به گزارش رصد روز، ایران بهعنوان کشوری با اقلیم به طور عمده خشک و نیمهخشک، سالهاست با پدیده کمآبی و تنش آبی روبروست. روند بلندمدت کاهش بارش، افزایش دمای میانگین سالانه، کاهش سطح سفرههای آب زیرزمینی و خشکی تدریجی تالابها و رودخانهها، همگی شواهدی از ورود ایران به مرحله بحرانی از منظر منابع آبی هستند.
در حال حاضر، شمار زیادی از استانهای کشور با وضعیت بحرانی آب مواجه هستند؛ بهگونهای که در برخی مناطق بسیاری از ساعتهای روز آبی برای استفاده وجود ندارد. این بحران تنها یک مساله محیطزیستی نیست، بلکه ابعاد اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی یافته است.
یکی از مهمترین عوامل تشدیدکننده بحران آب در ایران، الگوی مصرف ناپایدار و ناکارآمد در بخش کشاورزی است. بر اساس آمارهای منتشرشده از سوی وزارت نیرو در فروردین ماه ۱۴۰۴، بخش کشاورزی با میزان مصرف ۸۰ میلیارد مترمکعب، بیشترین میزان مصرف آب را به خود اختصاص داده است.
با توجه به آمار وزارت نیرو، کل میزان مصرف آب در کشور حدود ۱۰۴ میلیارد مترمکعب در روز است که با توجه به میزان مصرف ۸۰ میلیارد مترمکعبی کشاورزی، باید گفت بخش کشاورزی سهم ۷۶.۸ درصدی از کل میزان مصرف آب در کشور را دارد.
پس از کشاورزی به ترتیب بخش محیط زیست، شرب و خدمات، صنعت و فضای سبز با میزان مصرف ۱.۷، ۹، ۳.۷ و ۰.۶ میلیارد مترمکعب در رتبههای بعدی مصرف آب در ایران قرار دارند.
با توجه به دادههای خود وزارت نیرو باید گفت که بحران آب در ایران با صرفهجوییهای فردی حل نمیشود. بخش شرب و خدمات که تنها مصارف خانگی را شامل نمیشود، سهم ۸.۶۴ درصدی از کل میزان مصرف آب در کشور را دارد.
این واقعیت آماری نشان میدهد که گرچه سیاستهای مسئولان به طور عمده بر قطعی آب خانگی و اختلال در شبکههای شهری متمرکز شده است، اما ریشه اصلی بحران در جای دیگری است. راندمان پایین آبیاری، تطابق نداشتن نوع محصول با اقلیم منطقه، سیاستهای حمایتی نادرست در زمینه خودکفایی و استفاده از روشهای سنتی کشاورزی و نبود راهکار جایگزین برای کشاورزان، همگی دست به دست هم دادهاند تا کشاورزی در ایران به مصرفکننده اصلی و ناپایدارترین بخش در مدیریت منابع آبی بدل شود.
بررسی جزئیتر نشان میدهد که برخی محصولات کشاورزی خاص بیشترین فشار را به منابع آبی کشور وارد میکنند. این محصولات به طور عمده دارای دو ویژگی مهم هستند. نخست آن که ضمن دارا بودن سطح زیرکشت بالا در کشور و دوم آنکه نیاز آبی بسیار بالایی برای تولید هر واحد محصول دارند. در ادامه به تعدادی از این محصولات اشاره میشود که در حال حاضر بیشترین نقش را در مصرف غیرپایدار منابع آب دارند.
گندم گرچه محصولی راهبردی و مولفهای از امنیت غذایی محسوب میشود، اما در بسیاری از مناطق کشور، بدون در نظر گرفتن ملاحظات اقلیمی و با بهرهوری پایین آبی تولید میشود. سطح زیرکشت بالای گندم آبی در مناطق خشک مرکزی و شرقی کشور باعث شده است که منابع آب زیرزمینی برای تولید محصولی با بهرهوری پایین بهکار گرفته شوند. در برخی مناطق، تولید هر کیلوگرم گندم، بیش از ۱۵۰۰ لیتر آب نیاز دارد.
