به گزارش رصد روز، «براساس اطلاعاتی که بنده دارم، در تاریخ ۲۸ مرداد گروههای بازرسی ایمنی بیرونی از طرف وزارت کار این معدن را بررسی کردند و مشکلی از نظر استانداردهای ایمنی در معادن سنتی وجود نداشته است. این معدن جزء معادن سنتی ماست و جزء معادن مکانیزه نیست. هرچند در معادن مکانیزه در دنیا نیز حادثه رخ میدهد، اما در دنیا در معادن سنتی، طبق بررسی ما این اولین حادثه گازگرفتی از سال ۷۶ در این معدن بوده است. ضمن اینکه در اردیبهشتماه یک دوره آموزشی برگزار شده بوده و براساس شواهد تمامی ضوابط مربوطه در معدن اجرا شده است». اینها اظهارات وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی است که شواهد و اظهارات و نظرات کارشناسی یک به یک آنها را ابطال میکنند.
از محل و گفتگوهای پیاپی با کارشناسان، فعالان کارگری، پیشکسوتان معدن و خانوادههای جان باختگان و خود کارگران، در کنار اظهارنظرهای پنهانی برخی افراد دارای مسئولیت در تامین اجتماعی و وزارت کار استان گویای آن بود که وضعیت متفاوت از آن چیزی است که در رسانههای رسمی ترسیم میشود.
خلاصه نتیجهای که در پی مباحث فنی و اقتصادی در پایان بهعنوان مطالبهای که از زبان فعالان کارگری در مراسم روز جمعه یادبود معدنچیان در قم، خانوادهها، کارگران معدن مطرح شد و نیز خواستهی دانشجویانی که روز چهارشنبه هفته قبل در مقابل وزارت کار جمع شدند، یک چیز بود: مقصران مجازات شوند و واگذاری فعالیت پیمانکاران به تعاونیهای کارگران آغاز شود!
دردناکترین نتیجهای که پس از اعلام نظر ترکی (معاون دادستان کل کشور) فردای اظهارنظر وزیر کار پیرامون مشهود بودن قصور در عدم رعایت ایمنی از طرف شرکت مطرح شد، واکنش چندین کارگر و از جمله دیدگاه یکی از فعالان کارگری منطقه بود: با این وضع بسیاری دیگر کسی به معدن برنمیگردند! بازنگشتن صدها نفر اصلیترین ضربه در روابط کار است که طی آن با تخریب چهره تولید و کار از طریق کسب روزی حلال، نیروی کار از این بخش فراری میشود!
اما در مجموع چه چیزی از لحاظ فنی رخ داده است که برخلاف اظهارات وزیر، میتوان آن را به وضوح اظهارنظر کسانی مثل نصیری (نماینده شهر طبس)، ترکی و محجوب (که در قم بحث منع مسئولان ایمنی از روشن کردن سنسور گاز را مطرح کرده است) پذیرفت؟ این چیزی است که در ادامه با خواندن روایتهای فنی ماجرا در جریان قرار خواهید گرفت:
ورود سخت به شهر…
ورود نفرات اهل رسانه به شهر طبس اندکی دشوار است. نگاهها به کسانی که از چهره، وسایل و تجهیزات و البته لهجه غیرخراسانی مشخص است اهل اینجا نبوده و احتمالا خبرنگار هستند، مقداری سنگین است. از همان لحظه ورود به شهر، ناایمن بودن جاده و غیراستاندارد بودن آن گواه این است که احتمالاً این استانداردها رعایت نمیشود.
قبل از ورود باید هماهنگیهایی صورت بگیرد. مسئولان هماهنگی با خبرنگاران مدام میپرسند: «اصلاً برای چه میآیید؟ اتفاق افتاده و کار تمام شده است! حساسیتها را میدانید؟ چرا در همین بین راه بر نمیگردید؟»
در ادامه وقتی متوجه قصد قطعی برای ورود خبرنگاران شدند، تاکید کردند: «حتما باید مجوز بگیرید! به هیچ وجه به معدن نزدیک نشوید! با خانوادههای معدنچیان صحبت نکنید! اصلاً سعی کنید مصاحبه نگیرید! مسئولان ادارات کار شهر و استان و همچنین فرمانداری به هیچ وجه مصاحبه نمیکنند!»
