به گزارش رصد روز ، اسحاق قویدل قهرمان سابق پروش اندام و بدنسازی کشور ملی پوش درگذشت اما مرور بیوگرافی اسحاق قویدل قهرمان سابق بدنسازی و پرورش اندام کشور حکایت از روایت تلخی دارد که یکی از ارزشمندتریسن ورزشکاران کشور را به کام مرگ کشاند.
قهرمان سرشناس و ۳۱ ساله زیبایی اندام ایران از شهرهای شمالی ایران و از استان مازندران ظهور کرد و با کسب عنوان قهرمانی کشور، به فکر مدالهای بین المللی افتاد. او اردیبهشت سال ۹۷، در اوج آمادگی به کانادا رفت تا در بالاترین سطح مسابقات جهانی این رشته حضور پیدا کند و اندام رویایی اش را در تورنتو برای دنیا به نمایش بگذارد، اما هزینه یکی دوساعت فیگور درکنار بهترین و عضلانیترین بدنهای کره زمین، برای اسحاق باورنکردنی بود. او که بعد از اتمام رقابتهای جهانی با دعوت برخی دوستان ایرانی اش تصمیم گرفت در کانادا بماند و رویایش را دنبال کند، تمام زندگی و دارایی اش در ایران را فروخت و به تورنتو منتقل کرد تا اقامت و تابعیت این کشور را بگیرد. کارهای او تا هفته اول آذرماه خوب پیش میرفت که درد لعنتی در ناحیه سر به سراغش آمد و او که برای اتمام مراحل آخر مهاجرتش به ایران برگشته بود، با تشدید درد به بیمارستانی در بابل شهر زادگاهش مراجعه کرد. ام آر آی و آزمایشها گویا بود، اما طبق ادعای قویدل پزشکان داخلی چیزی متوجه نشدند تا در مراجعه به کانادا، پزشکان خارجی از روی همان تصاویر گرفته شده در ایران، به وجود تودهای در سر او پی بردند! دردهای اسحاق هر روز و هرشب بیشتر شد تا جایی که غیرقابل تحمل شد و او را اسیر تخت بیمارستان کرد.
پزشکان بیمارستان مارگاریتا بیماری ملی پوش ایرانی را «سارکومای گرید ۴» تشخیص دادند که نوعی سرطان است. این بیماری بافتهای نرم و استخوانی سراسر بدن را مورد حمله قرار میدهد و به تناوب در بدن پخش میشود. پزشکان با بررسی بیشتر چندین تومور در بدن او پیدا کرده اند؛ «دو تا در دو لگن سمت چپ و راست! یکی در انتهای ستون فقرات! یکی در پشت کمر سمت چپ، یک غده در پانکراس و ۲ غده در سر که یکی از آنها با عمل جراحی نخست بیرون آمده و یکی دیگر در سمت چپ سر او هنوز وجود دارد.» او میگوید که ۱۵ کیلو از وزنش را تنها پس از جراحی اول از دست داد.
حاق متولد ۱۳۶۶ در بابل است و طی این سالها علاوه بر ورزش بهکار مربیگری و فروش داروهای بدنسازی مشغول بوده است. خودش میگوید با عکس رونی کلمن عاشق بدنسازی شده و زیباییهای بدن کلمن سبب شده تا حرفهای شدن در این رشته پیش برود. قویدل متاهل و دارای یک فرزند است. او این روزها با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند. در این شماره از زندگی افراد مشهور با زندگی اسحاق قویدل قبل و بعد سرطان بیشتر آشنا شوید.
درد شدیدی در پاهایش دارد و به سختی راه میرود. هنوز آثار تورم در زیر چشم راست او دیده میشود. نگران آینده است. آیندهای که همه چیز آن برای او مبهم به نظر میرسد. باید هرچه زودتر کار شیمیدرمانی خود را آغاز و در کنارش به روند درمانی خود نیز فکر کند.