به بیان دیگر، گندم با توجه به نیاز آبی و سطح زیر کشت محصول، آببرترین محصول کشاورزی محسوب میشود که به طور متوسط ۹.۵ میلیارد مترمکعب آب مصرف میکند.
برنج یکی دیگر از پرمصرفترین محصولات کشاورزی از منظر نیاز آبی است. بر اساس شاخص حجم کل آب آبیاری یعنی حاصل ضرب حجم آب آبیاری در واحد سطح زیرکشت محصول، به طور متوسط ۸.۳ میلیارد مترمکعب آب مصرف میکند. بهدلیل شیوه سنتی آبیاری در بسیاری از شالیزارهای شمال و جنوب کشور، میزان تلفات آب بسیار بالاست. با وجود اینکه استانهای شمالی مانند مازندران و گیلان اقلیم مرطوبتری دارند، در سالهای اخیر کشت برنج به استانهای کمآب مانند خوزستان و فارس نیز گسترش یافته که مغایر با اصول توسعه پایدار منابع آب است.
یونجه یکی دیگر از پرمصرفترین محصولات علوفهای در ایران است که آب بسیار زیادی برای تولید نیاز دارد. بر اساس شاخص حجم آب آبیاری محصول، یونجه ۷.۷ میلیارد مترمکعب بر اساس سطح زیر کشت آب مصرف میکند. این گیاه به طور معمول در مناطق گرم و خشک کاشته میشود و به دلیل برداشتهای مکرر در سال، فشار بالایی بر منابع آبی وارد میکند. با وجود مصرف بالای آب، یونجه به طور عمده برای خوراک دام استفاده میشود و ارزش صادراتی قابلتوجهی ندارد. تداوم کشت گسترده یونجه در مناطقی مانند اصفهان، خراسان، فارس و کرمان یکی از دلایل مهم افت شدید منابع آب زیرزمینی این استانهاست.
خرما نیز یکی از محصولات سنتی و پرمصرف در استانهای جنوبی ایران مانند خوزستان، بوشهر، هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان است. آبیاری سنتی، نبود مدیریت منابع آب، گسترش بیضابطه نخلیات و پایینبودن راندمان تولید از جمله مواردی است که منجر به استفاده بیش از اندازه منابع آبی برای تولید این محصول شده است. بر همین اساس، میزان مصرف آب خرما بر اساس سطح زیر کشت محصول، ۴.۴ میلیارد مترمکعب است.
هندوانه بهویژه بهدلیل صادرات بالا در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است، اما از نظر زیستمحیطی، یکی از نامناسبترین محصولات برای اقلیم ایران به شمار میرود. با وجود ارزش افزوده پایین و قیمت صادراتی ناچیز، هندوانه در استانهایی چون کرمان، سیستان و بلوچستان، فارس و خوزستان با سطح زیرکشت بالا تولید میشود.
در همین زمینه لازم به ذکر است که با توجه به شاخص فیزیکی بهرهوری آب آبیاری، هندوانه جزو محصولاتی است که بهرهوری خوبی دارند. به بیان دیگر، به ازای هر میلیارد مترمکعب، ۷.۵ کیلوگرم هندوانه برداشت میشود.
این شاخص میتواند دستاویزی برای توجیه کاشت هندوانه در خشکترین نقاط کشور شود، اما باید گفت این شاخص تنها به تولید بیشترین میزان محصول در هر میلیارد مترمکعب نگاه میکند. موضوعی که میتواند منجر به گمراهی شود چراکه با کاشت محصولاتی مانند هندوانه در خشکترین مناطق کشور، در واقع آسیبهای بلندمدت به آبهای زیرزمینی آورده میشود و بحرانهای متعددی را در پی دارد.
با توجه به این موضوع باید گفت لزوما توجه به میزان تولید هر محصول با توجه به مقیاس آبی، شاخص خوبی برای توجیه کاشت محصولات نیست. آن چه اهمیت دارد، پایداری منابع آبی و کاهش اضافهبرداشت از آبهای زیرزمینی است.