یکی از افراد مرتبط با کلینیک تامین اجتماعی شهر که اندکی از اوضاع با خبر است، میگوید: اینجا این حوادث عادی شده و هیچ ماهی نیست که سپری شود و از معادن به ویژه همین معدنجو، یک نفر قطع عضو، قطع انگشت، آسیب دیده در اثر مشکل تنفسی و فروریختن آوار یا ماشین نفربر درون معدن را به آنجا نیاورند. بسیاری از موارد را شرکت برای آنکه زیر بار جریمه سنگین نرود، با توافق بهعنوان چیزی به جز حادثه کار شناسایی میکند.
یکی از افراد مطلع دیگر از وضعیت شهر میگوید: بخش زیادی از کارگران کشته شده غیربومی و متعلق به خارج طبس هستند. علت این است که طبسیها میگویند چرا فرزند خود را به عمق یک کیلومتری زمین بفرستیم؟! شاید وضعیت اقتصادی خوب اقتصادی ساکنان این شهر، یکی از دلایل غیربومی کارگران معدن باشد.
افراد محلی درباره مدیران پیمانکار مجموعه معدنجو میگویند: مدیران هیچ کدام بومی نیستند و مدیرعامل شرکت نیز اصلا هیچ وقت ایران نیست. او مدتهاست که کاناداست و برای رسیدگی به موضوع حادثه به تازگی از کانادا به ایران آمده است.
جاده منتهی به معدن بسیار بد و خطرناک است. در مسیر رفت و برگشت از طبس به معدن، طی یک روز دو حادثه برخورد دو خودروی سنگین با یکدیگر و یک صحنه چپ کردن کامل کامیون را میبینیم که حاکی از نا امنی حاشیه کناری جاده، فرسودگی آسفالتها و مواردی مثل آن است. این درحالی است که روزانه صدها کارگر از آن جاده عبور میکنند. جاده را چند دهه پیش شرکت دولتی زغالسنگ ایجاد کرده، اما اکنون چند دهه است که معادن خصوصی نیز از آن استفاده میکنند، اما یک ریال در چهارچوب «مسئولیتهای اجتماعی» بابت بهسازی جاده خرج نمیکنند!
البته از نظر نظارتی و بیمهای وضع کارگران معادن آنجا بهتر است. گویا تامین اجتماعی بازرسی به موقعی دارد درعوض کارگران در انبوه مزارع خرما با دیدن بازرسان تامین اجتماعی فرار میکنند، زیرا با شناسایی توسط بازرسین، اخراج میشوند!
کیفیت بازرسی بازرسان وزارت کار از معادن متفاوت است. بازرسان وزارت کار در استان مدعی هستند که بازرسیهای ایمنی کار به موقع انجام میشود، اما کارگرانی که کمتر از ۴ سال از شروع به کارشان گذشته، میگویند رنگ بازرسی و بازرس را ندیدهاند. کاشف به عمل میآید که مامور بازرسی بدون صرف وقت، صرفاً چک لیستها را بررسی میکند. شاید همین امر باعث شده تا آنطور که علیرضا محجوب (دبیرکل خانه کارگر) در تازهترین سخنانش در قم اعلام کرده؛ سنسورهای حسگر گاز تنها در شرایطی که بازرس ورود میکرده، روشن میشدند!
در ادامه با خودرو وارد محیط معادن میشویم. معدن پروده (که به اشتباه برخی تهرانیها آن را پرورده مینامند) در نزدیکی معدن طبس واقع شده. یال شمالی که خود معدنی مستقل است، بالاتر از معدنجو قرار دارد. این محوطه معدنی البته قبلاً بخشی از محوطه کلی پروده بوده که در نیمه نخست دهه هفتاد بهرهبرداریاش به پیمانکار سپرده و خصوصی اعلام شد. اما ما با رشتهکوهی تیره و سیاه طرفیم که رنگ مشکی خاک آن و حتی سیاهی خرده آبهای جمع شده اطراف آن گویای حجم عظیم زغالسنگ در محدودهی آن است.
