به گزارش رصد روز، در مواجهه با تحریمهای اقتصادی آمریکا و اقدامات نظامی این کشور علیه تأسیسات هستهای ایران یک پرسش در اذهان عمومی همچنان بدون پاسخ باقی مانده؛ دلیل دشمنی آمریکا با ایران چیست؟ گروهی معتقدند هدف ایالات متحده بر تجزیه ایران متمرکز شده در نتیجه ریشه درگیری طرفین صرفاً به ایدئولوژی و آرمانهای جمهوری اسلامی محدود نمیشود. به بیان ساده آمریکا با موجودیتی به نام ایران مستقل و قدرتمند در محدوده جغرافیایی فعلی دشمنی و مخالفت دارد. در پاسخ، گروه دیگری معتقدند که اگر دشمنی آمریکا با موجودیتی به نام ایران باشد، پس چرا در دوره پهلوی (که جمهوری اسلامی وجود نداشت) روابط دو کشور برقرار بود و در واقع دوره پهلوی مثال نقضی بر ادعای گروه اول قلمداد میشود.
ظهور چین نقطهعطف تغییر رفتار آمریکا با ایران
البته این موضوع محل مناقشه جدی است که آیا رژیم پهلوی واقعاً یک حکومت مستقل و قدرتمند بوده است یا خیر؟ زیرا وابستگی سیاسی رژیم گذشته به آمریکا بهعنوان ژاندارم منطقه و اشغال آن در جنگ جهانی دوم بهخوبی دو شاخص «مستقل» و «قدرتمند» بودن را زیر سؤال میبرد.
اما فارغ از ماهیت رژیم پهلوی، نگاه آمریکا به ایران متناسب با شرایط نظام بینالملل و چینش قدرتها در هر دوره زمانی قابلتغییر است، به بیان ساده تنها متغیر تعیینکننده در رفتار آمریکا با ایران، رفتار خود ایران نیست؛ بهخصوص که قبل وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ نه حکومت شوروی فروپاشیده و نه خبری از ظهور اژدهای چینی در اقتصاد دنیا بود.
به زبان آمار، در سال وقوع انقلاب اسلامی تولید ناخالص داخلی چین، ۱۷۸ میلیارد دلار بود و تولید ناخالص داخلی آمریکا ۲۶۲۷ میلیارد دلار؛ یعنی حدود ۱۵ برابر چین. اما اکنون چین بعد از آمریکا دومین اقتصاد بزرگ دنیاست که تهدیدی معتبر برای پایان هژمونی و نظم آمریکایی؛ به گونهای که در اسناد امنیت ملی آمریکا هیچ اولویتی بالاتر از مهار چین برای ایالات متحده تعریف نشده است.
منافع انرژی چین و ایران مکمل هم و در تقابل با آمریکا
اما ارتباط «جهش اقتصاد چین» با «دشمنی آمریکا با ایران» چیست؟ طبق آمارهای مؤسسه EI، چین با ظرفیت تولید برق خورشیدی معادل ۶۱۰ گیگاوات با اختلاف بزرگترین تولیدکننده برق خورشیدی دنیاست که سالانه ۱۴۳ میلیارد دلار محصولات خورشیدی صادر میکند. افزایش ظرفیت برق خورشیدی چین در سال ۲۰۲۳ معادل ۲۱۶ گیگاوات بوده که از کل ظرفیت آمریکا به عنوان دومین تولیدکننده بزرگ برق خورشیدی با توان ۱۳۹ گیگاوات، بیشتر است.
در حوزه انرژی فسیلی نیز آمریکا با مجموع تولید ۳۰.۶ میلیون بشکه نفت خام و گاز در روز، با اختلاف بزرگترین تولیدکننده منابع هیدروکربوری دنیاست و چین با واردات ۱۳.۴ میلیون بشکه نفت خام و میعانات گازی، بزرگترین واردکننده منابع هیدروکربوری محسوب میشود.
