به گزارش رصد روز، دقیقا در روزهایی که سهامداران نیاز به یک حامی دارند تا بتواند علت ریزش بازار را به تصویر بکشد، راه حل دهد و در یک کلام پشتوانهای برای فعالان بازار بهحساب بیاید، شاهد سکوتی دور از انتظار از بدنه سازمان هستیم.
متولیان بازار سرمایه اما در روزهای مثبت و پر رونق بازار حضور پرشوری داشتند. بهطوری که مجید عشقی، رئیس سازمان بورس در اواسط اردیبهشت سال گذشته از رشد شارپی بازار، آنهم بعد از ۳ سال نزول، ابراز نگرانی کرد و گفت: رشد شارپی قطعا برای بازار سرمایه مضر است! حال باید گفت که نظر جنابعالی در خصوص ریزش شارپی چیست؟ آیا برای بازار مفید است؟
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، شفافترین بازار کشور را پر از ابهام کرد؛ یعنی فشار فروش همهجانبهای در بازار حاکم بود به طوری که شاخص کل بیش از ۱۲۵ هزار واحد ریزش را تجربه کرد. ریزشی که سر منشا آن رانت اطلاعاتی برخی خواص بود اما مجید عشقی منشا آن را شناسایی سود توسط برخی معاملهگران دانست.
حال اگر عشقی مانند اکثر زمان ریاست خود روزه سکوت اختیار میکرد، بازار سرمایه زودتر به ریل منطقی خود باز نمیگشت؟ چرا که رئیس سازمان بورس با سخنان نسنجیده خود اعتماد سرمایهگذاران را نشانه گرفت و خروجی دیگری نداشت.
بعد از حادثه سقوط بالگرد رئیس جمهور و شهادت ایشان، مقام معظم رهبری صراحتا اعلام کردند که هیچ خللی در اداره و مدیریت کشور به وجود نخواهد آمد و تمام دستگاهها با قدرت به کار خود ادامه میدهند. اما سازمان بورس بازهم خود را تافتهی جدا بافته دانست و علیرغم فرمایشات رهبری، تحدید دامنه نوسان را وضع کرد. به عقیده کارشناسان، این سیاست بورس را به کمای یک ماهه فرستاد که ارزش معاملات پایین و رصد تحرکات تابلو، موید سخن کارشناسان است!
یکی از اقداماتی که سازمان بورس میتواند انجام دهد، تزریق آرامش به فعالان بازار سرمایه است؛ سیاستی بدون هزینه با بیشترین بازدهی ممکن! اما همانگونه که سازمان در مقابل قیمتگذاری دستوری سکوت کرد و همانگونه که کوچکترین واکنشی به گواهی سپرده خاص نداد، اینبارهم در مقابل این ریزشهای بی سابقه سکوت اختیار کرده است. سازمانی که وظیفه خود را به کلی فراموش کرده و زمانی که بازاری سبز را شاهد هستیم، ابراز نگرانی میکند و در روزهای قرمز، حتی تلفن خود را به روی اصحاب رسانه جهت پاسخگویی میبندند.
باید از رئیس سازمان بورس پرسید که با چه منطقی تحدید دامنه نوسان را بعد از شهادت رئیسی اعمال کردید اما اکنون منفعلانه با بازار برخورد میکنید؟ آن زمانی که هیچ ریسکی کشور را تهدید نمیکرد این سیاست اعمال شد اما اکنون که زنگ خطر افزایش تنشها به صدا درآمده، اعمال آن تحدید و یا افزایش حجم مبنا تصمیم منطقی نیست؟
به راستی منشا این حجم از بیتوجهی کجاست؟ مشاوران شما چه اشخاصی هستند که در این شرایط دشوار، شما را از پاسخگویی فراری میدهند؟