دو لایه ایست بازرسی داخل مجموعه معادن را بدون افشای هویت رسانهای طی میکنیم تا به ورودی بلوک C (محل اولیه نشت گاز و انفجار گاز متان) برسیم. در آنجا آمبولانس بزرگی حضور دارد. همه درحال جمع کردن وسایل هستند. معاون سیاسی استاندار در کنار یک سرگرد نیروی انتظامی و مهندس ناظر معدن و افرادی که بعضاً کارگر خدماتی هستند، میگویند آخرین جنازه شب سهشنبه خارج شده و درحال خروج از منطقه هستیم. سه روز پس از حادثه همچنان گاز متان نشت میکرده تا در بامداد روز چهارشنبه، نشت به کلی قطع میشود.
مسئولان اجازه بازدید درون معدن را نمیدهند، گویا فقط خبرنگار صداوسیما این مجوز را کسب کرده که به عمق معدن برود. با این وجود تلاش میکنیم معادن دیگری مثل پروده و یال شمالی را ببینیم، راننده میگوید این معادن نیز اجازه بازدید را به هیچ خبرنگار یا فرد مستقلی نمیدهند. گفتگوهای بومیان در محوطه گویای این است که بیشترین حادثه در منطقه متعلق به معدن زغالسنگ معدنجو است که همچنان سنتی کار میکند.
کارشناسان اقتصادی منطقه مانند یکی از مسئولان سابق کمیسیون معادن اتاق بازرگانی بر این باور هستند که این معدن آنچنان بازده اقتصادی ندارد که بتوان طی چندسال با سود آن معدنی مکانیزه احداث کرد یا ایمنی آن را در مقابل حادثه افزایش داد (!) درمقابل فعالان کارگری از سود نجومی شرکت میگویند! یکی از اعضای شورای اسلامی کار معدن پروده که قبلا در معدنجو کار کرده و بنابر اصرار مسئولان محلی از مصاحبه رسمی منع شده، از سود بالای ۵۰ درصدی همان شرکت زیانده و بدهکار و در عین حال طلبکار از دولت میگوید. وی افشا میکند که در چهارچوب «مسئولیت اجتماعی» این شرکت و پیمانکار خارج نشین آن ورزشگاهی مجهز ایجاد کرده است.
روند شروع حادثه…
منطقه معدنی حومه طبس بسیار ثروتمند است. منبع معدنی سیلیس برای تولید شیشه در نزدیکی مجموعه قرار دارد که بهرهبرداری نمیشود. منابع دیگری هم هستند که برداشت نمیشوند. گاز و از جمله گاز متان که در رسانهها انفجارش را مقصر اصلی جلوه میدهند، اتفاقا از مواهب منطقه است که کاربرد زیادی در صنایع دارد، اما همین گاز سالهاست بلای جای معادن شده و عدم مهار آن مانند عدم مهار سیل که میتواند توسعه آفرین باشد، به مصیبتی برای صنایع معدنی کشور بدل شده است.
ابراهیم رحیمیان (دبیر اجرایی خانه کارگر طبس) در این رابطه توضیح میدهد: بسیاری از منابع و مواهب طبس به جای نعمت به تهدید بدل شده است. یکی از آنها گاز است. این میزان گاز متان، گاز کل خراسان را تامین میکند و سود بسیاری از شرکتهای زغالسنگ در آلمان برداشت گاز از معادن زغالسنگشان است. یعنی زغالسنگ استخراج میکنند تا در واقع همین گاز کشنده متان را خارج کرده و به فروش برسانند. این درحالی است که این گاز باوجود حجم زیادتر در ایران به دلیل نبود فناوری استخراج، به فروش نمیرسد.
