به گزارش رصد روز، عیان است که جهان در حین تجربۀ پیامدهای تغییر اقلیم، جهان دیگری با مؤلفههای متفاوت از پیش خواهد بود. بدون شک با افزایش دما بهعنوان یکی از بنیادیترین شاخصهای ترمودینامیکی متأثر از تغییر اقلیم، زیستن بر روی کرۀ زمین بهگونهای دیگر صورت میپذیرد. با اتکا بر پژوهشها و مستندات، درحالحاضر ۳.۶ میلیارد نفر از جمعیت انسانی کرۀ زمین، در مناطقی ساکن هستند که بهشدت در برابر تغییر اقلیم و پیامدهای آنها حساس محسوب میشوند. چنین پیشبینی میشود که ابرچالش مذکور بین سالهای ۲۰۳۰ تا ۲۰۵۰، بهطور میانگین سبب مرگ ۲۵۰ هزار نفر در هر سال شود.
به احتمال زیاد، عواملی مانند تنشهای گرمایی و شیوع بیماریهای همهگیر، ناامنی آب و غذا و…، بهطور عمده مسبب مرگومیرهای ناشی از پیامدهای تغییر اقلیم هستند. همچنین پژوهشها و ارزیابیها، بیانگر این مهم هستند که درعینحال که همۀ کشورها از تغییر اقلیم تأثیر میپذیرند، اما پیامدهای تغییر اقلیم بهطور یکسان در همۀ اقلیمها توزیع نخواهد شد.
تفاوت کیفیت زندگی در جهانِ درهمآمیخته با تغییر اقلیم، بعضاً مهاجرت را گزینۀ قطعیتری برای بقاء و گریز از شرایط خواهد دانست و این مسئله میتواند سرآغاز معضلات دیگری شود.
مسئلۀ تمرکز جمعیت در یک منطقه و بافت جمعیتی و گسیل جمعیت از یک منطقۀ جغرافیایی به منطقهای دیگر، نهتنها از تغییر اقلیم تأثیر میپذیرد، بلکه میتواند به وخامت اوضاع ناشی از تغییر اقلیم در برخی مناطق بیفزاید. بهعبارتی تغییر اقلیم و تغییرات بافت جمعیتی، به انحای مختلفی درهم تنیدهاند.
از سویی تغییر اقلیم مسبب آوارگی، پناهندگی و مهاجرت افراد زیادی خواهد شد. عدهای از افراد بهمنظور کار یا معاش نسبتاً بهتر در راستای افزایش سطح زندگی و دستیابی به رفاه نسبی و…، چه درون مرزهای یک کشور و چه به خارج از مرزهای سرزمین نقل مکان میکنند. برخی دیگر به دنبال معضلات تحمیلشده بهواسطۀ تغییر اقلیم و شرایط نامساعد اقتصادی و سیاسی و فقدان امنیت جانی، آواره میشوند و شرایط اضطراری، مسبب جابهجایی افراد به خارج از مرزهای کشورشان و پناهندگی آنها میشود.
مهاجرتهای گسترده، مشکلات عدیدهای را برای کشورهای مبدأ و مسیر و مقصد در پی دارد. تأثیرپذیریها و تأثیرگذاریهای فرهنگی، رویارویی با ملیگرایان ضدمهاجر و تنشهای اجتماعی، بی مهارتی مهاجران، بیتابعیتی و تضییع حقوق مهاجران غیرقانونی و استثمار و بهرهکشی از آنها با ارائۀ حداقل امکانات و درآمد برای مشاغل بدون مجوز قانونی و…، تنها گوشهای از چالشهای قابل پیشبینی است. وضعیت فوقالذکر برای زنان مهاجر که بهلحاظ اقتصادی به مردان وابسته هستند، وخیمتر نیز خواهد بود و این مسئله بستر را برای چالشهایی مانند استثمار جنسی و… فراهم میکند.
