به گزارش رصد روز، «جبهه پایداری»، «انتخابات ۸۸»، «ثروت افسانهای»، «حلقه ارومیه»، هر کدام از این واژگان میتواند یک تعداد از اسامی را به یاد آورد، اما مخرج مشترک همه این واژگان یک نفر میشود؛ «صادق محصولی».
آغاز یک رفاقت
۶۴ ساله است و متولد ارومیه. پدرش از پارچهفروشان بازار ارومیه بود. پیش از انقلاب در دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد و آنجا رشته مهندسی عمران را تحصیل میکرد. احتمالا از همانجا صادق محصولی و احمدینژاد رفاتشان را آغاز کردهاند؛ چرا که احمدینژاد نیز، در همین دانشگاه و در همین رشته تحصیل میکرده است. البته که احمدی نژاد احتمالا سال بالایی محصولی حساب میشده است.
محصولی سال ۱۳۵۹ و قبل از آغاز جنگ، به عنوان فرماندار زادگاهش ارومیه منصوب شد. همزمان با حکم مهدویکنی وزیر کشور وقت، معاون سیاسی و امنیتی استانداری آذربایجان غربی نیز بود.
رضا گلپور از تاریخپژوهان تاریخ انقلاب درباره محصولی میگوید او «مسئول پاکسازی جناح چپ امتی ارومیه درزمان استانداری آقایان طاهری و ابراهیمی بوده است.».
محصولی مهر ماه ۱۳۶۰ و پس از آنکه سپاه کشوری به ۱۰ منطقه تقسیم شدند، استانهای آذربایجان شرقی و غربی به اسم منطقه پنج سپاه شد، به عنوان فرمانده سپاه منطقه ۵ منصوب شد.
گفته میشود او که در تبریز مستقر بود، «به علت مخالفت شدید حسنی امام جمعه ارومیه ازمنطقه خارج و در تهران مشغول به کار شد». پس از فرماندهی سپاه منطقه ۵، در سمت معاونت بازرسی سپاه تا سال ۱۳۶۴ فعالیت کرد. او سپس «فرمانده تیپ ویژه پاسداران» شد. تیپ ویژه سپاه بعدها با یک تیپ دیگر ادغام شد و لشکر ۶ سپاه تشکیل شد که سال ۱۳۶۵ در جریان عملیات کرکوک نیروی عملکننده بود.
در آن لشکر پرویز فتاح به عنوان جانشین لشکر و محمود احمدینژاد را به عنوان مسئول مهندسی لشکر حضور داشتند. نقطه آغاز اتصال حلقههای حلقه ارومیه همین نقطه بود؛ حلقههایی که در آن زمان به یکدیگر متصل شدند و احتمالا تا امروز همچنان این اتصال پابرجاست.
محصولی بین سالهای ۶۸ تا ۷۰ مشاور سردار ذوالقدر رییس ستاد مشترک سپاه بود. بنا به ادعای گلپور «پس از آن بدلایلی از جمله عدم موافقت سردار رحیم صفوی جانشین وقت سپاه با ارتقاء وی به درجه سرتیپ تمامی از سپاه استعفا داد.»
ورود محصولی به فعالیتهای اقتصادی
او از آن زمان وارد کارهای اقتصادی میشود؛ غالب فعالیتهای او در حوزه ساخت و ساز بود. تا سال ۱۳۸۴ محصولی در حال «کار اقتصادی» بود که با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد، سرنوشت دیگری پیش روی او قرار میگیرد.
محصولی که در دنیای سیاست حضور فعالی نداشته، بعدها در دولت محمود احمدینژاد ظاهر شد؛ ابتدا احمدینژاد بنا داشت او را در دولت اولش به عنوان وزیر نفت داشته باشد؛ دقیقا همانجایی که اتهامات و ابهامات زیادی گرداگرد محصولی میگردید و میگردد؛ اتهامات و ابهاماتی که یکی از آنها پیرامون امتیاز «سواپ نفت» در آذربایجان غربی بود. این معرفی واکنشهای تندی را در میان مجلسیها برانگیخت.