در میان فعالان کارگری و کارگران بومی طبس البته مجادلهای در گرفته است. برخی بر مبنای گرایشات فکری و دادههای اطلاعاتی خود علت عدم ورود فناوری و ابزارهای مدرن ایمنی و.. را «تحریم» و «عدم همکاری دولت برای اختصاص ارز نیمایی و دورزدن تحریمها مانند دیگر صنایع» معرفی میکنند و برخی دیگر میگویند «کارفرما منابع مالی لازم را دارد و در حادثه اخیر اتفاقا بسیار بیشتر از هزینه وارد کردن ابزار و فناوری مدرن، به دلیل حادثه رخ داده ضرر کرده است». اما درمورد موضوع خاص شهر طبس و معادن آن، گویا هر دو موضع هریک به نوعی قابل توجیه است.
آنچه، اما بطور مستقیم عامل بروز حادثه بوده، شروع نشت گاز از بلوک C معدنجو بوده است. در دهه هفتاد معدنجو فقط یک بلوک داشته، اما به مرور دو بلوک دیگر هم اضافه شده و امروز سه بلوک A، B و C، در این معدن وجود دارد. آنچه بیش از همه باعث بروز حادثه و از آن مهمتر، گسترش حادثه بوده است، از زبان نفرات ایمنی و مهندسان HSE معادن اطراف که در مراسم ختم یکی از کارگران متوفی حضور داشتند، سهل انگاری سرپرستان کار بوده است.
در واقع این مهندسین بر این باور بودند که اگر به جای سنسور فردی که در دستان هر نفر ایمنی و مهندس HSE است، یک سنسور مرکزی هشدار دهنده مانند معدن زغالسنگ طبس و طرح تولید وجود داشت که بطور اتوماتیک با افزایش میزان گاز هشدار میداد، قطعاً تلفات حادثه به حداقل میرسید.
هر بلوک معدنی نیز خود یک سیستم تهویه دارد که هوای سالم را به داخل هدایت و هوای کثیف را خارج میکند. یکی از دلایلی که باعث شده علاوه بر ۲۰ نفر اول، ۲۹ نفر دیگر در بلوک B و در جایی دیگر بدون اینکه انفجار اولیه به آنها بخورد، فوت کرده و برخی همکارانشان نیز به کما بروند، این بوده که تهویه برعکس سنسورها سیستم خطرناک مرکزی داشته و هیچ تهویهای مستقل از بلوک دیگر نبوده است. به این ترتیب اگر نشت گاز بهطور گسترده در یک بلوک انجام شود، پس از نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه گاز به بلوک دیگر سرایت میکرد که این اتفاق در معدنجو پس از نشت گاز رخ داده است.
در عمل اگر از بلوک C گازی در اثرعدم پیوستگی سیستم تهویه و مجزا بودن تهویه هر بلوک به بلوک دیگر منتقل نمیشد، امروز سی کارگر سالم دیگر داشتیم و شاهد پرتلفاتترین حادثه معدنی تاریخ ایران نبودیم!
یکی از کارگران شرکت که با یکی از جانباختگان قوم و خویش است، میگوید: مگر چقدر دور زدن تحریم و رسیدن به یک دستگاه سنسور و حسگر گاز دشوار و پرهزینه بود؟ مگر این تحریم برای هزینههای زندگی روزمره و مخارج ما وجود ندارد؟ چرا تحریم فقط برای کارگر و مردم عادی وجود داشته باشد و کارفرما به خاطر تحریم از هر تعهدی شانه خالی کند؟
رحیمیان (دبیر اجرایی خانه کارگر منطقه) فقدان تشکلیابی را یکی از دلایل مشکلات فنی و مهندسی و حوزه معدنی در طبس میداند و میگوید: در طبس بالای ۲۰ معدن مختلف و حدود ۱۰ معدن زغالسنگ وجود دارد و جمعاً دارای ۱۶۰۰ کارگاه هستیم که شهرک صنعتی و کارخانه تصفیه زغال و کارخانه کک بزرگ ما فقط بخشی از آن است. اما تنها ۱۱ کارگاه که چندتای آن دولتی یا متعلق به شستا هستند، دارای شورای اسلامی کار و تشکل هستند. شرکتهای دارای پیمانکار هم زیر بار تشکیل شورای کار نمیروند!