اسحاق قویدل این روزها بیشتر از اینکه به دردش بیندیشد، حاشیههای اطراف، آزارش میدهد و این اصلاً برای قهرمانی که در حال مبارزه با سرطان سارکوم است، خبر خوبی نیست. مجله دنیای ورزش تورنتو مصاحبه ای با او انجام داده که در ادامه می خوانید:
سلام آقای قویدل. لطفاً خودتان را معرفی کنید؟
من اسحاق قویدل متولد بابل از استان مازندران هستم. من کارشناس تغذیه از دانشگاه و دارای مدارک تخصصی بین المللی پرورش اندام هستم.
فعالیت های ورزشی خود را از چه زمانی آغاز کردید و چه مدال هایی کسب کرده اید؟
من از سن ۱۸ سالگی این ورزش را شروع کردم و دو سه ماه بعد حرفه ای شدم و برای اولین بار پس از ۹ ماه فعالیت در این رشته در تیم جوانان ایران اول شدم.
من قهرمان پرورش اندام در سالهای ۱۳۸۶، ۱۳۸۹، ۱۳۹۱ و ۱۳۹۳ هستم و تنها سنگین وزنی هستم که چهار سال متوالی مدال طلای این رشته را کسب کرده ام. از سال ۲۰۱۲ عضو رسمی تیم ملی شدم و از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ به ترتیب ۴ نقره و طلای جهان را کسب کردم. سال ۲۰۱۶ اولین سنگین وزن حرفه ای تاریخ پرورش اندام ایران بودم که به مسابقات حرفه ای تورنتو آمدم و در سال ۲۰۱۸ فینالیست هم شدم.
از نوامبر ۲۰۱۸ ساکن تورنتو هستم و دو ماه است که فعالیت ورزشی ام را که شامل همه رشته های ورزشی می شود شروع کرده ام.
ما ورزشکارهای نامداری بخصوص در رشته کشتی از شهر بابل داریم.
من سالیان سال پیش از بدنسازی کشتی می گرفتم و به دلیل آسیب دیدگی کشتی را ترک کردم و با بدنسازی فعالیتم را ادامه دادم.
با کدام مربی ها کار کردید؟
من با آقای روشن ضمیر شروع به کارکردم، با آقای تبریزی و با احمد عسگرکه مربی اکسیژن کویت هستند به تمرین هایم ادامه دادم. با دوریان همیلتون ساکن کانادا قرارداد اسپانسری داشتم. با کمپانی های مکس ماسل آمریکا و کینگ روکس اسپانیا هم به مدت دو سال قرار داد اسپانسری داشتم. این کمپانی ها مکمل های ورزشی تولید می کنند.
می دانیم که بدنسازی نیاز به تداوم تمرین دارد. شما چه توصیه ای در این زمینه دارید؟
هر کاری نیاز به هدف کوتاه مدت و دراز مدت دارد. بدنسازی یکی از هدفمندترین ورزش های ممکن در دنیا است. هدف اول من وقتی این ورزش را شروع کردم لاغر شدن بود، اما استعدادهای خودم را شناختم و به باورهای درونی ام ایمان پیدا کردم، هدفی را مشخص کردم و برای آن هدف تلاش کردم و جنگیدم و این باعث تداوم فعالیت من در این رشته شد.
شنیده ایم که متأسفانه مبتلا به یک بیماری شده اید و در حال حاضر هدف شما این است که بر این بیماری غلبه کنید. لطفاً در این مورد برایمان بگویید . بعد از مسابقات تورنتو در سال ۲۰۱۸ دچار سردرد و سرگیجه شدم. شش ماه بعد از آن در ایران آزمایش های زیادی انجام دادم ولی متأسفانه بیماری من تشخیص داده نشد. بعد به تورنتو برگشتم و در بیمارستان بستری شدم و در نهایت جراحی شدم و توده ای را از سرم خارج کردند و متوجه شدند به سرطان پیشرفته مبتلا هستم.