قدرت الله علیخانی نماینده قزوین در مجلس هفتم، گفته بود که «محصولی باید پاسخ دهد که منزل گرانقیمت، درآمد میلیاردی، برجهای میرداماد و زمینهای بزرگ منطقه حسنی کیا را چگونه به دست آورده است.»
ثروت افسانهای از کجا آمد؟
علی عسگری نماینده مشهد در همین مجلس هم به فیلم تبلیغاتی احمدینژاد برای انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۴ اشاره کرده و گفته بود که وقتی رییس دولت خانهای ساده از خود به مردم نشان داده، بهتر است «یک مدیر ساده زیست را به کابینه دعوت کند چرا که اگر ثروت آقای محصولی از راه حلال هم باشد مقایسه آن با خانه ساده احمدی نژاد همخوانی نشان نمیدهد.»
آن زمان شائبه پیرامون مال و اموال محصولی علاوه بر ماجراهای «سواپ نفت»، با فعالیتهای اقتصادی او در «بخش خصوصی و حوزه پروژههای عمرانی و ساخت و ساز مسکن» نیز گره خورده بود. با این حال محصولی خود ادعاها درباره ثروت افسانهای را رد کرده بود و تاکید داشت کلا در ۴۴ مناقصه و مزایده دولتی حضور داشته که فقط در سه مورد برنده شده است.
اما ماجرای ثروت افسانهای رفیق شفیق «احمدی نژاد» چنان پر سر و صدا شد که دقیقا در روزی که بنا بود محصولی برای دفاع از خود جهت گرفتن رای اعتماد راهی مجلس شود، در نامهای به مجلس انصراف خود را اعلام کرد. به عبارت دیگر، احتمالا محصولی با رصد جو مجلس و اظهارات پیرامون ثروت خود را دیده، برای جلوگیری از مطرح شدن چنین مسائلی از تریبون مجلس، عطای وزارت را بر لقای آن بخشید و در عوض، احمدینژاد او را به عنوان مشاور خود منصوب کرد.
بعد از آنکه مرحوم علی کردان از سوی مجلس هشتم استیضاح شد، احمدینژاد رفیق چندین سالهاش را برای سکانداری مهمترین وزارتخانه آن ایام معرفی کرد. وزارت کشور قرار بود چند ماه بعدش انتخابات حساس ریاستجمهوری را برگزار کند. برخی معتقدند کارویژه محصولی برگزاری انتخابات ریاستجمهوری دهم بوده است؛ چرا که شهریور ۱۳۸۸ از وزارت کشور رفت. او دو ماه بعدش دوباره به کابینه احمدینژاد رجعت کرد؛ اینبار در کسوت وزیر رفاه و تامین اجتماعی و تا سال ۱۳۹۰.
اما موردی که همیشه محصولی را بر سر زبانها نگه میدارد، صفرهایی است که در پس دارایی او میآید؛ داراییهایی که بسیاری آن را افسانهای میدانند.
سال ۱۳۹۰ و در آستانه انتخابات مجلس هشتم، فضای سیاسی فضایی شبیه به همین روزها بود؛ نخستین رایگیری بعد از انتخابات برگزار شده توسط محصولی در سال ۱۳۸۸. دو طیف اصولگرایان با یکدیگر رقابت میکردند؛ از همین بابت جبهه تازه تاسیس پایداری با ائتلاف اصولگرایان با یکدیگر رقابت داشتند و از این رو، قاسم روانبخش به نمایندگی از جبهه پایداری و علیرضا زاکانی به نمایندگی از ائتلاف اصولگرایان باهم مناظره کردند. در این مناظره زاکانی میگوید که «آقای صادق محصولی که اعلام میکند خمس بنده ۴۵۰ میلیون تومان است کارش با ما معلوم است که خمس ما تنها ۴۵۰ هزار تومان است.»