فعالان کارگری معتقدند اگر کارگرانی در قالب تشکل پیگیر موضوع ایمنی بودند، مشکل به چنین نقطهای از اوج خود در حادثه طبس نمیرسید و امکان بیشتری برای حفظ ایمنی وجود داشت.
کارفرما چه میگوید؟
در این میان بسیار تلاش میکنیم تا مسئولان شرکت نیز سخن بگویند و از خود دفاع کنند. با زحمت به غفاری (مدیر مالی اداری شرکت معدنجو) دسترسی پیدا میکنیم. از وی میخواهیم از مشکلات شرکت گفته و از خود و مجموعه دفاع کند. اما او میگوید فعلاً قصدی برای این کار ندارد، چون سطح هجمهها بالاست و صدای شرکت شنیده نمیشود. سرانجام در یکی از مراسمهای یادبود که شرکت خود در یک حسینیه برگزار کرده، محمد مجتهدزاده (مدیرعامل شرکت پیمانکار زغالسنگ معدنجوی طبس) را پیدا میکنیم. او به تازگی از کانادا برگشته است.
شرکت مدعی است که ۲۵ درصد هزینههای شرکت صرف امور پرسنلی از حقوق و مزد تا رفاهیات و ایمنی میشود، اما فعالان کارگری منطقه با نشان دادن محاسبات، بر سهم ۷ تا نهایت ۱۲ درصدی مزد و هزینههای فردی و ایمنی از کل هزینه و درآمد شرکت تاکید میکنند و بر تحقق سود ۵۰ درصدی مالکان کار باوجود همه مشکلات این شرکت با ذوب آهن و شرکتهای طرف قرارداد معدنجو تاکید میکنند. مجتهدزاده (مدیرعامل)، اما به ایلنا میگوید: ما قرارداد مستقیم با شرکت ذوب آهن اصفهان که از محصولات ما استفاده میکند، نداریم. ما تولیدکننده زغالسنگ خام هستیم. کارخانجات زغالشویی طرف حساب ذوب آهن هستند و معمولاً آنها هستند که به دلیل عدم پرداخت بدهی ذوب آهن به خود، با میانجی نسبت به ما بدهکار میشوند.
وی افزود: تا الان درباره شرکت معدنجو کارخانجات زغالشویی البته تا حد خوبی به وظایف خود عمل کردند. در این خصوص نیز بنده گلهمندی خاصی ندارم! باتوجه به شناختی که از وضعیت نقدینگی ذوب آهن دارم و میدانم آنها با چه شرایطی کارخانجات زغالشویی را پشتیبانی میکنند، لذا گلهای ندارم. هرکدام از شرکتهای مشتری ما به محض کسب نقدینگی و پول از ذوب آهن فوراً به ما دادند. ما ۱۷۰۰ نفر را بدون یک روز عقبافتادگی حقوق مزد میدهیم در این شرایط نیازمند به تصفیه به موقع هستیم و تا امروز به هر ترتیب شرایط ما طوری بوده که توانستیم از پس حقوق بربیاییم.
مدیرعامل شرکت درباره موضوع حادثه و ایمنی شرکت با پافشاری بر موضع اولیه وزیر کار گفت: ما با یک انفجار لحظهای غیرقابل پیشبینی مواجه بودیم. هر نفر ایمنی ما دارای دستگاه انفرادی سنسور بوده است. تجهیزات ایمنی وجود داشته است. فاجعه از انفجار ناگهانی گاز فوران شده شروع شده است. البته جزئیات حادثه را هیات کارشناسی مربوطه منتشر خواهد کرد، اما تحقیقات اولیه ما گویای آن است که حادثه غیرقابل اجتناب بوده است.
