متاسفانه و برخلاف بازارهای بورس جهانی که هر از چند سالی با ظهور تکنولوژی ها، صنایع جدید و بهره گیری از علوم نوین در تولید محصولات شرکت ها، هیچگاه جذابیتهای سرمایه گذاری خود را از دست نمیدهند، ظاهرا سرمایه گذاران در بازار سرمایه ایران، محکوم به سرمایه گذاری مادام العمر در چند صنعت قدیمی، روبه افول و خام فروش نظیر صنایع پتروشیمی، پالایشگاهی، فولادی، معدنی، سیمانی و …، آنهم با پایینترین میزان بهره وری و بهره مندی از تکنولوژیهای مدرن هستند.
به گزارش رصد روز، به عمده شرکتهای پذیرش شده در سالهای گذشته بازار سرمایه کشور (فرابورس و بورس) که نگاهی بیندازیم، یا به شرکتهای بزرگ تولیدکننده محصولات خام پتروشیمی و فلزات اساسی بر میخوریم، یا به شرکتهای سرمایهگذاری و هلدینگهای کوچک و بزرگ.
شاید مهمترین شرکتهای پذیرش شده متمایز از شرکتهای فوق در سالهای گذشته را بتوان چند گاوداری و مرغداری (تولیدکنندگان گوشت و مرغ و تخممرغ)، چند تولیدکننده لوازمخانگی مونتاژکار و یا چند شرکت حملونقل دانست.
عموماً تحلیلگران بازار سرمایه کشور خیلی نیازی به مطالعه در خصوص صنایع جدید، فنّاوریهای مدرن و نقش آنها در بهبود بهرهوری شرکتها، طرحهای توسعهای چشمگیر و یا بهبود کیفیت محصولات شرکتها در عمر کاری ۳۰ تا ۴۰ساله خود ندارند.
ایرانخودرو و سایپا همان محصولات معلومالحال و بیکیفیت نظیر کوییک، تیبا (پرایدهای سابق)، دنا (سمندهای بزک شده) و…، را تولید میکنند، شرکتهای پتروشیمی همچنان به تولید محصولات خام نظیر انواع اولفینها، متانولها و اورهها بدون کمترین ارزشافزوده و یا طرحهای توسعهای پاییندستی میپردازند، فولادسازها در بهترین حالت ورقهایی با تنوع ضخامتی ناقص و در حالت معمول شمش و یا میلگردهای خام و بیکیفیت را روانه بازار میکنند، شرکتهای معدنی همچنان بر هنر استخراج و فروش خام یافتههای خود اصرار دارند و شرکتهای سیمانی هم با دستگاهها و تکنولوژیهای مربوط به چند دهه پیش، مشغول تولید کلینکر و صادرات آنها هستند.
برای تحلیلگران و فعالین بازار سرمایه نه خبری از صنایع جدید است و نه خبری از بهبود تولید و نیاز به بررسیهای موشکافانه جدید. به عبارتی بسیاری از تحلیلگران و سرمایهگذاران بهراحتی میتوانند، سود سالانه ۹۰ درصد از شرکتهای فعال در بازار سرمایه را با کوچکترین تغییراتی در آیتمهای قیمت ارز، نرخ خوراک و کاهش و یا افزایش تناژ تولیدی، در فایل اکسل چند سال قبل خود پیشبینی کنند.
شاید برخی از خوانندگان، نگارنده را به ایجاد یاس و ناامیدی در سرمایهگذاران و فعالین بازار سرمایه و شرایط اقتصادی کشور متهم نمایند؛ اما احتمالاً بسیاری از شما آمار منتشر شده از تأثیرات هوش مصنوعی در افزایش چشمگیر بهرهوری شرکتهای فعال در آمریکا را شنیدهاید.
بیایید نگاهی به چند جمله زیر بیندازیم:
مدیرعامل گوگل درباره اهمیت فناوری هوش مصنوعی اینچنین اظهارنظر میکند: ” هوش مصنوعی یکی از مهمترین چیزهایی است که انسان در حال حاضر روی آن کار میکند. اهمیت آن از کشف آتش یا الکتریسیته نیز بالاتر است. هوش مصنوعی ظرفیت آن را دارد که بزرگترین پیشرفتهای ممکن را برای ما رقم بزند…، اما ما میبایست بر جنبههای منفی آن نیز فائق بیاییم. ”
“تا سال ۲۰۳۰ حوزه هوش مصنوعی بهتنهایی ۷.۱۵ هزار میلیارد دلار بر اقتصاد جهانی اثر خواهد گذاشت؛ یعنی چیزی بیشتر از مجموع تولید ناخالص ملی کشورهایی روسیه (۱.۶۵)، آلمان (۴.۲۳)، انگلیس (۳.۱۱)، فرانسه (۲.۹۴) و هند (۲.۹۵) در سال ۲۰۲۱. از این میزان تأثیر اقتصادی هوش مصنوعی، ۶/ ۶ هزار میلیارد دلار فقط بهخاطر افزایش بهرهوری و ۱/ ۹درصد بهخاطر اثراتی است که این فناوری بر تسهیل بخش مصرف دارد. ”
“استارتاپهای هوش مصنوعی که امروزه در زمینه کشاورزی فعالیت دارند، رویکردی برای افزایش کارایی روشها و میزان تولید محصولات کشاورزی دارند. طبق مطالعات انجام شده در بازار آمریکا، بهکاربردن هوش مصنوعی در کشاورزی، باعث خواهد شد تا پایان سال ۲۰۲۵ اندازه بازار این حوزه به مرز ۱۵۵۰ میلیون دلار برسد. بکار گرفتن هوش مصنوعی به تشخیص و یا پیشبینی آفات و مشکلات محصولات و هم چنین به پیشبینی تغییرات آبوهوایی کمک میکند و در نهایت میتواند پاسخی هوشمندانه به این مشکلات ارائه دهد.”