این موضوع تنها محدود به کشت هندوانه نیست. سیبزمینی و چغندرقند در استانهایی مانند همدان، خراسان، اردبیل و زنجان سطح زیرکشت بالایی دارند. تولید چغندرقند بهویژه در مناطق مرکزی و خشک ایران، در شرایطی انجام میشود که منابع آبی در وضعیت بحرانی هستند. سیبزمینی نیز گرچه در ظاهر محصولی کممصرف به نظر میرسد، اما در مقیاس کلان، بهدلیل سطح بالای زیرکشت، سهم قابلتوجهی در مصرف آب دارد.
بررسی دادههای موجود نشان میدهد که سهم عمده بحران آب در ایران به بخش کشاورزی بازمیگردد؛ آنهم نه بهدلیل حجم کلی مصرف، بلکه بهواسطه تمرکز منابع بر تولید محصولاتی با بهرهوری پایین و نیاز آبی بالا که به طور عمده از سیاست خودکفایی کشاورزی ناشی میشود. در چنین شرایطی، ادامه تولید این محصولات در مقیاس وسیع، نه تنها از نظر زیستمحیطی ناپایدار است، بلکه فشار غیرقابل جبرانی بر منابع محدود آبی کشور وارد میکند.
یکی از ارکان سیاستگذاری بخش کشاورزی در ایران، خودکفایی در تولید محصولات غذایی بوده است. این سیاست که در ظاهر با هدف کاهش وابستگی به واردات و افزایش امنیت غذایی دنبال میشد، در عمل با واقعیت اقلیمی و منابع محدود آبی کشور در تضاد قرار گرفت. ایران کشوری خشک و نیمهخشک است که متوسط بارندگی سالانه آن یکسوم میانگین جهانی است. با این وجود، طی دهههای اخیر، بخش کشاورزی بهتنهایی بیش از ۷۰ درصد از منابع آب تجدیدپذیر کشور را مصرف کرده است.
این مصرف بیرویه تا حد زیادی ناشی از تاکید بر سیاستهای خودکفایی در محصولاتی چون گندم، برنج و جو بوده است که اغلب آببر هستند و در بسیاری از مناطق کشور، کشت آنها توجیه اقلیمی ندارد. سیاستهای دولتی، از جمله قیمتگذاری حمایتی، تخصیص یارانههای مستقیم و غیرمستقیم و طرحهایی نظیر «خودکفایی در گندم»، کشاورزان را تشویق کرده است تا حتی در مناطق خشک و با منابع آب ناپایدار، به تولید انبوه این محصولات روی آورند.
نتیجه این روند کاهش شدید منابع آب زیرزمینی، فرونشست زمین، خشکشدن تالابها و تشدید بحران کمآبی بوده است، اما نکته مهم آن است که نباید بار بحران آب را بر دوش کشاورزان انداخت. کشاورزان کشور اغلب در بستر سنتی کشاورزی رشد یافته و معیشت آنان به زمین وابسته است. آنها ابزار و امکانات کافی برای تغییر شیوهها در اختیار ندارند و بسیاری از آنها به دلیل نبود شغل جایگزین، ناچار به ادامه کشتهای پرآببر هستند.
در نتیجه، برای خروج از این چرخه معیوب، لازم است نهادهای سیاستگذار اقدام به تضمین شغلهای جایگزین و معیشت پایدار برای کشاورزان کنند. اگر قرار است سطح زیر کشت محصولات پرمصرف کاهش یابد، باید کشاورزان امکان جایگزینی داشته باشند، نه اینکه تنها قربانی تصمیمات کلان باشند.
در این زمینه میتوان اشاره کرد که با توجه به سیاستهای کلان کشور، انگشت اتهام بحران آب سمت مصرف خانگی نمیتواند باشد. چراکه با توجه به آمار موجود، با صرفهجوییهای فردی نمیتوان اضافهبرداشت از سفرههای آب زیرزمینی، خشکسالی، خشکشدن سدها و … را جبران کرد.
برای عضویت در کانال رصد روز کلیک کنید