آقای دکتر شما ظرفیتهای برنامه هفتم توسعه را درخصوص بهداشت و درمان چهطور بررسی میکنید؟
عمده تمرکز برنامه هفتم در خصوص بهداشت و درمان بر روی درمان است، برنامهای که با روح علم سلامت سنخیت ندارد، درحالیکه در علم سلامت ما وظیفه داریم از افراد محافظت کنیم تا بیمار نشوند، اگر برنامه توسعه هفتم با همین کیفیت تصویب شود ما در حوزه سلامت طی سالهای آینده گرفتار مشکلات جدیای خواهیم شد، یعنی هزینههای زیادی برای درمان مردم صورت میگیرد درحالیکه میشوند خیلی کمتر از این هزینهها را صرف پیشگیری از بیماری و برنامههای بهداشت کرد، با این اقدام کیفیت زندگی افراد جامعه هم افزایش پیدا میکند.
بودجه حوزه بهداشت و درمان در کشور ما چه نسبتی با هم دارند؟
طبق گزارشهای منابع داخلی ۸۰ درصد بودجههای بهداشت و درمان فقط صرف درمان میشود درحالیکه ۲۰ درصد این بودجه صرف بهداشت میشود، اما در کشورهای توسعه یافته این نسبت تقریباً معکوس است و بخش زیاد بودجه برای بهداشت و پیشگیری از بیماریها صرف میشود، تجارت درمان در کشور ما خیلی پررنگ است، چراکه متاسفانه خود تصمیمگیرندگان در حوزه درمان ذینفع هستند، این گروه یا اطلاعات کافی درباره پیشگیری از بیماری و بخش بهداشت ندارند یا اینکه تعارض منافع دارند، بنابراین یا از سر جهل است یا از سر حفظ منافع تمرکز بودجه در حوزه درمان بیشتر است، در حوزه بهداشت پولی وجود ندارد اما چون درمان وارد کار تجاری شده است سودآوری بیشتری دارد و برایش تقاضا ایجاد میشود، نتیجه این وضعیت این میشود که ما دائم باید تجهیزات پزشکی و دارو خریداری کنیم.
خیلی از مداخلههای درمانی در کشور ما غیر استاندارد است و با معدل جهانی سازگاری ندارد، مثل نسبت استفاده از امآرآی به جمعیت، یا مثلاً استفاده از آنتیبیوتیکها، امروز از تکنولوژیهای مدرن و تستهای مختلف در کشور ما بیش از حد استفاده میشود، میانگین طول اقامت بیمار در بیمارستان در کشور ما در مقایسه با کشورهای پیشرفته خیلی بیشتر است، اینجا اصرار دارند مریض را در بیمارستان نگه دارند چراکه پول خرج میکند، فرقی هم ندارند هزینهها مستقیم از جیب بیمار پرداخت شود یا از طریق بیمهها پرداخت شود.
درخصوص استفاده از تجهیزات پزشکی چهطور؟
دستگاههای گرانقیمت مانند امآرآی یا پتاسکن، اگر در یک کشور توسعه یافته هر ۱۵ سال نیاز به تعویض دارد، در کشور ما هفت هشت ساله نیاز به تعویض دارد چراکه از آن کار زیادی کشیده میشود، بخش زیاد آنهم بهدلیل تقاضاهای القایی است، یعنی چیزی که واقعاً نیاز نیست اما برای انجام آن تقاضا ایجاد میشود، وقتی بیمار به پزشک مراجعه میکند از نظر علمی واقعاً نیازی به این حجم از آزمایش و رادیوگرافی و تستهای مختلف نیست، اما این تستها برای بیمار تقاضا میشود، نتیجه چنین اقدامی هم این میشود که هزینه درمان بیماران افزایش پیدا میکند ضمن اینکه با منطق سلامت سازگاری ندارد.
گاهی پزشک به بیمار میگوید فقط فلان آزمایشگاه یا رادیولوژی را قبول دارد، این سبب میشود مردم مرتباً در صف انواع تستها و تصویربرداریها باشند. مردم که متقاضی این همه هزینه کردن نیستند، برعکس این تقاضا برای آنها القا میشود، اینها سبب میشود که هزینههای درمان افزایش پیدا کند و تجارت درمان تقویت شود، در نظام سلامت بیعدالتی درست شود و ما مردمی همیشه بیمار داشته باشیم، درحالیکه مطلوب این است که مردم همیشه سرحال باشند وساام زندگی کنند که نیاز کمتری به خدمات درمانی داشته باشیم، درحالیکه امروز هر شهری که میرویم شلوغترین جاها مطبها و بیمارستانها هستند.
ما نباید اجازه بدهیم مردم قربانی تصمیمات غلط شوند، وقتی قربانی شدند به دنبال آن نارضایتی سیاسی و اجتماعی ایجاد میشود، جامعهای که همیشه درگیر مسائل اینچنینی (بهداشت و درمان) هست تابآوریاش نسبت به مشکلات کم میشود و و زود واکنش نشان میدهد و اعتراض میکند، هر جامعهای ظرفیتی برای تحمل مشکلات دارد، گرفتاریهای درمانی تابآوری جامعه را پایین میآورد و هنگام مواجهه با مشکلات بردباری و تحمل جامعه کم میشود طوریکه دست به اعتراض میزنند. یک نفر را صبح تا شب گرفتار بیمارستان و تهیه دارو کردهاید معلوم است وقتی بشنود کشور درحال توسعه است برافروخته میشود.
دلیل مشکلاتی که توضیح دادید چیست؟
دلیل همه این مشکلات این است که در سیستمهای برنامهریزی افرادیکه دارای نگاه علمی هستند کمتر مشارکت داده میشوند، برعکس کسانی که برنامهریزی میکنند یکسری کارشناسهایی با سطح علمی پایین و تجربههای چندساله در وزارتخانه هستند یا افرادی که نامشان بهخاطر فعالیتهای درمانی بزرگ شده است، شما توجه کنید در وزارت بهداشت اکثر وزیرها جراح هستند، کسی که جراح است واقعاً اطلاعاتی از نظام سلامت ندارد اگرهم چیزهایی میداند بهشکل تجربی آموخته است. لذا پشتوانه علمی و مطالعاتی ما برای برنامهریزی ضعیف است، شما از کسانیکه برنامه توسعه هفتم را در حوزه سلامت نوشتهاند بپرسید که مستندات و پیوست علمی این برنامه چیست، هیچ چیزی برای ارائه ندارند، در خوشبینانهترین حالت برنامه ششم حدود ۴۰ درصد محقق شد، برنامهای که قرار باشد ۶۰ درصد محقق نشود برنامه نیست، معلوم است که خیلی غیرعلمی و غیرواقعبینانه بوده است، برنامه هفتم توسعه هم همین مشکلا قبلی را دارد که هیچ، بدتر هم شده است.