مجتهدزاده در پاسخ به سوالی پیرامون تدبیر مجموعه برای جلوگیری از حوادث این چنینی گفت: انفجار گاز اساساً موضوع غیرقابل پیشبینی است و بنابر این امکان حرکت خاصی در آن لحظه توسط مسئولان وجود نداشته است. باید منتظر نظرات هیات تحقیق باشیم. ما به ازای هر کارگر یک دستگاه خودنجات داشتیم.
وی با تکذیب ادعای مطرح شده توسط برخی خانوادههای کارگران متوفی درباره اینکه افراد اجبار شدند تا در معدن بمانند و در غیراین صورت میباید تسویه حساب میکردند، پاسخ داد: من در آن لحظه در معدن نبودم و نمیتوانم چنین چیزی را بپذیرم. اصلاً گاز متان بویی ندارد که کارگری بدون ابزار وارد شود و پس از گازسنجی با احساس خطر به کار ادامه دهد.
علی مقدسی زاده (رئیس هیات مدیره کانون شوراهای اسلامی کار خراسان جنوبی) نیز در واکنش به این اظهارات، میگوید: هیچ سنسوری روشن نبوده و ما نیازمند دستگاه سنسور مرکزی در آنجا بودیم.
وی تاکید میکند که خطای انسانی سنسور و امکان خاموش کردن سنسور به دستور مسئولان شرکت در آن حالت وجود نداشت.
با این وجود فعالان کارگری دیگری در منطقه که نمیخواهند نامشان افشا شود، اظهار میکنند: در زمان بروز انفجار اولیه در بلوک C، شرکت متوجه حادثه شده، اما هم چیزی به نام بیسیم برای انتقال اطلاعات به دیگر بلوکها وجود نداشته و از طرفی چهل دقیقه قبل از سرایت و نشت گاز به بلوک B، مسئولان با علم به اینکه در یک بلوک فاجعه رخ داده، باقی بلوکها را تخلیه نکردند! در آن چهل دقیقه بسیاری از افراد فرصت طلایی برای نجات خود را داشتند، اما موفق به این کار نشدند.
شاید به همین دلیل است که به اذعان دبیر اجرایی خانه کارگر این منطقه، طی سه سال اخیر تنها ۵ حادثه منجر به فوت در معادن مرتبط و همین شرکت معدنجو رخ داده، اما به دلیل عدم اهمیت جان کارگران اتفاقی نیفتاده است.
کارگران خلع ید میخواهند…
بسیاری بر این باور هستند که اساساً واگذاری این معدن در دهه هفتاد به شرکت پیمانکار اشتباه بوده است. در همان دهه وقتی معدن و امتیاز بهرهبرداری از آن با اجازه دولت به شرکت پیمانکار خصوصی واگذار میشد، مخالفتهایی در مجموعه پروده با آن وجود داشته است. برخی پرسنل قدیمی بر این باور بودند که بهتر است این معادن به تعاونیهای کارگری سپرده شود؛ مطالبهای که امروز نیز برخی کارگران که از خانوادههای متوفیان حادثه هستند، همچنان آن را بیان میکنند.
علی کاویانی فر (رئیس کانون بازنشستگان تامین اجتماعی طبس) یکی از پیشکسوتان بازنشسته معدن که عضو کانون بازنشستگان تامین اجتماعی طبس نیز هست، در این رابطه میگوید: اصلا فرض کنید کل تجهیزات ایمنی با هزینه دور زدن تحریم و دلالی و.. این منطقه معدنی کشور ۱۰۰ میلیارد تومان شود! شما ۱۰ شرکت معدنی خصوصی و خصولتی و دولتی هستید! آیا نفری ۱۰ میلیارد تومان که هزینه خرید یک طبقه آپارتمان در تهران هم نیست پول ندارید که هزینه ایمنی این معادن عظیم کنید و شبکه یکپارچه اطلاعرسانی و هشدار و سنجش داشته باشید تا با مدرنترین ابزار دنیا کار کنید؟
وی میگوید: این مسئله درحالی است که شاید همین شرکت معدنجو مجبور شود برای هرخانوار متوفی حادثه دیده بیش از یک میلیارد تومان هزینه کند! و این اتفاق در حالی رخ داده که عملاً هزینه شرکت بابت تعطیلی طولانی مدت کار بیش از این موارد است.
