به گزارش رصد روز، نوید خاندوزی بهعنوان کارشناس ارشد بازار سرمایه معتقد است با سیاستهایی که در عمر سهساله دولت سیزدهم صورت گرفته، کلیت اقتصاد به خطر افتاده و بازار سرمایه اولویت ندارد.
او در گفتوگو گفته بازار سرمایه برای سیاستگذاران مانند دماسنج عمل میکرد تا وضعیت اقتصاد را متوجه شوند اما اقدامات دولت سیزدهم این دماسنج را از کار انداخته و کار به مراحل بحرانی رسیده است. خاندوزی میگوید یک زنجیره از تصمیمات نادرست در نهایت به خود دولت ضربه زد و بالاخره سیلی تصمیمات خلقالساعه به صورتِ سیاستگذار خورده میشود.
*دولت آینده چه تکلیفی درباره بازار سرمایه دارد؟
به نظر من بازار سرمایه خیلی اولویت ندارد و کلیت اقتصاد با سیاستگذاریهایی که در سه سال گذشته توسط دولت سیزدهم انجام شده به خطر افتاده است. به نظر من، هر فردی که در رأس دولت بعد قرار بگیرد از جمله اولین کارهایی که باید انجام دهد، اقدامات اصلاحی و برگشت اعتماد و آرامش به بازارها است و حداقل باید آرامش فعالان اقتصادی را تامین کند چون تقریباً هیچکدام از فعالان اقتصادی نمیدانند در آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد و قرار است چه کنند. اگر به شرکتها نیز نگاه کنید، اوج وضعیت دخالت دولت در صورتهای مالی در سه ماه پایانی سال گذشته آنها مشخص است که باعث افت سنگین سود شرکتها شده است. به نظر من دیگر بازار سرمایه ملاک نیست و باید نرخ بهره بانکی و نرخ دلار نیمایی و وضعیت شرکتها را سامان داد تا خود به خود بازار سرمایه نیز درست شود.
*بههرحال بازار سرمایه ویترین اقتصاد است و تمام شرکتهای بزرگ در بازار سرمایه هستند…
زمانی میگفتیم که بازار سرمایه برای سیاستگذاران دماسنج بود تا وضعیت اقتصاد را متوجه شوند اما این دماسنج با حرکتهایی که در دولت سیزدهم انجام شد عملاً از کار افتاد و بحران به مراحل خطرناکی رسیده است اما انگار تازه به این نتیجه رسیدهاند که کاری انجام دهند. هر دولتی نیز به سر کار بیاید باید این بحرانها را چاره کند. به جز بحران سوخت و انرژی، ما بحرانهای کلان اقتصادی دیگری نیز داریم، برآورد این است که حدود ۱۴ هزار دلار تراز تجاری منفی داریم و یا نرخ ارز را با قیمت ترجیحی میدهند اما تاثیری در قیمت تمامشده مصرفکننده ندارد؛ تمام این موارد منتج به این شده که یک ناکارآمدی عجیب در سیستم اقتصادی به وجود بیاید و بدی ماجرا این است که این ناکارآمدی را هیچکس نمیبیند و هیچکس آن را قبول نمیکند و نمیپذیرد و جالب آنکه از آن بحران بهعنوان دستآورد یاد میشود.
دو نمونه واضح و روشن در این زمینه که خود را هر روز بیشتر نشان میداد یکی کسری بودجه بود که با نرخ سود ۳۰ درصد حتی دولت هم نمیتوانست اوراق قبلی را به جای خودش برگرداند و دیگری بحث صندوقهای بازنشستگی بود که با بلایی که بر سر شرکتها آمد، سود و درآمد صندوقها به شدت کاهش پیدا کرد که دولت باید جور آن را هم میکشید. در حقیقت یک زنجیره از تصمیمات نادرست در نهایت به خود دولت ضربه زد و البته عمر آن هم تمام شد و دولت دیگری باید سکان را در دست بگیرد.
*یکی از وعدههای مرحوم رئیسی اصلاح و ساماندهی وضعیت بورس بود…
اولویت دولت سیزدهم بازار سرمایه نبود، در کسری بودجه گیر افتاده بودند و بدون فکر و بدون هیچ تجزیه و تحلیلی شروع کردند به برداشت از جیب شرکتهای بزرگ و صنایع؛ آنهم بدون اینکه به تبعات آن فکر کنند. بالاخره سیلی بدون فکر کار کردن و تصمیمات خلقالساعه مانند نرخ بهره و موارد دیگر، در یک جا به صورتِ سیاستگذار خورده میشود. این بیفکری خود را در وضعیت شرکتها و صادرات و کسری تجاری نشان داده است.