پزشک ها همه با ناامیدی گفتند که بیشتر از چندماه زنده نمی مانم و باید شیمی درمانی را شروع کنم که درد کمتری را تحمل کنم. من با توکل به خدای بزرگ و با ایمان و باور به معجزه مسیر دیگری را انتخاب کردم، مسیری که از دیدگاه مادی خلاف جهت آب و غیر ممکن بود. من تصمیم گرفتم شیمی درمانی نکنم، روی تغذیه ام تمرکز کنم و به بیماری فکر نکنم، بلکه به خوب شدن فکر کنم و بسیاری چیزهای دیگر. من این مسیر را آغاز کردم، ورزش ام را می کنم و اعتقاد دارم که مرگ و زندگی دست خداست و تا خداوند نخواهد هیچ برگی از درخت نمی افتد.
پس شما به طور کلی داروهای شیمیایی را مصرف نمی کنید و می خواهید با ورزش بر این بیماری غلبه کنید؟
من اعتقاد دارم به هر چیزی که باور داشته باشی اتفاق می افتد. اگر باور داشته باشی که میمیری حتماً می میری و اگر باور داشته باشی که مرگ و زندگی دست خداوند است و از ته قلبت بخواهی که خداوند به تو فرصت دوباره ای بدهد، این اتفاق می افتد.
چطور می شود با این روش و این باور بر بیماری غلبه کرد؟
باید روحت را آن قدر سبک کنی که تعلقات این دنیا برایت بی ارزش شود و به آرامش برسی و بدانی که هیچ چیز مهم تر از آرامش قلبی و آسایش خیال نیست تا بهتر زندگی کنی. من در حال حاضر با چند نفر که مبتلا به بیماری سرطان هستند در ارتباطم و به آنها روحیه می دهم. انسان های روی زمین با هم متفاوت هستند. پزشکان در مورد همه انسان ها تحقیق کرده اند ولی انسان ها قدرت های متفاوت و منحصر به فردی دارند. هر فردی درون خودش معجزه ای دارد که اگر باورش کند می تواند بر سختی ها غلبه کند، رسد آدمی به جایی که جز خدا نبیند.
شما در حال حاضر کجا تدریس می کنید؟
من در باشگاههای مختلف تدریس می کنم.
پیام آخر شما برای خوانندگان چیست؟
برای همه آرزوی سلامتی می کنم، شفای بیماران را خواستارم و امیدوارم بتوانم الگویی برای دیگران باشم. بزرگترین عامل مرگ افراد مبتلا به بیماری های سخت ناامیدی است، توصیه ام به تمام عزیزان این است که ناامید نباشید، افرادی را می شناسم که با امید و روحیه مثبت با بیماری خود جنگیده و زنده مانده اند.
خودم دارو فروش بودم!
قویدل در گفتوگو با همشهری ورزشی نهتنها این موضوع را تکذیب نمیکند که از زاویهای دیگر به آن نگاه میکند:«روز گذشته از خداوند سبحان خواستم که اگر برای آگاهسازی(داروهای مرگبار بدنسازی) من را انتخاب کرده یک راهی جلوی پایم قرار دهد. صبح از خواب بیدارشدم به من خبر دادند از همشهری میخواهند با من صحبت کنند. من این را به فال نیک میگیرم و از شما میخواهم حرفهایم را بدون هیچ سانسوری منتشر کنید تا یکسری جوان که سودای حرفهای شدن در بدنسازی دارند را نجات دهیم. زن دارم، بچه دارم و جوانیام را وقف این کردم تا یک زندگی آباد برای خانوادهام بسازم ولی حالا بهجای اینکه باری از دوششان بردارم شدهام سربار.
