرز تفکر به منافع ملی نمیاندیشد، چون جای مخارج غیر ضروری و هزینههای غیر ضروری را کاهش نمیدهد. باز میخواهم مثال بزنم، الان به رامسر تشریف ببرید. بنیاد مسکن در آنجا برجهایی برای کارکنانش ساخته است. در حالی که هزاران روستایی، هزاران خانوار روستایی ما، امروز نیاز به سرپناه دارند، نیاز دارند سرپناهشان استحکام پیدا کند، اما متاسفانه ارادهای برای اصلاح امور نمیبینم.
ارادهای برای اینکه تخصیص منابع، بهینه باشد، وجود ندارد. مشکلی که الان داریم، این است که طرز تفکری در ایران متاسفانه گسترش پیدا کرده که توسعه، منظورم توسعه اقتصادی که یک علم است و اصلا یک دپارتمان در دانشگاههای درجه یک دنیاست، و کلا خود توسعه را امری غربی میداند.
یعنی تفکری که توسعه اقتصادی کشور را برنمیتابد و به توسعه به دید منفی نگاه میکند، این تفکر نمیتواند در جهان بدرخشد. همسایگانمان در جنوب خلیج فارس مانند قطر را ببینید؛ نقش آنها در تحولات دنیا چقدر است؟ ما چه نقشی داریم؟
الان اشکالی که وجود دارد این است که فارغ التحصیلان دانشگاههای درجه دوم و سوم در جایگاه مدیران میانی و ارشد کشور قرار گرفتهاند. برای همین است که فارغ التحصیلان دانشگاههایی مانند شریف، تهران و پلی تکنیک در حال ترک کشور هستند. این اشخاص خب نمیتوانند در بنگاه یا موسسهای کار کنند که رئیس آنجا، دانش و سواد و فهمش پایینتر از آنها باشد
**با این توضیحات شما، اکنون اقتصاد کشور به چه راهکار فوری نیاز دارد؟
– فکر میکنم اکنون کشور به درایت نیاز دارد. اگر میخواهیم به سمت توسعه اقتصادی و پیشرفت کشور حرکت کنیم، نیاز داریم که انضباط اقتصادی را به اقتصاد ایران برگردانیم. انضباط اقتصادی شامل سه انضباط میشود: یک، انضباط پولی در سیستم بانکی، دو انضباط مالی در سند بودجه یعنی کاهش مخارج غیر ضروری دولت که به تفصیل توضیح دادم و سه، انضباط اداری! یعنی از بهترین نیروهای متخصص کشور در اداره کشور استفاده کنیم.
الان اشکالی که وجود دارد این است که فارغ التحصیلان دانشگاههای درجه دوم و سوم در جایگاه مدیران میانی و ارشد کشور قرار گرفتهاند. برای همین است که فارغ التحصیلان دانشگاههایی مانند شریف، تهران و پلی تکنیک در حال ترک کشور هستند. این اشخاص خب نمیتوانند در بنگاه یا موسسهای کار کنند که رئیس آنجا، دانش و سواد و فهمش پایینتر از آنها باشد. این دانشجویان برگزیده نمیتوانند دستورات آن مدیران خاص را پذیرا باشند.
**مساله کسری بودجه و تاثیر آن در سال آینده را چطور میبینید؟
– چون هنوز مخارج دولت بیرون نیامده است، نمیتوانم دقیق بگویم، اما اگر رشد مخارج دولت، فزاینده باشد، قطعا منتج به کسری بودجه خواهد شد، چون درآمدهای دولت مشخص است. این موارد به شدت بر مردم فشار وارد میکند.
اکنون نیز سازمان مالیاتی به جای اینکه قانون را اجرا کند، (مثلا از خانههای خالی مالیات بگیرد) افراد دیگر را یعنی کسی که در خانه عادی خود زندگی میکند را با این ترفند که خانه هایشان را بهعنوان گرانقیمت قلمداد میکند، تحت فشار پرداخت مالیات گذاشته است و مردم را با این روشها ناراضی میکند. یعنی الان سازمان مالیاتی ایران بهنظرم یکی از کارکردهایش این است که نارضایتی عمومی را بهشدت تشدید میکند. امیدوارم تحولی در آن صورت گیرد و براساس اصول علمی رفتار کند.
