به گزارش رصد روز، سریال «دختران کوچه غم» داستان روحانی جوانی است که در شب عقدش متوجه میشود خواهری که سال ها به دلیل اختلاف عقیده از او دور بوده است به جرمی نکرده در زندان است و حالا معلم جوانی که خواهرزاده اوست برای کمک به سراغش آمده است. آنچه داستان را پیش میبرد تضاد میان موقعیت هاست؛ موقعیتی که مسیح به عنوان یک طلبه جوان و روضه خوان دارد و از همان ابتدا بر آن تاکید می شود و در مقابل حضور خواهرش (پانتهآ پناهی ها) در کازینو که تدوین موازی در همان ابتدا به مخاطب اشاره به ارتباط این دو را گوشزد میکند.
در همان قسمت نخست روایت و طراحی شخصیت ها برای مخاطب عیان میشود و آنچه می ماند گره اصلی است که به خوبی در داستان جای گرفته است. ورود یک روحانی جوان و معتقد که تلاش کرده در این سال ها از خانواده متضادش فاصله بگیرد، به دنیایی که هیچ نسبتی با آن ندارد به خودی خود جذاب است. حال اینکه ناچار است برای نجات جان یک بیگناه که اتفاقا خواهر اوست دست به تلاش بزند داستانی از سفر قهرمان را به وجود می آورد که مخاطب را برای دنبال کردن مشتاق تر می کند.
آنچه در این دو قسمت اتفاق افتاده و مخاطب را برای دیدن بخش پایانی مشتاق تر میکند همین تقسیم بندی صحیح روابط و اتفاقات است و در کنارش بازی معقول و قابل درک شخصیت ها که به مدد بازی روان و درک خوب بازیگران از موقعیت و فضا ایجاد شده است.
یکی از نکات برجسته در قسمت دوم را باید دیدار مسیح و خواهرش ثریا دانست؛ خواهری آوازه خوان که در زیر نمایی از چوبه دار هم آوازی را زمزمه میکند و دیدارش با برادری که سال ها ندیده است بسیار متفاوت با کلیشه های رایج این چنینی است.