بیشتر بخوانید:زمانی برای اختراع دوبارۀ المپیک پاریس؛ محاسبهٔ ردپای کربن المپیک، محل مناقشهٔ پژوهشگران است
در چنین شرایطی کشور مبدأ سرمایههای انسانی و نیروهای کار خود را که بخشی اساسی از توسعه قلمداد میشنود، از دست میدهد. در کشور مقصد نیز ممکن است چه دولت چه مردم، مهاجران را تهدیدی برای فرهنگ و امنیت و ثبات اجتماعی خود بپندارند. (چه بسا که شاید چنین هم باشد.)
در این وانفسای پیشآمده، زمینه برای بروز گروهکهای مافیایی و تروریستی با انگیزههای سیاسی و اقتصادی با آرمانفروشی و نوید زندگی بهتر ایجاد میشود. پس تغییر بافت جمعیت در مناطق مختلف با شرایط متفاوت در تعاقب تغییر اقلیم، بعید به نظر نمیرسد. از سویی دیگر گسیل یکبارۀ جمعیت از منطقۀ جغرافیایی به منطقهای دیگر و تغییر در بافت جمعیتی مناطق مختلف، میتواند پیامدهای ناخوشایند تغییر اقلیم را تشدید کند. این مسئله برای کشورهای درحالتوسعهای که هنوز برنامۀ جامعی برای مواجهه با تغییر اقلیم تدوین نکرده و جایگاهی برای تابآوری در مقابل تغییر اقلیم در میان اولویتهایشان ایجاد نکردهاند، قابلتوجهتر نیز هست.
افزایش قابلتوجه و بهویژه ناگهانی جمعیت مهاجر در یک منطقۀ جغرافیایی (بهخصوص خاورمیانه که در زمرۀ آسیبپذیرترین مناطق از تغییر اقلیم است)، بهمعنای تقاضای بیشتر برای غذا و آب و انرژی است؛ بهویژه اگر مهاجران غیرقانونی باشند و کشور میزبان، بودجه و برنامۀ مشخصی برای پذیرش آنها نداشته باشد. این مسئله بهمعنای گسترش کشاورزی و دامداری غیراصولی و آسیبرسان و فرسایش هرچه بیشتر خاک و جنگلزدایی و آلودگی بیش از پیش ناشی از مصرف سوختهای فسیلی برای تأمین انرژی و معضلات در حوزۀ بهداشت عمومی و تشدید نابرابریها است؛ مسائلی که به دلیل تفاوت فرهنگی مهاجران و مردم کشور میزبان و ناتوانی در درک صحیح زبان و اولویتهای کشور مقصد، ممکن است مخربتر هم باشند.
البته وضعیت مهاجرتهای غیرقانونی و مدیریت نامتوازن آنها، فقط برای کشور میزبان مضراتی در پی نخواهد داشت، بلکه شرایط زیستن مهاجران نیز به دلیل محرومیت از آموزش صحیح و بهداشت و امکانات اولیۀ زندگی و…، دستخوش آسیبهای جدی خواهد شد. بههرروی، مبرهن است که مهاجرت و آوارگی جمعیتهای قابلتوجه و تغییر بافت جمعیت، بر افزایش پیامدهای تغییر اقلیم اثر میگذارد، هم تغییر اقلیم و پیامدهایش میتوانند عاملی اساسی در بروز مهاجرتهای گسترده باشند. ازآنجاکه جمعیت یکی از پارامترهای حائز اهمیت و از عناصر متشکلۀ دولت است، این مسئله بهطور اخص پیامدهای سیاسی و امنیتی به دنبال دارد.
همۀ این مسائل در شرایطی مطرح هستند که نظام حقوقی بینالمللی کنونی برای صیانت از مهاجران توانمند نیست. توافقنامۀ الزامآور قانونی که کشورها را ملزم به حمایت از مهاجران اقلیمی نماید، وجود ندارد. قراردادهای داوطلبانه اندکی پیرامون این مسئله موجود است، ولی رسماً تلاشهای سازمانیافتهای برای حمایت از مهاجران اقلیمی صورت نپذیرفته است.