سازمان مالیاتی باید دو کار انجام بدهد؛ یک، جلوی فرار مالیاتی را بگیرد؛ دو، معافیتهای مالیاتی را از بین ببرد.
حدود چهل درصد اقتصاد ایران از مالیات معاف است. در حالی که هر کس در این مملکت درآمد دارد، باید مالیات دهد. از آستان قدس تا پایگاه خبری شما همه باید مالیات بدهند. اصلا هر شخص یا نهادی اگر درآمدش از حدی که قانون مشخص کرده، بیشتر است باید مالیات بدهد، اگر کمتر است باید به کمیته امداد معرفی کنند تا کمکش کند؛ بنابراین باید جلوی فرار مالیاتی را گرفت. الان بخش عمدهای از وکلای دادگستری، بخش عمدهای از دندانپزشکان، بخش عمدهای از پزشکان فرار مالیاتی دارند. این را با سیستم بندی مالیاتی میتوان جبران کرد. با روش سنتی نمیشود. الان یکی از ایرادهای سازمان مالیاتی این است که آدمهایی که منضبط هستند و مالیات میدهند، بیشتر جریمه میکند.
**بله بهنظر میآید سازمان مالیاتی، فشارش را بر روی فرارهای مالیاتی نگذاشته، یا بر روی مساله معافیت مالیاتی نیز متمرکز نیست. دقیقا روی دستمزد بگیران متمرکز شده است. اما سوال این است که این مزدبگیران تا کجا در سال آینده، میتوانند این شرایط را تحمل کنند؟
– نگاه کنید، کسی که صاحب درآمد است قطعا باید مالیات دهد، ولی با این معافیتها اشکال جدی بر این قوانین مالیاتی پیدا شده است. اصلا قوانین ما اشکال جدی دارد. برای مثال فرزند شهیدی که با سهمیه به دانشگاه آمده؛ هیچ اشکال ندارد، با سهمیه استخدام شده، باز هم اشکال ندارد، اما الان که درآمد دارد، باید مالیات بدهد. آقایان قانون را به مجلس بردند که همه را معاف میکند. طرف ۶ ماه به جبهه رفته است، درآمد دارد، اما مالیات نمیدهد.
اصلا کلمه معافیت مالیاتی باید از فرهنگ مالیاتی این کشور دور ریخته شود. اگر میخواهیم به یک منطقه محروم کمک کنیم، راهکارش معافیت مالیاتی نیست. مثلا بگوییم اگر کسی در استان سیستان و بلوچستان سرمایه گذاری کند، نرخ مالیاتش تا پنج سال صفر است؛ نرخ صفر یعنی صفر ضرب در هر عدد شود، صفر میشود یعنی هیچ. لغت معافیت باید از بین برود.
جلوی فرار مالیاتی را نیز باید با استفاده از طراحی سیستم مالیاتی و استفاده از تکنولوژیهای کشورهای غربی بگیریم. تاکید میکنم که شرق در زمینه مالیاتی موفق نبوده است. منظورم از غرب، مغرب زمین نیست. ژاپن و استرالیا را هم جزو غرب میدانم؛ بنابراین استفاده از طراحی سیستم مالیاتی، لازم است، حداقل این فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق را ۶ ماه به فرانسه بفرستند، دوره ببینند، آموزش لازم را ببینند و بتوانند در طراحی سیستم مالیاتی کمک کنند و جلوی فرارهای مالیاتی را بگیرند و از صاحبان درآمد، مالیات بگیرند.