حالا به نظر شما کشور نیمهبیابانی نظیر ایران با شدیدترین چالشها و بحرانهای آبی در سالهای اخیر که هنوز نتوانسته با ارائه برنامهای جامع بسیاری از کشاورزان را به عدم کاشت هندوانه با مصرف بالای آب مجاب کند میتواند در آینده اقتصاد دنیا جایی داشته باشد.
آیا ما نیز شاهد پیادهسازی و بهرهمندی از مزایای علوم جدید در صنایع و سودآوری شرکتهای خود در سالهای آتی خواهیم بود و یا همچنان میبایست در انتظار رشد نرخ ارز و بیارزش شدن پول ملی، افزایش حجم نقدینگی، تورمهای چند دهدرصدی برای رشد سودآوری شرکتهای خام فروش داخلی باشیم؟
متأسفانه سالهاست افزایش سودآوری شرکتهای فعال در بورس کشور تنها منوط به رشد نرخ ارز، افزایش چشمگیر تورم گردیده است و کمتر شاهد بهبود سودآوری شرکتها به واسطه بهبود کیفیت محصولات، افزایش بهرهوری و کاهش هزینههای تولید، استفاده از تکنولوژیهای نوین تولیدی بودهایم.
شوربختانه، اصلیترین و شاخصترین پاسخهایی که میتوان از زبان بهاصطلاح تحلیلگران این روزهای بازار سرمایه در خصوص پیشبینی شرایط آتی بازار شنید، اشاره به تأثیر “کسری بودجه حتمی دولت”، “افزایش محتمل قیمت دلار در ماههای پایانی سال”، “افزایش نرخ تورم بهواسطه اقدامات ضروری دولت در خصوص نرخ حاملهای انرژی” و…، بر افزایش قیمت سهام و رشد بازار سرمایه میباشد.
شما بگویید در صورت عدم شکلگیری تورمهای بالا، افزایشهای نگرانکننده نرخ ارز و افزایشهای غیرمحتمل قیمتهای جهانی کالاهای اساسی، میتوان به عواملی دیگر برای رشد بازار امیدوار بود؟
آیا بسیاری از کارشناسانی که مدام و با خوشحالی دم از تحقق قطعی کسری بودجه، آزاد سازیهای قیمتی، رشد قیمت ارز و تأثیرات آنها بر آینده بازار سرمایه میزنند، تبعات اجتماعی، ناامنیهای محتمل و ریسکهای جانبی آنها را بر بازار سرمایه سنجیدهاند؟
بیایید فرض کنیم نرخ تورم در محدوده ۳۰ تا ۴۰ درصد کنترل شود، قیمتهای جهانی نفت (بهتبع آن قیمت جهانی بسیاری از کالاهای اساسی) متعادل و یا بهواسطه اخبار امیدوارکننده در خصوص جنگ روسیه و اوکراین کاهش یابد، با فرض محال بخش عمدهای از کسری بودجه دولت بهواسطه افزایش فروش نفت و انتشار اوراق مرتفع گردد، اکنون شما بگویید عامل رشد بازار سرمایه در سال جاری و سال آتی چه خواهد بود؟ عامل جبران کاهش محتمل سود شرکتهای فعال در صنایع پتروشیمی، پالایشگاهی، خودروسازی، فولادی و…، چیست؟
بنابراین با نهایت تأسف و با کمال نگرانی، به نظر میرسد تنها عامل رشد بازار سرمایه در سالهای گذشته، جاری و شاید سال آتی، بدتر شدن وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور، بیارزشتر شدن پول ملی (آنهم با فرض صفر دانستن تبعات و تحولات محتمل اجتماعی) خواهد بود و نه رشد تولید، بهبود طرف تقاضا، افزایش بهرهوری و…
بنابراین لازم به یادآوری است که چه در صورت عدم رشد و رکود بازار سرمایه در سال جاری و چه در صورت رشد بازار سرمایه بهواسطه افزایش افسارگسیخته تورم و کاهش ارزش پول ملی، سهامداران و فعالین بازار سرمایه نیز بهمانند فعالین دیگر بازارها، بازندهاند.