بازارگردانی (Market Making) و لزوم تخصیص بازارگردان (Market Maker) به شرکتهای حاضر در بورس یکی از خبرهای خوبی است که در چند هفته اخیر، فعالین بازار سرمایه را دلگرم کرده است.
گرههای معاملاتی
یکی از مهمترین جذابیتهای بازار بورس نسبت به بازارهای دیگر مثل بازار مسکن و خودرو، نقدشوندگی آن است. در حالت کلی شما میتوانید در بازار بورس سرمایهگذاری و معامله کنید و سودهای چشمگیری هم ببرید.
وقتی هم که مثلا به هر دلیلی پول لازم داشتید، میتوانید سهمهای خود را بفروشید و پول خود را نقد کنید. پسازآن هم کافی است با ارسال سفارش «تقاضای وجه» به کارگزار، پول خود را بردارید و نیازتان را برطرف کنید.
از آنسو واردکردن پول به بازار نیز رویهای ساده دارد. شما با استفاده از پرداخت اینترنتی و درگاههای مستقیم بانکی که در سامانه معاملاتی کارگزاریها وجود دارند، با داشتن یک رمز دوم پویا میتوانید سرمایه را بهحساب کارگزاری وارد کنید و سپس با آن هر سهمی را که میخواهید بخرید.
اما در بازار خودرو و مسکن خریدن و فروختن به این راحتی نیست. شما وقتی میخواهید ملک یا خودرو خود را بفروشید باید مدتها منتظر بمانید تا یک مشتری پیدا شود. این مشتری هم بالقوه هست و مشخص نیست آخر کار واقعا ملک یا خودروی شما را بخرد یا نه.
برای خریدن ملک و خودرو هم دوباره همین داستان است. شما پول دارید اما باید مدتها وقت و پول صرف کنید تا یک خودرو/ملک خوب پیدا کنید. حالا پسازآن باید به سراغ فروشنده بروید و در نهایت هم ممکن است با فروشنده نتوانید به توافق برسید و معاملهتان از سر نگیرد.
اما این قضیه در حالت کلی در بازار بورس وجود ندارد. شما سفارش فروش سهم خود را در قیمت مشخصی (Ask) ارسال میکنید و ممکن است در همان لحظه نیز کسی پیدا شود و با همان قیمت سهم موردنظرتان را از شما بخرد. موقع خرید هم دوباره همین است. سفارش خرید خود را وارد میکنید و در زمان کمی یک فروشنده پیدا میشود که حاضر از به قیمت مورد تقاضای شما (bid) سهام خود را به شما بفروشد.
وقتی بازار بورس رفتار طبیعی و غیر هیجانی داشته باشد میتوان همه این کارها را انجام داد؛ اما چه تضمینی هست که بازار رفتار طبیعی داشته باشد؟
صعود تند
همین چند ماه پیش یعنی بهار و تابستان ۹۹، بازار بورس چندین ماه سبز بود و تقریبا همه سهمها در صف خرید بودند. اگر میخواستید سرمایه جدید بیاورید، پول واریز کرده و سود کنید، احتمالا نمیتوانستید.
همه سهمها یا لااقل سهمهای ارزشمند در بالاترین قیمت هر روز در صفهای خرید سنگین، سقفهای قیمتی پیشین را میشکستند و جلو میرفتند. حتی آنهایی که دهها سال زیانده بودند.
هیچکسی هم سهمهایش را نمیفروخت. اگر هم میفروخت حجم آن محدود بود که در نهایت هم به ما آدمهای معمولی نمیرسید. بلکه نصیب والهای حقیقی پولدار بازار میشد. بعدازآن دوباره صف خرید برقرار بود. وال (Whale) اصطلاحا به کسانی گفته میشود که سرمایه بسیار زیادی دارند.
شما پول داشتید اما هیچکسی سهمی به شما نمیفروخت.
اینیک مانع در بازار بود. گره معاملاتی وجود نداشت؛ اما معاملات زیادی هم انجام نمیشد. فقط در این حد بود که حجممبنا پر شود تا قیمت پایانی سهم به سقف قیمت روزانه خود برسد.