اقتصاد، بیرحم است. اگر با اقتصاد، علمی برخورد نکنید میتواند تبعات داشته باشد. الان ارزش پول افغانی بهتر از ما حفظ شده است. معلوم است که بهشدت با تفکر طالبانی مخالف هستم، ولی ارزش پول ملی خود را در مقابل ارزهای معتبر بین المللی در یک سال گذشته حفظ کرده است. در حالی که الان روز به روز قدرت ارزها در مقابل پول ملی ما افزایش پیدا میکند
اقتصاد، بیرحم است. اگر با اقتصاد، علمی برخورد نکنید میتواند تبعات داشته باشد. الان ارزش پول افغانی بهتر از ما حفظ شده است. معلوم است که بهشدت با تفکر طالبانی مخالف هستم، ولی ارزش پول ملی خود را در مقابل ارزهای معتبر بین المللی در یک سال گذشته حفظ کرده است. در حالی که الان روز به روز قدرت ارزها در مقابل پول ملی ما افزایش پیدا میکند.
در فروردین سال ۱۴۰۱ یعنی هشت ماه بعد از اینکه دولت آقای رئیسی سر کار آمد، نرخ ارز ۲۷۵۰۰ تومان بود. گزارش بانک مرکزی از هر دلار آمریکا وجود دارد و الان دلار آمریکا ۶۰ هزار تومان است. یعنی بیش از دو برابر. ارزش پول ملی ایران در همین دولت کاهش پیدا کرده است. یا الان کالاهای اساسی، ببینید برنج درجه یک شمال وقتی دولت سر کار آمد، چند بوده و الان چند است. روغن نباتی چند بوده و الان چند است، مرغ چند بوده و الان چند است. تخم مرغ چند بوده و الان چند است. گوشت چند بوده و الان چند است.
با شعار نمیشود مملکت اداره کرد. بهنظرم این مجلس جدید اگر واقعا اراده ملی را میخواهد نشان دهد باید در اولین اقدام این دولت را استیضاح کند و خواهان تحول در کابینه شود. اگر این تحولات اتفاق نیافتد، روزبهروز زندگی مردم و قدرت خرید مردم کاهش پیدا میکند. بهنظرم تبعات خوبی برای جامعه ایران نخواهد داشت.
**دیدیم که دلار با توجه به انتخابات مجلس در ایران و انتخابات آمریکا به ناگاه حتی کانال ۶۰ هزار تومان را رد کرد. با این شرایط دورنمای ۱۴۰۳ را چطور میبینید؟
– اگر سیاست اقتصادی این دولت مانند همین دو سال و نیم گذشته باشد، قطعا وضع ما در سال آینده بدتر خواهد بود. ولی اگر تغییر اتفاق افتاد و این دولت سعی کند از افراد کاردان استفاده کند شاید تغییری حاصل شود. براساس آموزههای دینی ما نیز اگر دانش و سواد کسی بیشتر است باید از وجود او استفاده کنیم.
** دولت که خاستگاه و پایگاه فکری و ایدئولوژیک مشخصی دارد و مدیرانش را از همان پایگاه میآورد. اما فرض کنیم حتی این مدیران را تغییر دهد، آیا واقعا بدون بهبود روابط جهانی و بدون FAFT میتواند به نتیجه برسد؟
– بههیچوجه. این شرایط اصلا به نفع کاسبان تحریم است. کاسبان تحریم از این شرایط، نهایت استفاده را میکنند، یعنی الان دلالان، واسطهگران، کلاهبرداران، رانتخواران که مشکل ندارند. حساب کنید و ببیند قدرت خرید تودههای مردم چه شده است؟
اکنون ببینید اکثر بنگاههای اقتصادی وابسته به صندوقها، مدیریتشان ایراد دارد. جای اینکه مدیریت را علمی کنند و بهرهوری را بالا ببرند یا قوانین را اصلاح کنند، فقط در فکر گذران روز و ماه هستند. قوانین صندوقهای بازنشستگی را بهعنوان یک نمونه میگویم. مگر این آقایان نمیگویند با طلاق مخالف هستند؟ بهنظرم دروغ میگویند. قوانین صندوق بازنشستگی طلاق را گسترش میدهد. الان بودجه بنیاد شهید را ببینید. بودجه بنیاد شهید باید کاهش پیدا کند. چون پدرومادر شهدایی که در دهه ۶۰ در دوران جنگ فرزندشان به شهادت رسیده، الان در سن بالا یا حتی فوت هستند. یا صندوقهای بازنشستگی، حداقل قانون بگذارند که از الان به بعد، هر کس طلاق بگیرد، یک سوم حقوق پدرش را به او میدهیم. طرف دنبال طلاق گرفتن نرود. خیلی از خانوادهها الان طلاق صوری میگیرند.
