ذوق‌زدگی عجیب ناصرالدین‌شاه از دیدن کازینو!

به گزارش رصد روز، دربخشی از روزنامۀ خاطرات ناصرالدین شاه در روز چهارشنبه پنجم تیرماه سال ۱۲۶۸ شمسی به سفر روسیه و کشورهای آلمان، هلند، بلژیک و انگلستان او پرداخته شده است. ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کا...

به گزارش رصد روز، دربخشی از روزنامۀ خاطرات ناصرالدین شاه در روز چهارشنبه پنجم تیرماه سال ۱۲۶۸ شمسی به سفر روسیه و کشورهای آلمان، هلند، بلژیک و انگلستان او پرداخته شده است.

ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمی‌کرد. خود او نام یادداشت‌هایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامه‌ها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما می‌گذارند.

در اینجا گزیده‌ای از خاطرات در روز چهارشنبه پنجم تیرماه سال ۱۲۶۸ شمسی (شوال سال ۱۳۰۶ قمری) را می‌خوانید که مربوط است به اقامت شاه در بلژیک و حضور در شهر اسپا است:

این هتل ما اسمش هتل بریتانیک است. دیشب حال ما خوب نبود، با وجود این چون شهر را چراغان کرده بودند محض اینکه التفاتی به مردم کرده باشیم بیرون آمدیم قدری در خیابان جلو منزل راه برویم . . . پلیس جلو افتاده بود و از اطراف راه باز می‌کردند، مردم به یکدیگر زور می‌آوردند مثل اینکه فیلی یا زرافه‌ای اینجاست . . . دکان‌های خیلی خوب دیدیم، به چند دکان وارد شدیم خریدهای خوب کردیم.

قونسول ما در آمستردام خیلی خر است /معلوم شد وزیر خارجه اغلب پیش زن پادشاه است /خاطرات ناصرالدین‌شاه در فرنگ

رسیدیم به جای بزرگی، عمارت بزرگی بود، چراغ‌های زیاد داشت، گفتند اینجا کازینو است، ما نمی‌دانستیم کازینو چیست، خواستیم ببینیم، خسته هم شده بودیم، بلکه آنجا استراحتی بکنیم، داخل شدیم . . . اطاق‌ها و تالارهای بزرگ مزین دیدیم، در همه چهل‌چراغ، گاز و الکتریسیطه . . . دیگر یک اطاق بزرگی بود، میزی در میان آن بود، قریب چهل نفر زن و مرد نشسته بودند دور آن، پرسیدیم چه می‌کنند گفتند اینجا باکارا بازی می‌کنند و رولت . . . ندانستیم چطور بازی می‌کنند . . .

اطاق دیگر همه جور اسباب بازی گذاشته بودند، تخته نرد و شطرنج و همه چیز . . . یک قطار راه‌آهن ساخته‌اند در روی صفحه و اسبابی دارد که دور می‌زند . . . در روی میز اسامی ده پانزده شهر از شهرهای فرنگستان را نوشته‌اند، اشخاصی که بازی می‌کنند هر یک شهری را اختیار می‌کنند و پول روی اسم آن شهر می‌گذارند . . . بعد قطار را حرکت می‌دهند، تند می‌چرخد، خیلی تماشا دارد، بعد هر جا ایستاد، اسم هر شهر که باشد، حریفی که روی آن شهر پول گذاشته می‌برد.

حقیقتا راحتگاه غریبی است، همه چیز در اینجا هست . . . چون دیدن و دانستن همه چیز خوب است عجب اتفاقی بود که اینجا را دیدیم، طرز قمار فرنگی‌ها را تماشا کردیم. اما اطاق بازی اینجا را نمی‌توان قمارخانه گفت، مردمان معقول آنجا بودند، بی‌صدا، آرام، مودب دور میز نشسته بودند، آدم تصور می‌کرد برای مشورت نشسته‌اند . . . اینطور اتفاقی دیدن اینجا بد نبود، تماشائی کردیم، تازگی داشت، گفتند یک دستگاه بازی در موناکو هست خیلی از این‌ها بزرگتر که برد و باخت در آنجا زیاد می‌شود. از کازینو رفتیم به هتل . . .

 

مطالب مرتبط