سقوط تخت گاز
چند ماه بعدازاین، رویه برعکس شد و صفهای خرید میلیاردی به صفهای فروش میلیارد تبدیل شدند. حس و درک فعالین بازار از آینده منفی شده بود. سرمایهگذاران حقیقی از آینده بازار میترسیدند. صفهای فروش سنگین برای بسیاری از سهمها از جمله سهمهای ارزشمند ایجاد شده بود.
در نهایت هم آنقدر با همین صفهای فروش، قیمت سهمها پایین آمد که والهای بازار ارزشمندترین سهمها را با قیمت بسیار کمی تصاحب کردند.
دوباره گره معاملاتی در کار نبود. در بیشتر معاملات خریداران تنها بهقدری سفارش خرید میزدند که حجممبنا را پر کنند و قیمت پایانی را تا کف آن روز پایین بیاورند. ادامه همین روند، قیمت سهمها را در مدتزمان کمی تا ۵۰ درصد کاهش داد.
در چنین بازاری که در آن صفهای فروش فراوانی وجود داشت، اگر شما به هر دلیل پول لازم داشتید و میخواستید کمی سهم بفروشید، نمیتوانستید.
خریداران فقط بهاندازه پر کردن حجممبنا در کف قیمت سهمها را میخریدند.
شما هم هر چه چقدر تلاش میکردید تا ساعت ۸:۳۰ صبح در لحظه آغاز پیشگشایش بازار سفارش فروش خود را ثبت کنید، در بهترین حالت نفر ۲ هزارم صف فروش میشدید. یعنی اگر هم خریداری هم پیدا میشد، نوبت فروش به شمایی که نفر ۲ هزارم صف هستید، نمیرسید.
بازارگردانی و باز کردن گره معاملاتی
در ماههای آخر تابستان ۹۹ برخی از شرکتها به دلیل آیندهنگری یا شانس، یک فرآیند افزایش سرمایه را هم اجرا کردند. در نتیجه سهام این شرکتها در روزهای سقوط تند بازار بسته ماند. این شرکتها تا جای ممکن هم فرآیند افزایش سرمایه را کش دادند تا به منفیهای بازار نرسند. ولی به انتهای این منفیها رسیدند.
در این زمان سهام این شرکتها منفی باز شد. بعدازآن برخی از آنها صف فروش شدند؛ اما دقیقا هیچکسی حاضر به خرید نبود.
از چندین میلیون صف فروش، تنها چند هزار خرید انجام میگرفت. قیمت پایانی روزانه این سهمها فقط چند دهم درصد منفی میخورد. اصطلاحا اینیک گره معاملاتی بود.
همه این سناریوها با اینکه قرار نیست رخ دهند و لااقل در یک بازار منطقی با عمق زیاد کم رخ میدهد، اما من در همین سه سالی که بازار بورس ایران فعال هستم بهکرّات شاهد چنین اتفاقهایی بودم.
این اتفاقها مهمترین مشخصه بازار سهام یعنی نقدشوندگی را دچار مشکل میکنند. از آنسو باعث میشوند هنگام معامله بخش زیادی از کار شما ویرایش لحظهای سفارش باشد تا بتوانید معاملهتان را انجام دهید. کاری که در نهایت باعث افزایش بار پردازشی هسته بورس هم میشود.
به همین دلیل باید چارهای برای آن اندیشید.
بازارگردانی و تثبیت و کنترل
چه زمانی که بازار مثل بهار و اوایل تابستان ۹۹، رشد بسیار تند و صعودی دارد و چه مثل چند ماه آخر تابستان ۹۹ که بازار سقوط دارد، هر خطرناک هستند؛ زیرا نقطه توقف مشخص نیست و بیشتر تحلیلها به نتیجهای نمیرسند. به بیانی ارزیابی ریسک بازار در این شرایط ممکن نیست و در نتیجه فعالین حرفهای بازار از آن اجتناب میکنند.
چه بازاری که شدیدا رشد میکند و همهچیز در آن صف خرید است و حتی سهمهای ضعیف با صورتهای مالی منفی در چند ماه ۷۰۰ درصد رشد میکنند و چه بازاری که پرارزشترین سهمها هم صف فروش دارند و در بازه کوتاهی بیش از نیمی از ارزش خود را از دست میدهند، جای خوبی برای سرمایهگذاری نیست.