کاویانی فر تصریح میکند: معدن معدنجو برخلاف زمستان یورت و طزره معدنی طبقاتی نیست بلکه جبهه پیشروی دارد و به صورت پلکانی افراد در بلوکها بهعنوان شغلی سینه کار جلو میروند و هرچه جلو بروند، چهارچوب و اصطلاحاً آرک میزنند که شامل چند تیرک فلزی یا چوبی (بنابر نیاز آن نقطه از پیشروی) است. امکان رعایت ایمنی در معدنجو آسانتر از دیگر معادن حادثه دیده زغالسنگ کشور است.
این فعال کارگری ادامه میدهد: بسیاری از دستگاههای برقی «پیکور» که با سوییچ برقی روشن و با فشار هوا کار میکند و باعث جابهجایی نفربرها و واگنهای زغالسنگ استخراجی میشود، دچار اتصالی میشوند. ما تاکنون چندین کشته به خاطر برق گرفتگی داشتهایم. فناوری این پنلهای برقی پیکور و مدل آن متعلق به دوران اتحاد شوروی و روسی است و دستگاههای جدید آلمانی و ژاپنی که ایمنتر هستند نیز وجود ندارند. بسیاری از این دستگاهها جرقهای میزنند که موجب انفجار میشود. در حادثه معدن زغالسنگ معدنجو نیز حدس اولیه این است که انفجار گاز متان در اثر ضربه یا روشن کردن پیکور و اتصال جریان برق و انفجار تابلو برق قدیمی آن بوده باشد. چرا کارفرما نباید این ابزارها را عوض کند؟
در این میان اظهارنظرهای مختلف ارایه شده، اظهارات یکی از خانوادههای متوفی که اکثر اعضای آن کارگر هستند، از همه عجیبتر است. یکی از برادران این کارگر کشته شده که به همراه دیگر برادران خود کارگر معدنجو هستند، میگوید: روز حادثه و پس از آن تلفن همراه و اینترنت کل منطقه قطع شده است. به خاطر اختلالات در روز حادثه نیز تلفن داخلی خود معدن و موبایلها قطع بوده است. یعنی ما حتی راه ارتباطی نداشتیم تا نصف بیشتر کسانی که فوت شدند را نسبت به خطر آگاه کنیم.
یکی دیگر از اقوام همین کارگر متوفی که مسئول سوپر وایزر و کارشناس فنی است، میگوید: هیچ کارگری در این مجموعه کارگر تخصصی نیست. شما ممکن است در هفته چند وظیفه عوض کنید. از حوزه سینه کار تا استخراج تا حوزه موتوری و.. همه و همه را به شما محول میکنند. بدون اینکه حتی یکساعت آموزش داده باشند.
وی در حوزه ایمنی گفت: جمع کثیری از کارگران با حدود ۱۰ سال سابقه و پایینتر در اینجا حضور دارند. آنها حتی یکبار هم آموزش وسایل ایمنی را به عمر خود ندیدهاند، حتی نمیتوانند به درستی از وسیله کمری خودنجات استفاده کنند. ابزار نجات ما آنقدر قدیمی و ناایمن است که بسیاری از کارگران حین کار از آن استفاده نمیکنند.
