به گزارش رصد روز، کیک محبوب من را میتوان جنجالیترین فیلم این روزهای سینمای ایران دانست. حتی با وجود عدم اکران فیلم در سینماها و غیرمجازبودن تماشای آن، بسیاری از مردم ایران آن را تماشا کردند و در فضای مجازی درباره آن به بحث و تبادل نظر پرداختند.
بعد از حوادث سال ۱۴۰۱ یکی از اصنافی که با حاکمیت به مشکل برخورد، اصناف هنری و خصوصاً سینما بود. بسیاری از فعالین حوزه سینما تصمیم گرفتند راه خود را از حاکمیت جدا کنند و فیلمهای بدون مجوزی بسازند که از ابتدا مشخص بود نظر دستگاههای نظارتی درباره آنها چیست. یکی از کارگردانانی که تصمیم گرفت راه خودش را از حاکمیت جدا کند بهتاش صناعیها بود.
صناعیها تفاوت اساسی با کارگردانانی مانند محمد رسولاُف (که این روزها «دانه انجیر معابد» از او منتشر شده) داشت. او پیش از ساخت «کیک محبوب من» بارها در سینمای جریان اصلی کار کرده بود و حتی گاهاً تیزر تبلیغاتی هم ساخته بود. او برخلاف رسولاُف و جعفر پناهی یک چهره و فعال سیاسی به حساب نمیآمد. او در جشنوارههایی مانند جشنواره فیلم فجر کاندیدای دریافت جایزه هم شده بود. تمام این موضوعات نشان میدهد که هدف او از فیلمسازی هیچگاه مسائل سیاسی نبوده است. اما او و همسرش مریم مقدم که به طور مشترک این فیلم را کارگردانی کردند بعد از حوادث سال ۱۴۰۱ تصمیم گرفتند فیلمی بسازند که یقیناً قابلیت توزیع و اکران از مبادی رسمی را نداشت.
این موضوع چالشهای زیادی را برای دو طرف این منازعه به دنبال داشته است. از یک طرف کارگردانانی که این سبک فیلمسازی را انتخاب کردند گرفتار برخوردهای قضایی و امنیتی شدند و از طرف دیگر حاکمیت هم مجبور شد پای قوه قهریه را به سینما باز کند که چنین اقداماتی یقیناً در طولانی مدت به ضرر فرهنگ و هنر ایران خواهد بود. قطع به یقین ادامه چنین فضایی برای سینمای ایران به هیچ وجه مناسب نیست و اگر مدیران فرهنگی ایران نتوانند خود را با واقعیتهای جامعه تطبیق دهند یقیناً شاهد از بین رفتن کلیت فرهنگ و هنر کشور خواهیم بود.
داستان کیک محبوب من
کیک محبوب من داستان پیرزن تنهایی بنام مهین (با بازی لیلی فرهادپور) است که در خانه بزرگ خودش در شهر تهران زندگی میکند. فرزندانش سالها است که به خارج کشور رفتهاند و او هیچ همراه و همدمی ندارد. مهین که از تنهایی خود خسته شده و احساس بیهودگی میکند در طول روز در شهر تهران میچرخد و دنبال کسی میگردد که بتواند تنهایی او را پُر کند. او یک روز اتفاقی به راننده آژانس تنهایی بنام فرامرز ( با بازی اسماعیل محرابی ) برمیخورد و از او دعوت میکند تا یک شب در منزلش مهمانش باشد. مهمانی در منزل مهین برای هر دو تبدیل به یک تجربه عاشقانه پرشور میشود. تجربه عاشقانهای که پایانی تلخ به دنبال دارد…
نگاهی کلی به فیلم کیک محبوب من
قضاوت درباره کیفیت «کیک محبوب من» کار بسیار سختی است. چرا که دفاع از فیلم میتواند مدافع را تبدیل به خائن نسبت به ارزشها کند و انتقاد از فیلم هم میتواند منتقد را متهم به هم سویی با حاکمیت کند. اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است که جامعه ایران مدتها است تغییر کرده و دیگر پایبندی چندانی به شعارهای حاکمیتی ندارد. از سال ۱۴۰۱ به بعد هم بروز و ظهور این تغییرات صورت مشخصتری پیدا کرده و خودش را در برداشتن روسری و اتخاذ سبک زندگی در تضاد با شعارهای حاکمیت نشان داده است. این تغییرات را میتوان به شکل ملموسی در سطح شهرها هم مشاهده کرد و چیزی نیست که بتوان آن را کتمان کرد. همین موضوع هم در نهایت این پرسش را به ذهن متبادر میکند که هنرمند باید این واقعیتها را به تصویر بکشد یا به همان روال قبل نظر حاکمیت را به نمایش بگذارد. حاکمیت ایران دوست داشته باشد یا نه بسیاری از مردم ایران سبک زندگی متفاوتی دارند و تمایل دارند سبک زندگی مورد علاقه خودشان را داشته باشند. اما حاکمیت اصرار دارد به هر وسیلهای جلوی این خواست را بگیرد و نتیجه این رفتار میشود انباشت حسرت در بسیاری از مردم ایران که نه چریک و مبارز سیاسی هستند و نه کاری به حاکمیت دارند. فقط دوست دارند آنطوری زندگی کنند که دوست دارند.
«کیک محبوب من» درباره همین حسرتها صحبت میکند. فرامرز نه تنها آدم بدی نیست که حتی به جبهه هم رفته و جنگیده و دِینش را به وطن عطا کرده است. اما علائق و سلایقش هیچ گاه مورد احترام حاکمیت نبوده و همین موضوع او را منزوی و تنها کرده است. درست مثل مهین که به خاطر عرفهای غلط جامعه و سیاستهای فرهنگی اشتباه حاکمیت تنها مانده و تبدیل به پیرزنی رنجور شده است.
«کیک محبوب من» درباره همین موضوعات ساده حرف میزند و نمیتوان آن را سیاسی دانست. بلکه سیاست در پس زمینه فیلم قرار دارد و تا جایی با آن کار دارد که به زندگی دو شخصیت اصلی فیلم مربوط میشود. «کیک محبوب من» فارغ از اعتقادات ما فیلم مهمی است و درباره حسرتهایی صحبت میکند که نه تنها شوخی نیست که واقعیت امروز جامعه ایران است. واقعیتهایی که دستگاههای حاکمیتی تصمیم گرفتند آنها را نبینند و این سرآغاز مشکلات بسیار بزرگی برای ایران خواهد بود.