رشد بیشازحد به معنی سقوط قریبالوقوع است.
رشد بیشازحد به معنی سقوط قریبالوقوع است. صفهای خرید طولانی با اینکه بازار را برای سرمایهگذاران جذاب میکنند اما مانع از ورود نقدینگی جدید به بازار میشوند. این صفهای خرید در نهایت باعث میشود سرمایههای ورودی در بازار، پشت صفهای خرید چندمیلیاردی راکد بمانند.
سوی دیگر بازار هیجان فعالین و صعود تند و غیرمنطقی بازار است. چنین تغییراتی باعث افزایش امیدواری کاذب در بین تازهواردهای بازار میگردد و آنچه در نهایت اتفاق میافتد این است که افراد جدیدی به امید سود وارد بازار میشوند و خیلی زود با سقوط بازار مواجه شده و سرمایهشان از دست میرود.
دانش و سواد؛ روش طولانیمدت افزایش ثبات در بازار
تمام این مسائل با توجه به اینکه عموم سرمایهگذاران در بازار بورس دانش کافی درباره این بازار پیچیده و پر جزئیات را ندارند و خیلی راحت ممکن است رفتارهایی انجام دهند که هم خود و هم بقیه فعالین را دچار ضررهای عمیق کنند، میتواند بسیار رخ دهد.
مشخصا افزایش دانش و تجربه فعالین بازار میتواند بخش مهمی از این مشکلات را حل کند. این روش با اینکه بهخوبی میتواند سرمایهگذاران و بازار را به بلوغ کافی برساند؛ اما دو مشکل دارد.
مشکل اول این است که هیچ تضمینی وجود ندارد که همه فعالین بخواهند یا بتوانند از اطلاعات و تجارب موجود درس بگیرند و مهمتر از آن، از دانستههای خود استفاده کنند.
مشکل دوم هم این است که آموزش فعالین برای افزایش کارایی بازار و کاهش رفتارهای احساسی زمانبر است. آنقدر زمانبر که مشخص نیست در همین بازه بازار چقدر دچار نوسان و مشکل شود و چند نفر سرمایه خود را از دست بدهند.
در نتیجه راهکار بهتری لازم است که هم زودتر جواب بدهد و هم مطمئن باشیم نتیجه میدهد و همچنین میتوانیم ریسک و سود آن روش را تخمین بزنیم.
یکی از راههایی که برای کاهش نوسانهای شدید و تثبیت و پایداری بازار قابل اجراست، ایجاد رکن بازارگردان و بازارگردانی در بورس است.
بازارگردان و بازارگردانی سهام
کار بازارگردان روان کردن معاملات است. بازارگردان معمولا صندوق یا شخص حقوقی است که نقدینگی فراوانی دارد.
وقتی یک سهم در حال تشکیل یک صف فروش است بازارگردان با خرید سهمهای فروشندهها هم سهمهای آنها را نقد میکند و هم مانع از قفل شدن معاملات میشود.
ازآنجاییکه بازارگردان نقدینگی زیادی دارد، معمولا تعداد زیادی هم از سهمهای شرکت موردنظر را دارد و هنگامیکه برای آن سهم یک صف خرید در حال تشکیل است، بازارگردان این سهمها را در قیمت تحت معامله به خریداران میفروشد و دوباره از تشکیل صف خرید جلوگیری میکند.
کار بازارگردان در یک جمله خلاصه میشود، افزایش نقدشوندگی بازار.
در کل کار بازارگردان در یک جمله خلاصه میشود، افزایش نقدشوندگی بازار.
بازارگردان معمولا خانواده از سهمهای مرتبط به هم را بازارگردانی میکند؛ مثلا صندوق سرمایهگذاری یک بانک، سهمهای مربوط به آن بانک و شرکتهای مالی زیرمجموعه آن را بازارگردانی میکند. هرچند ممکن است یک صندوق بازارگردانی، فقط بازار یک سهم خاص را بگرداند.