** در واقع میگویید در کلیات و جزئیات قوانین و مقررات اقتصادی و غیراقتصادی کشور آن چنان بحران است که به اصلاحات اقتصادی و مدیریتی فوری نیاز داریم؟
– بله کشور بهشدت نیاز به اصلاحات دارد. اگر این اصلاح اقتصادی صورت نگیرد، اتفاق خوبی رخ نمیدهد. همین حالا قیمت بنزین را نگاه کنید. اصلا تعجب میکنیم. الان با چهل لیتر بنزین، باک ماشین خود را پر میکنید، ۸۰ هزار تومان میشود. در حالی که با ۸۰ هزار تومان نمیتوانید یک ساندویچ بخرید.
**آیا دولت بدون افزایش قیمت بنزین میتواند سال آینده را بگذارند یا باید افزایش دهد؟
– دولت باید برنامه داشته باشد. من با اینکه شب بخوابند و صبح قیمت بنزین را بالا ببرند، مخالف هستم. اصلا با شوک درمانی مخالف هستم. الان سالی ۲۰ درصد حقوق و دستمزد کرایه تاکسی افزایش مییابد. ده درصد هزینه اتومبیل، بنزین است. حداقل بنزین را هم سالی ۲۰ درصد افزایش دهند. اما من با افزایش شوک درمانی مخالف هستم که قیمت بنزین یک شبه سه برابر شود.
همین الان اگر سالی ۲۰ درصد قیمت بنزین افزایش پیدا کرده بود، در پنج سال گذشته از سال ۹۸ تا الان به سطح تورم نزدیکتر بود، یعنی سالانه بالای ۴۵ درصد متوسط تورم داشتیم، ولی بنزین ثابت است.
تفکری که الان متاسفانه خیلی در میان مدیران در ایران گسترش پیدا کرده، پوپولیسم است. تفکر پوپولیستی تفکر ضد توسعه و ضد منافع ملی است. الان یک بطری نیم لیتری آب را ۴ هزار تومان میخرید در حالی که نیم لیتر بنزین ۷۵۰ تومان است. یعنی قیمت آب بیش از شش برابر بنزین است؛ این نشان میدهد کار اشکال دارد.
این نشان میدهد این آقایان نمیخواهند حکومت کنند بلکه تفکری که الان متاسفانه خیلی در میان مدیران در ایران گسترش پیدا کرده، پوپولیسم است. تفکر پوپولیستی تفکر ضد توسعه و ضد منافع ملی است. الان یک بطری نیم لیتری آب را ۴ هزار تومان میخرید در حالی که نیم لیتر بنزین ۷۵۰ تومان است. یعنی قیمت آب بیش از شش برابر بنزین است. این نشان میدهد کار اشکال دارد. بحثم این است که همه اقتصاد، اصلاحات ساختاری میخواهد. سیستم مالیاتی را درست کنیم، سیستم اداری را درست کنیم. دولت دنبال اصلاح ساختار اقتصاد باشد. اصلاح ساختار اقتصاد یعنی باید ساختار بودجه، ساختار سیستم بانکی، ساختار مخارج دولت و ساختار درآمدی کشور اصلاح شود.
ولی تیمی که الان بر سر قدرت است، اصلا این کاره نیست. همین بخش مخارج بودجه دولت را ببینید، مگر نمیگویید بودجه شفاف است؟ خب روی سایت سازمان برنامه بگذارند تا ملت بدانند بودجه کدام دستگاه، چقدر است؛ بنابراین فکر میکنم کشور به اصلاحات نیاز دارد.
