به گزارش رصد روز، پرسشهای رییس جمهور نشان میدهند که با وجود تاکید بسیار مسعود پزشکیان بر استفاده از نظرات کارشناسان، او نیز در مسیر پیشینیان گام نهاده و ترجیح داده است تا از واژه «گرانی» برای اشاره به افزایش قیمتها استفاده کند. جایگزینی تورم با گرانی، افزایش قیمتها را به پدیدهای مرتبط با یک یا چند کالا یا بازار خاص محدود میکند و در همین حال، این سیگنال را میدهد که باید ردپای مقصران را در جایی بیرون از دولت جستوجو کرد. «دنیایاقتصاد» این پرسش را با ۱۷اقتصاددان شناختهشده کشور در میان گذاشته است که مردم برای «گرانی» باید یقه چه کسی را بگیرند؟
سال ۱۴۰۳، سالی سخت و پر از فراز و نشیب برای ایران و اقتصاد ایران بود. سقوط هلیکوپتر رئیسجمهور، جنگ منطقهای، انتخابات ریاستجمهوری، انتخاب دوباره ترامپ و بسیاری از اتفاقاتی که شاید تجربههایی در طول چند دهه به نظر میرسیدند، اما در یکسال اتفاق افتادند. با توجه به نااطمینانیها و فضای غیرقابل پیشبینی که در کشور به وجود آمده است، ترسیم چشماندازی مشخص برای سال ۱۴۰۴ نیز، اگر غیرممکن نباشد، غیرقابل اتکا خواهد بود.
دولت مسعود پزشکیان که با رای کمتر از ۳۰درصد از واجدان شرایط شرکت در انتخابات، اداره امور اجرایی کشور را برعهده گرفت، از ابتدا، با ایده وفاق، بسیاری از آن گروه قلیل را نیز با ناامیدی مواجه کرد؛ گروهی که انتظار داشتند این دولت با ایستادگی در برابر نهادهای موازی، حذف ردیفهای غیرالزامی بودجه، تعامل موثر با دنیا و دخالت کمتر در اقتصاد، برخی از مشکلات کشور را حل کند. ظاهرا وجود نهادها و گروههای مداخلهگر در کار دولت، پزشکیان را به این جا رسانده است که در بسیاری از موارد مسوولیت اداره کشور را در ید اختیار دولت خود نمیبیند. آقای دکتر پزشکیان، ما مردم ایران، باید یقه چه کسی را بگیریم؟
طرح پرسش یقهگرفتن برای حل معضل تورم از سوی بالاترین مقام اجرایی کشور، نشاندهنده ابعاد فاجعهآمیز فقر دانش اقتصادی در میان سیاستمداران و دولتمردان حاکم بر کشور ماست. اگر رئیسجمهور محترم مشاوران اقتصادی شایسته و کاردانی داشتند، او را از طرح چنین پرسش بیربطی بازمیداشتند و به او توضیح میدادند که تورم همیشه و همهجا پدیدهای پولی است و چارهای جز اصلاح سیاستگذاری اقتصادی ندارد.
پرسش اصلی این است که چرا کشور ما بیش از نیمسده است که گرفتار تورم دورقمی درازمدت است و میانگین سالانه آن در پنجسال گذشته افزایش چشمگیری نسبت به قبل داشته است. اکثریت قریب به اتفاق کشورها، اعم از پیشرفته و در حال توسعه، با سیاستگذاری درست بر تورمهای دورقمی درازمدت فائق آمدهاند و ما هنوز اندر خم یک کوچهایم.
هستند اقتصاددانانی درون نظام حکومتی و بهویژه قوه مجریه که به سازوکار تورم و سیاستهای مبارزه با آن آگاهی کافی دارند، اما نمیتوانند منشأ اثر باشند؛ چراکه نظام حکمرانی اقتصادی در کشور ما طوری است که به آنها اجازه سیاستگذاری درست نمیدهد. به سخن دیگر، معضل اصلی در نظام حکمرانی دستوری است که سیاستگذاری اقتصادی زیرمجموعهای از آن است. وقتی دستور نسبت به قاعده کلی و همهشمول دست برتر را دارد، سخن گفتن از سیاستگذاری، چه اقتصادی و چه غیر آن، معنا و جایگاه چندانی ندارد.
اگر رئیسجمهور دنبال یقه گرفتن برای حل مشکل تورم است، برای این است که در چارچوب (پارادایم) حکمرانی دستوری میاندیشد و دنبال مقصر مشخصی میگردد تا با توبیخ و دستور مساله را چارهجویی کند. تا زمانی که سیاستمداران، دولتمردان و به طور کلی قدرتمندان سیاسی نپذیرند که در چارچوب (پارادایم) عقلانیت دنیای جدید بیندیشند، مسائل سیاسی و اقتصادی ما همچنان پایدار خواهد ماند و راهحلهای کوتاهمدت و مقطعی راه به جایی نخواهد برد. هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد.
برای عضویت در کانال رصد روز کلیک کنید