وقتی یک شرکت با یک صندوق بازارگردانی یا شخص حقوقی قرارداد میبندد و کار بازارگردانی سهامش را به آن میسپارد، این بازارگردان موظف است که روزانه حجم مشخصی از سهم آن شرکت را خریدوفروش کند.
سود بازارگردان
بازارگردانها تلاش میکنند سهمهایی را که قبلا خریدهاند با قیمت کمی بالاتری (spread) بفروشند. این قیمت ممکن است در مقایسه با قیمت خرید چندان بالا نباشد اما چون حجم معاملات بازارگردان زیاد است، میتواند سود چشمگیری نصیب آن بکند.
از آنسو ممکن است بازارگردان به دلیل تعهد خود، مجبور شود سهم شرکت تحت نظارت خود را در حجم بالایی بخرد و در این حالی باشد که میداند قیمت آن سهم در حال نزول است.
ازآنجاییکه این بازارگردان در موقع تشکیل صف خرید مجبور است دوباره این سهم را در قیمت معاملاتی به مشتریان بفروشد، مشخصا این عملیات برای بازارگردان زیانده خواهد بود.
ازاینروی بازارگردانها برای خدمات خود همواره کارمزد دریافت میکنند تا این زیانها را جبران کنند.
از طرفی حتی اگر قیمت سهم تحت کنترل بازارگردان نزولی نیز نباشد، چون سود فروش آنها توسط بازارگردان پایین است، با توجه به میزان کارمزدی که آنها برای معاملات باید پرداخت کنند، دوباره بازارگردان ممکن است ضرر کند.
به همین دلیل میزان کارمزدی که بازارگردانها بابت معاملات خود میپردازند کمتر از کارمزد معاملات معمولی است؛ مثلا کارمزدی که بازارگردان در معاملات خود به سازمان بورس میپردازد ۸۰ درصد کمتر از کارمزد معاملات عادی و مالیات آن نیز ۵۰ درصد کمتر است.
خلاصه وظایف بازارگردان
در کل وظایف بازارگردان را اینگونه میتوان خلاصه کرد:
- اقدام به خریدوفروش جهت محدود کردن دامنه نوسان قیمت
- افزایش قدرت نقدشوندگی سهام از طریق خرید سهمها در صف فروش یا عرضه سهمها در صف خرید
- کنترل قیمت سهام در یک محدوده جهت جلوگیری از نوسانهای شدید قیمت که دوباره با جلوگیری از تشکیل صف خرید خریدوفروش انجام میشود.
- حفظ نقدینگی در بازار که با حفظ جذابیت بازار بهواسطه افزایش نقدشوندگی آن حاصل میگردد.
بازارگردانی گام اول بلوغ و افزایش عمق بازار بورس
بازارگردان و بازارگردانی البته چیز جدیدی در بازار نیست. بازارگردانی از قبل در بورس کالا انجام میگرفت. در حال حاضر ۳۸ صندوق بازارگردانی دارای مجوز سازمان بورس در ایران وجود دارند که حالا شرکتهای بورسی باید یکی از آنها را برای بازارگردانی سهم خود برگزینند.
همین لزوم تخصیص بازارگردان برای سهمها یک گام بسیار مهم در جهت افزایش عمق بازار بورس است. هر چه هم بازار عمیقتر باشد، موجهای هیجانی و احساسی سرمایهگذاران کمتر روی آن تاثیر میگذارد و کارایی آن نیز بیشتر میشود.
بااینهمه در نهایت آنچه واقعا این بازار را بهجایی خواهد رساند، افزایش سواد و دانش سهامداران و سرمایهگذاران بهخصوص سهامداران خرد است.
تخصیص بازارگردان در شرایط حاضر که اعتماد بخشی از سهامداران حقیقی به بازار بورس کاهش پیدا کرده و در نتیجه سرمایههای فراوانی از آن خارج و به بازارهای دیگر همچون دلار و طلا وارد شده است، گام مهمی برای جذب دوباره این افراد است.
در نهایت ورود بازارگردانها به بازار این فرصت را به سرمایهگذاران خرد میدهد که دانش خود را از این بازار پیچیده بیشتر کرده و منطقی رفتار کنند.