اصلاحات اقتصادی با شعار و تفکر سنتی اتفاق نمیافتد. یکی از مشکلات ما این است که میخواهیم با مدیریت سنتی، جامعه صنعتی را اداره کنیم. خب دچار پارادوکس میشویم. ما باید بفهمیم جهان مدرن را اندیشههای مدرن اداره میکند نه ابزار مدرن. بهنظرم دولت آقای رئیسی اگر از عقلانیت استفاده کند و برخورد علمی با مشکلات اقتصادی کند، قطعا میتواند در جهت منافع ملی قدم بردارد.
ولی اگر دولت از وجود افراد درجه دو و سه استفاده کند، کشور را بهشدت دچار بحران خواهد کرد. نمونهاش بحران محیط زیست و بحران آب که با آن مواجهیم. در شهرهایی مانند تهران نمیشود نفس کشید. این دولت مگر نمیگوید مردمی است؟ چرا قیمت گوشت و پروتئین مردم باید کیلویی ۶۰۰ هزار تومان شود؟ قیمتی که این دولت آمد، کیلویی ۱۳۰ هزار تومان بود.
وقتی حقوق کارکنان دولت ۲۰ درصد افزایش پیدا کند، همین دولت به جای شوک درمانی کردن سالانه قیمت بنزین را نیز ۲۰ درصد افزایش میداد.
از طرف دیگر آقایان از تورم میگویند. الان در پنج سال گذشته افزایش قیمت بنزین صفر بوده و افزایش نداشته است. چرا تورم بالای ۴۰ درصد داریم؟ بنابراین فکر میکنم باید برخورد علمی صورت گیرد.
الان مشکل دیگر نیز این است که ما اساسا تعاملی با جهان نداریم. بحثم این نیست که نوکر خارجی شویم، اما برای اینکه قوی شویم، در منطقه بدرخشیم، رفاه ایرانیان افزایش پیدا کند، باید اصلاح ساختاری انجام دهیم و با دنیا نیز تعامل کنیم.
ما باید در ساختار مدیریت کشور از وجود افراد فهیم، مدیر و مدبر استفاده کنیم. در همین دولت آقای رئیسی، یکی از بهترین اقتصاددانان اصولگرا آقای دکتر رهبر، از اصولگرایان بود. ایشان قبلا هم رئیس سازمان برنامه بود، با آقای احمدی نژاد نساخت، کنار آمد. چرا از وجود او استفاده نمیکنند؟ اصلا مگر آقای منظور در عمرش کارشناس سازمان برنامه بوده است؟ چند صباحی در دولت آقای احمدی نژاد به سازمان برنامه آمد، چهکار کرد؟ جز این که ماشین و راننده گرفت، چهکار کرد؟ در دولت احمدی نژاد به سازمان برنامه آمد، هیچ کاری نکرد. اصلا نتوانست بکند. بعد از مدتی هم رفت.
یا آقای دکتر دانش جعفری که اقتصاددان است چرا از همین دولت آقای رئیسی نیز حذف شده است. نمیدانم چرا از وجود این استادان حتی اصولگرا استفاده نمیشود. الان بهترین فارغ التحصیلان دانشگاههای درجه یک آمریکا در ایران هستند، ولی از وجودشان استفاده نمیشود.
اینکه سعی میکنند با انگ زدن و گفتن از اقتصاد نئولیبرال برخی را حذف کنند درست نیست. اینکه سعی میکنند با کلیات، با بازی با عناوینی همچون توسعه اسلامی، توسعه ایرانی، کار را پیش ببرند نیز درست نیست در حقیقت نه برنامه دارند، نه استراتژی دارند و فقط شعار است. نتیجه اینکه در کشور، قدرت خرید مردم را روز به روز دچار مشکل میکنند. بر این اساس میگویم اگر اصلاحات اقتصادی انجام نشود وضعیت در سال ۱۴۰۳ قطعا سختتر خواهد شد.