برادر کارگر متوفایی که خود در بخش پیشروی و استخراج کار میکند، درباره وسایل انفرادی ایمنی میگوید: وضعیت چکمههای ما که بهصورت پاره گاهی در آب زیر زمینی قرار دارد را در تصاویر دیدید. وضعیت کلاه و چراغ روی کلاه ما نیز همین است. به خاطر نبود نور و همچنین نداشتن شبرنگ روی لباس و قطع بودن چراغ روی کلاه چندسال پیش در اثر برخورد با نفربر معدن، یکی از کارگران به دردناکترین شکل ممکن کشته شد. ما حتی برای تعویض فیلتر ماسک نیز مشکل داریم. فیلتر ماسک باید دو روز یکبار عوض شود، ولی همکار ما آن را دو هفته یک بار عوض میکند. گاهی برای مقابله با خطر مسمومیت ناشی از زغالسنگ ماسک پارچهای میدهند که خودمان هر روز آن را میشوییم، اما سیاهی آن نمیرود. در بیمارستانهای اطراف طبس که امکانات دارند، میتوانید انبوه افراد بازنشسته سرطانی را ببینید که روزی کارگر زغالسنگ بودند.
یکی دیگر از اقوام این کارگر متوفی تاکید میکند: حادثه ده شب رخ میدهد، اما همه کارگران از ساعت ۷ شب متوجه نشت گاز شدند. برخی برای اینکه حرف کارگران را ضایع کنند و به سخره بگیرند، میگویند گاز متان بیبوست. درست است که بسیاری از کارگران هیچ آموزشی درباره گازها و خطرات نمیبینند و این باید اتفاقا بیشتر کارفرما را زیر سوال ببرد، اما ما آنقدر میدانستیم که این گاز بیبوی متان باعث سردرد و تهوع میشود و آثار گاز را بر جسم افرادی که بیشتر در محیط بودند، دیدهایم؛ لذا وقتی میگفتیم که احساس وجود گاز میکنیم، به آن معنا نبوده که متوجه متصاعد شدن بوی خاصی بودیم بلکه گاز را حس کردیم.
وی تصریح میکند: متوسط استاندارد گاز پراکنده شده متان در محیط کارگاه باید با شاخص ۰.۵ یا نهایت ۱ باشد، اما در کارگاه ما ۵ بوده است. ضمن اینکه مونواکسید کربن که در اثر انفجار یا نشت متان گسترش مییابد، باید نهایتاً ۳۵ PPM باشد، اما در محیط طبق اندازهگیری مسئولان فنی ۱۵۰۰ PPM بوده است. پس چطور انتظار دارید کارگران و نفر ایمنی که خودش هم کشته شده این موضوع را نداند؟ در این زمینه و در زمینه قصور مسئولان شرکت پنهانکاری رخ میدهد، اما ما از خون عزیزان خود نمیگذریم و این موضوع را تا پایان در کنار تشکلهایی که به ما کمک میکنند، پیگیری حقوقی و قانونی میکنیم.
برادر یکی از کارگر کشته شده در معدن که شناختی روی نفرات ایمنی دارد، میگوید: ما میدانیم که مهندس HSE باید خود دوره دیده باشد. اما ما نفراتی که میدانستیم نه تحصیلات دارند و نه دوره دیدند برمبنای تصادف بهعنوان کارشناس HSE معرفی شدند و هیچ آموزشی از این بابت ندیدهاند و تنها یک جعبه ابزار و یک سنسور دستی انفرادی داشتند که گاهی آن را فقط با دستور از مدیران روشن میکردند. ما در معدنجو حتی سرپرست پروژه نداشتیم تا این امور را هماهنگ کند!
وی که خود سه سال است کارگر معدن است، میگوید: در معدنجو به سختی برای امور فردی مرخصی میدهند. هر کارگری در هر شیفتی که کار را تا جایی که آنها خواستهاند، پیش نبرد، شیفت او را خط زده و از حقوقش کسر میکنند. به خاطر همین برخی به شکل کنتراتی و با فشار بالاتر کار میکنند که این باعث خستگی و فشار جسمی و روانی زیاد میشود. بسیاری از کارگران در خوابگاههای غیربهداشتی و غیر استاندارد شرکت به خاطر همین وضعیت دچار مشکل اعتیاد میشوند. در این صورت از کارگر دچار اعتیاد چه انتظاری دارید؟ کارفرما مثل انبوه دیگر پیمانکاران این کشور، برای خود برجسازی میکند و اینجا ما از یک ماسک و چکمه و سنسور استاندارد برای حفظ جان خود محروم هستیم!