ناشکری نمیکنم من از قبال این ورزش هم نفع مادی بردم هم معنوی ولی این روی سکه خیلی بد است و اصلا ارزشاش را ندارد، برای همین در خلوت خودم تصمیم گرفتم تلاش کنم تا هیچ جوانی برای حرفهای شدن به این ورزش نیاید که درگیر داروهای مرگبار شود. یکسری آدم معلومالحال و مافیا هستند که اصلا من با آنها کار ندارم. آنها دارند در ایران بهشدت علیه من کار میکنند. گفتهاند:« بیماری من دروغ است و اینکه من خودم داروفروش بودهام و بسیاری از جوانان را بدبخت کردهام» خودم گفتم باز هم تأکید میکنم من به بچهها برنامه میدادم، مکمل میدادم ولی الان پشیمانم. خداوند در توبه را باز گذاشته، من اشتباهم را قبول دارم و برای اینکه جوانی دیگر گرفتار این روزهای من نشود صحبت میکنم».
صد درصد، داروهای بدنسازی باعث بیماری من شد
اسحاق در ادامه، بیماری سرطان خود را ناشی از مصرف داروهای بدنسازی عنوان میکند:«در ایران بهمدت یکسال و نیم سردردهایی داشتم که میگفتند میگرن است. تا اینکه مثل هرسال برای آماده شدن جهت شرکت در مسابقات به کانادا آمدم. یک روز اینجا سرما خوردم که همراه با سردرد و اختلال در بیناییام بود. نهایتا به بیمارستان مراجعه کردم و با اسکنی که انجام شد گفتند آبسه مغزی است و باید خیلی سریع جراحی شوم. بعد از جراحی مشخص شد تومور داخل سرم است و نمونه را به آزمایشگاه فرستادند.تشخیص سرطان بود و دکترها صددرصد معتقدند دلیل سرطان استفاده از داروهای بدنسازی است. داروها، دلیل اصلی سرطان من است و من این را اعلام کردم. همین مسئله سبب شد تا داروفروشها و کسانی که ذینفع در فروش دارو هستند علیه من موضع بگیرند».
کاش بیتالله میگفت
مرگ بحثبرانگیز بیتالله عباسپور – قهرمان سابق رشته پرورش اندام- را قویدل ناشی از مصرف داروهای این ورزش میداند. او به همشهری ورزشی میگوید کاش بیتالله داستان بیماریاش را میگفت؛«با مرگ بیتالله عباسپور اشک ریختم و تحتتأثیر قرار گرفتم. ای کاش بیتالله عباسپور میگفت که داستان بیماریاش چیست. اگر او میگفت من همان موقع استپ میکردم. با این حال من وظیفه خودم میدانم که بگویم دلیل بیماریام داروهای بدنسازی است. شاید با حرفهای من یک نفر نجات پیدا کند و درگیر این ورزش و عوارض ناشی از آن نشود».
ماهی بزرگ ، ماهی کوچک را میخورد
من از سال ۲۰۱۲تا ۲۰۱۵ عضو تیم ملی بودم و از سال ۲۰۱۶ حرفهای شدم و تنها در ۲مسابقه بهصورت انفرادی شرکت کردم. مدارک اینکه مربیان، دارو برای من تجویز میکردند موجود است. مافیا در این ورزش بیداد میکند مثلا شخصی که تا چند سال پیش چیزی نبود و توانست با رابطه پست بگیرد حالا برای خودش اسمی در بدنسازی درکرده است. مثلا یکی مربی میشود و با سوءاستفاده از شاگردهایی مثل ما خودش را بهعنوان مربی سطح یک کشور مطرح میکند. حالا دفتر این مربی آنقدر شلوغ شده که یک پزشک متخصص طراز اول آنقدر مراجعهکننده ندارد. زنجیره بدنسازی یک زنجیره نامطلوب است. ماهی بزرگ، ماهی کوچک را میخورد. مربی امثال من را میخورد و من شاگردی که تازه آمده باشگاه را همانطور که خودم روز اول وارد باشگاه شدم. چرا هیچ نظارتی روی پرورش اندام نمیشود؟