به گزارش رصد روز، مهمترین ابزار نتانیاهو برای تضعیف تهران استفاده از ابر پروژه «امنیتی سازی» ایران در فضای بینالمللی است که اتفاقا طی دو دهه اخیر تلآویو با بهره بردن از این ابزار توانسته رژیم تحریمی غرب علیه اقتصاد ایران را بنا کند و نام سپاه پاسداران را در لیست F.T.O وزارت خزانه داری آمریکا و لیست سیاه دولت کانادا درج نماید؛ حالا هم کهبه نظر می رسد ترور اسماعیل هنیه در قلب تهران، اقدامی در جهت تشدید تنش با محور مقاومت و ایجاد بستر برای تشکیل ائتلاف ضدایرانی با حضور اعضای «جی-۷» و کشورهای عرب محافظهکار سنی است.
مهمترین عنصر در فرآیند «دولت- ملت» اسرائیل بر پایه ایدئولوژی صهیونیسم، تعریف دشمن و نوعی «دیگری» برای ایجاد انسجام داخلی و تقویت توان ملی است. اساساً وجود چنین دشمنی به تحکیم قوام و توسعه مؤلفههای قدرت برای مقابله با تهدیدات حیاتی علیه ملت امری ضروری به نظر میرسد.
به عبارت دیگر در فرآیند ایجاد آگاهی ملی برای یک قوم خاص لازم است تا علاوه بر تعریف دیرینگونههای تاریخی، اسطورههای آیینی و مناسک مذهبی، نوعی دشمن خارجی را برای افزایش اتحاد داخلی تعریف کند. اسرائیل از همان روزهای نخست اعراب مسلمان را به عنوان دشمن وجودی خود معرفی کرده و سعی نمودند تا مهاجران تازه اسکان یافته در فلسطین اشغالی را به قتلگاه میدان جنگ اعزام کنند.
با افول ناصریسم و شکست رژیم بعث عراق از نیروهای ائتلاف آمریکایی در جنگهای اول و دوم خلیج فارس، سران سیاسی، نظامی و امنیتی صهیونیست تصمیم گرفتند تا با توسل به اسم رمز «تهدید اتمی ایران» دشمن دیگری برای خود در منطقه خاورمیانه تعریف کنند.
پیش از عملیات طوفان الاقصی در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، نزاع میان تهران- تلآویو در «منطقه خاکستری» و براساس منطق «جنگ سایهها» در محدوده خاورمیانه عربی و شمال اقیانوس هند در حال پیگیری بود. اسرائیل با اتخاذ راهبرد «هزار خنجر» از برنامه خود برای وارد کردن ضربههای کوچک اما عمیق با ساختارهای نظامی- امنیتی ایران رونمایی کرد.
در نظر استراتژیستهای نظامی نتیجه طبیعی چنین سیاستی در میان مدت فرو ریختن هیمنه نیروهای مسلح و دستگاههای اطلاعاتی کشور خواهد بود و ایران را در برابر تهدیدات بیرونی به شدت آسیب پذیر خواهد کرد.
در سوی مقابل تهران و اعضای شبکه مقاومت سیاست «حلقه آتش» را در دستور کار خود قرار دادند تا بتوانند به تدریج سرزمینهای اشغالی را محاصره کرده و زمینه برای بازپس گیری سرزمین مقدس را فراهم نمایند. دست برتر سرویسهای اسرائیلی در حوزه «جنگ نیمه سخت» و مزیت نسبی محور مقاومت در حوزه «جنگ نامتقارن» علت انتخاب دو استراتژی فوق از سوی تهران- تلآویو است.
عملیات موفقیت آمیز هفتم اکتبر از سوی گردانهای عزالدین القسام سبب شد تا موازنه تهدید در منطقه به نفع ایران و اعضای مقاومت تغییر کند. در چنین لحظهای اعضای محور مقاومت از راهبرد «وحدت میدانها» رونمایی کرده و گام بلندی به سمت تکمیل حلقه آتش در محیط پیرامونی فلسطین اشغالی برداشتند.
در واکنش به این اقدام صهیونیستها برای آنکه این شکست راهبردی را جبران نمایند اقدام به از سرگیری کمپین ترور علیه شخصیتهای سیاسی و فرماندهان نظامی جنبش مقاومت اسلامی حماس کردند. ترور افراد شاخصی همچون صالح العاروری، محمدرضا زاهدی، سیدرضی موسوی، فواد شکر و در نهایت اسماعیل هنیه نشان دهنده تلاش نتانیاهو برای ضربه به مقاومت ارزیابی میشود.
اما ابر پروژه «امنیتی سازی» ایران از ماه آوریل وارد مرحله جدیدی شد. در جریان حمله تروریستی نیروی هوایی ارتش اسرائیل به بخش کنسولی ساختمان سفارت ایران در دمشق، سردار زاهدی و شش همراه ایشان به شهادت رسیدند.
دو هفته پس از این اقدام تحریک آمیز که نقض ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد بود، جمهوری اسلامی ایران در عملیاتی مستقل از سایر ارکان مقاومت، بیش از سیصد پرتابه موشک و پهپاد به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک کرد.
در حالی که جامعه جهانی منتظر اقدام متقابل اسرائیل علیه ایران بودند؛ اما تلآویو تصمیم گرفت تا با استفاده از این «کارت بازی» پروژه امنیتی سازی ایران را در غرب به جریان انداخته و گام بلندی برای تحریم صنایع و شرکتهای وابسته به حوزههای موشکی- پهپادی ایران برداشتند.
دومین گام صهیونیستها برای کشاندن ایران به دام تقابل با غرب، ترور فواد شکر و اسماعیل هنیه در جنوب بیروت و شمال تهران بود. این اقدام که نقض آشکار حاکمیت ایران است سبب شد تا مقام معظم رهبری وعده «خونخواهی» داده و از فراهم شدن زمینه تنبیه رژیم صهیونیستی بگویند. حال معمای پیشرو اعضای شورای امنیت ملی ایران آن است که در چه سطحی باید به اقدامات تروریستی اسرائیل پاسخ داده شود؟
آیا نیاز است تا عملیات از جنبش «وعده صادق» تکرار شود یا آنکه باید اعضای شبکه مقاومت مسئولیت حمله به منافع راهبردی در فلسطین اشغالی را بر عهده بگیرند؟ برخی تحلیلگران معتقدند لازم است تا این پاسخ در سطح «امنیتی- اطلاعاتی» باشد و اساساً لازم است تا پاسخ ترور به حمله نظامی داده شود.
عده دیگر اما با رد هر دو ایده معتقدند به دلیل هوشیاری واحدهای پدافندی دشمن لازم است تا ایران بار دیگر سیاست «صبر راهبردی» را در پیش گرفته و به صورت تدریجی به ترور رذیلانه موساد در قلب تهران پاسخ دهند. علاقه مندان به این تئوری معتقدند نتانیاهو با نقشه قبلی و چراغ سبز آمریکا این اقدام را انجام داده و لازم است تا مقامات تصمیمگیر با در نظر گرفتن این حقیقت، تصمیمات لازم را برای ضربه به دشمن اتخاذ کنند.