روانبخش نیز به زاکانی پاسخ داد که «خوشحالیم فردی، چون صادق محصولی را پیدا کردید تا از این طریق علیه جبهه پایداری صحبت کنید. اگر شما از وی اختلاسی در زمانی که وزیر کشور بود پیدا میکردید وی را از کره ماه آویزان میکردید. باید بدانید که اگر سرمایه کسی مشروع باشد، مشکلی ندارد. شما در هر جلسه انتخاباتی بحث پرداخت خمس ۴۵۰میلیون تومانی آقای محصولی را مطرح میکنید که این کار درست نیست.»
عابربانک جبهه پایداری
به عبارت دیگر، اگر خمس آن زمان اموال مازاد محصولی ۴۵۰ میلیون تومان باشد، کل این اموال میشود ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان. باید به این نکته اشاره شود که خمس به اموالی مانند منازل مسکونی مورد استفاده خود و خانواده آن فرد، خودروهای مصرفی، پولی که از آن ارتزاق میشود، و سایر مستغلاتی که از آن استفاده میشود تعلق نمیگیرد و تنها برای اموال مازاد حساب میشود. با این حساب، اگر اموال مازاد محصولی در آن زمان بیش از ۲ میلیارد تومان بوده باشد، احتمالا همان ثروت افسانهای پدرخوانده این روزهای جبهه پایداری و منزل چند صد متری در دیباجی و …. باید صحت داشته باشد؛ پدر خواندهای که برخی معتقدند نقش یک عابر بانک را برای این نحله تندروی اصولگرایان بازی میکند.
محصولی یک پدرخوانده
پس از درگذشت مصباح یزدی پدر معنوی پایداریچیها، رویکردهای متفاوتی در این تشکل سیاسی دیده شد؛ مرتضی آقاتهرانی نماینده تندروی مجلس یازدهم دبیر کل پایداری بود که چند ماه بعد از حضورش در مجلس، صادق محصولی این سمت را بر عهده گرفت. پیش از این نیز لقب «پدرخوانده» به محصولی الصاق شده بود؛ چرا که در زمان بستن لیست اصولگرایان و همینطور یارکشی برای انتخابات هیات رئیسه مجلس، همه راههای تعامل با پایداری ختم به او میشد. البته که در زمان پا در میانی حداد عادل میان پایداری و محمدباقر قالیباف، این مرتضی آقاتهرانی دبیر کل وقت بود که مامور حضور در مذاکرات توافق شده بود. احتمالا پدرخوانده شان خود را در این حد نمیدیده است!
پدرخوانده فعلی پایداریها علاقه آنچنانی به حضور رسانهای ندارد، اما از یکی دو ماه پیش بالاخره از دالان تاریک جبهه پایداری بیرون آمد و در یک جمع دانشجویی صحبت کرد؛ هفته پیش هم در مجمع عمومی این تشکل سیاسی باز هم زیر نور رسانهها آمد و در آن مجمع سخنرانی کرد که البته به عنوان دبیر کل غیر از این هم نباید رخ میداد.
اساسا نقش صادق محصولی بیش از اینکه بابت اقدامات سیاسیاش محل بحث باشد، از بابت نقش مالی و اقتصادی او مورد نقد و بحث قرار میگیرد. محصولی هیچگاه در مورد چگونگی کسب چنین ثروت افسانهای صحبت نکرده است؛ همین امر باعث شده تا حرف و حدیثها پیرامون آن زیاد باشد؛ از جمله داراییهای ۱۶۰ میلیون دلاری در سال ۱۳۸۵ که البته خودش این میزان را رد میکند، اما در عین حال رقم مدنظرش را بیان نکرده است.
مشخص نیست شائبهها درباره ثروت محصولی درست باشد یا تولید ثروت او از قاعده «پول، پول میآورد» پیروی کرده است؛ البته که برای آوردن پول، به غیر از پولهایی این چنینی، موارد دیگری نیز لازم است که محصولی به خوبی از آنها برخوردار بوده و است.