نقشه آمریکا برای مهار چین در حوزه انرژی به دو بخش تقسیم میشود: ۱- متوقف کردن توسعه انرژی خورشیدی چین با اعمال تعرفهها؛ که اکنون بیش از ۱۲ سال است بر صنعت تجدیدپذیر این کشور اعمال میشود. ۲- وابسته کردن چین در تأمین نفت موردنیاز به خود.
اما منافع ملی ایران در حوزه انرژی و در نسبت با اصلیترین اولویت امنیت ملی آمریکا یعنی مهار چین، چگونه تعریف میشود؟ چین در شرایط تحریمی و غیرتحریمی همواره بزرگترین و سنتیترین خریدار نفت ایران بوده و در سال ۲۰۲۴ نیز بزرگترین تامینکننده نفت چین از مسیر دریا بوده است. در نتیجه ایران بهعنوان یک کشور مستقل و قدرتمند برنامه آمریکا برای ضربه به امنیت نفت چین را برهم میزند.
همچنین ایران برای تأمین آینده انرژی خود، به توسعه انرژیهای سبز نیازمند است که اکنون چینیها با هزینهای ۴۰ درصد پایینتر از سایر کشورها، این خدمات را میتوانند به ایران ارائه دهند. پس دقیقاً نیاز چین در واردات نفت و صادرات محصولات خورشیدی، با نیاز ایران به خرید محصولات خورشیدی و صادرات نفت کاملاً مکمل و منطبق شده است.
اما منافع ملی ایران در بازار نفت برخلاف منافع ملی آمریکا تعریف میشود؛ بهگونهای که اصلیترین هدف ترامپ برای خروج از برجام، حذف نفت ایران از بازار نفت برای بازاریابی برای تولید نفت شیل آمریکا بوده؛ موضوعی که بیژن زنگنه وزیر اسبق نفت به آن اذعان کرده است.
تمایل آمریکا برای سیطره بر تنگه هرمز
یکی دیگر از لبههای درگیری آمریکا و چین که منافع ایران برخورد میکند؛ موضوع تنگه هرمز است. طبق گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا، چینیها برای تأمین ۶۰ درصد از نفت وارداتی خود به تنگه هرمز وابسته هستند درحالیکه وابستگی آمریکا به این تنگه تقریباً صفر است.
جانمایی ایران بهعنوان یک کشور مستقل و قدرتمند در شمال خلیجفارس و تنگه هرمز میتواند نقشه آمریکا برای ضربه به امنیت انرژی چین را اجرایی کرده؛ بلکه حتی خنثی میکند؛ زیرا در شرایط عادی؛ منافع ایران در تعامل نفتی حداکثری با چین بهعنوان خریدار سنتی نفت خود در تنگه هرمز تعریف میشود؛ موضوعی که دقیقاً عکس هدفگذاری آمریکا برای مهار چین است. هماکنون چینیها در یک نقطه گلوگاهی دیگر به نام تنگه مالاکا، وابستگی امنیتی به آمریکا و متحدانش برای تأمین ۸۰ درصد از نفت وارداتی خود دارند و تنگه هرمز میتواند به گلوگاه دوم برای فشار آمریکا به چین تبدیل شود.
ضربه به جادۀ ابریشم جدید با ایجاد ایران کلنگی
هماکنون جنگ قدرت بین چین و آمریکا در دو طرح کریدوری بزرگ به نام «جاده ابریشم جدید چین» و «کریدور آیمِک» خلاصه میشود. جاده ابریشم جدید، ابتکار چین برای دسترسی به بازارهای اروپا از مسیر خشکی است که این کریدور برای تکمیل به مسیر ایران نیازمند است. وجود یک ایران مستقل و قدرتمند، برای آمریکا معنایی جز اجرای کریدور BRI یا جاده ابریشم جدید چین ندارد که این موضوع یعنی تضعیف طرح کریدوری آیمِک. در نتیجه طبیعی است که مطلوب آمریکا برای مهار طرح کریدوری چین و ضربه به امنیت انرژی این کشور، وجود یک ایرانِ کلنگی و وابسته به خود باشد نه یک ایران مستقل و قدرتمند.
برای عضویت در کانال رصد روز کلیک کنید