به گزارش رصد روز، مانی خوشبین دومین بوگاتی بولاید تحویلی در آمریکا را به خود اختصاص داد.
تولید بوگاتی بولاید محدود به ۴۰ دستگاه بوده و در همان زمان معرفی محصول تمامی آن ها به فروش رفتند. خرید یکی از این چهل دستگاه بولاید به هیچ عنوان کار آسانی نبوده و احتمالاً مانی خوشبین به خاطر ارتباطی که با بوگاتی دارد، موفق شده در لیست مالکان بولاید قرار گیرد. مشخص نیست چه تعداد از این خودرو در آمریکا فروخته شده اما منابع خبری تایید کرده اند که خوشبین اکنون دومین دستگاه ثبت شده در آمریکا را تحویل گرفته است.
گفتنی است بولاید یک خودرو ویژه پیست است و مجوز تردد در خیابان را ندارد. بولاید از همان پیشرانه ۱۶ سیلندر ۸ لیتری کوادتوربو بوگاتی شیرون استفاده میکند که ۱۶۰۰ اسب بخار خروجی و ۱۶۰۰ نیوتن متر گشتاور دارد و بیشینه سرعت آن۳۸۰ کیلومتر بر ساعت است.
بوگاتی بولاید مانی خوشبین:
مانی خوشبین یک کارآفرین ایرانی، سرمایه گذار املاک و مستغلات و مدیر عامل کمپانی خوشبین است که هم اکنون ساکن ایالات متحده آمریکاست. او در طول ۲۰ سال گذشته موفقیت های بسیاری کسب نموده و به یکی از ثروتمند ترین افراد ایرانی خارج از کشور تبدیل گردیده است. همسر او نیز لیلا میلانی که یک طراح مد، مدل و بازیگر سینما است، در آمریکا شهرت بسیار زیادی دارد. در ادامه مطلب زندگی نامه مانی خوشبین با ما همراه باشید.
زندگی نامه مانی خوشبین
سرگذشت مانی خوشبین در مهاجرت به آمریکا
در سال ۱۳۶۲ مانی خوشبین در شروع جنگ ایران و عراق، تنها وقتی ۱۴ سال سن داشت با خانواده خود به خواست پدر به دلیل اینکه برادران خود را در جنگ از دست داده و نمیخواهد کسی دیگه از دست برود، برای حفاظت از خانواده به آمریکا مهاجرت کردند. این مهاجرت قرار بود با خیر و خوشی تمام شود اما به کابوس وحشتناکی تبدیل شد تا سرنوشت مانی تغییر پیدا کند.
داستان زندگی مانی خوشبین پر از فراز و نشیب است. چرا که در پی خیانت دوست پدر مانی که قرار بود شرایط مهاجرت را برای آنها آسان و مسکن و سر پناهی تامین کند، عملا خانواده مانی مجبور شد پشت یک ون زندگی کنند. این اتفاق برای مانی به جای تبدیل شدن به یک ترس و اضطراب به یک وظیفه تبدیل شد.
او با مسئولیت پذیری که در بچگی در ذات خود داشت وظیفه خوشبخت کردن خود و خانواده خود را به عهده گرفت و قول داد تا خوشبختی را برای آنها تامین کند. ضعف در زبان انگلیسی، عدم اطلاعات کافی از شرایط موجود آمریکا، دوستان و مدرسه همگی باعث شد احساس مسئولیت پذیر بودن مانی در سن ۱۴ سالگی او را به سمت فروش سوق دهد.
مانی خوشبین زمانی که والدینش به آمریکا مهاجرت نمودند، ۱۴ سال داشت. او شروع به تحصیل در دبیرستان نمود، به قول خود خوشبین او به دلیل اینکه انگلیسی را دست و پا شکسته بلد بود نمی توانست آنطور که میخواست با دیگران ارتباط بهتری برقرار کند.
او گفته بود به مرور با مطالعه و استفاده از حس مثبت اندیشی در خود توانست در کنار مشکلات فراوانی که داشت وارد حوزه تجارت و فروش شود. لذا در کنار تحصیل در روزهای پایانی هفته به فروش کالاهای دست دوم می پرداخت. زمانی که ۱۶ ساله شد، اولین شغل واقعی خود را شهر سانتا آنا آغاز نمود و در فروشگاه KMART مشغول به فعالیت شد. او در آن زمان برای کار، دستمزدی سه دلار و ۱۵ سنتی دریافت می نمود. شغل اولیه او کارگر خدمات در محوطه پارکینگ یکی از فروشگاه های KMART بود.
ورود به عرصه فروش و بازاریابی
مانی در این شغل فعالیت خوبی نمود در مدت یک سال رئیس شورا او را ۴ بار به عنوان کارمند نمونه به دیگران معرفی نمود و همین امر سبب شد خود را به مدیران مجموعه ثابت کند. به همین دلیل یک سال بعد به سمت معاونت مدیر در قسمت کالاهای ورزشی فروشگاه رسید.
اما مانی عشق پول زیاد داشت و دنبال راهی بود تا ثروت زیادی را کسب کند. همیشه به دنبال شغل های بهتر بود. در این حین با یک شرکت بازاریابی آشنا شد که کارش بازاریابی خانه به خانه برای کیسه های مخلوط آجیل و شکلات بود. مانی وارد این شغل شد و توانست در ۲ ماه پر درآمدترین فروشنده شرکت شود. او گفته بود مدام در زندگی خود با تفکر مثبت که “من می توانم به ثروت و پول برسم ” به خود برای کار سخت انگیزه می داد.
یک روز که برای خرید به یک مرکز عمده فروشی رفته بود، متوجه قیمت آجیل ها شد و فهمید که کارفرمایش چه سودی می برد و چقدر دستمزد کمی به او می دهد. به همین دلیل تصمیم گرفت تا در سن ۱۸ سالگی کسب و کار خودش را به راه بیندازد.
او یک دفتر در منطقه ی معمولی شهر اجاره نمود و تصمیم گرفت تا بسته های کوچک شکلات و آجیل تهیه و به فروش برساند. او در مرحله ی بعدی تعداد زیادی کیسه از جنس پلی استر تهیه نمود و شروع به بسته بندی کرد. برای لیبل محصولات هم از کامپیوتر پدرش استفاده نمود. بدین ترتیب او واقعا وارد بیزینس شده بود.
مانی شروع به فروش این محصولات به فروشگاه های مختلف نمود تا زمانی که ناگهان یک هشدار از سوی سازمان بهداشت و سلامت دریافت نمود که از بسته بندی او ایراد گرفته بودند و آن ها را فاقد استاندارد دانسته بودند. حال او باید بسته بندی ها را تغییر می داد و تجهیزات بسته بندی می خرید.
او تجهیزات بسته بندی را با هر زحمتی بود خرید و سعی کرد تا رضایت سازمان بهداشت را جلب نماید. اما نتوانست از پس سایر هزینه ها بر بیاید و کسب و کارش را تعطیل نمود. اما ناامید نشد این بار تصمیم گرفت به دلیل مشکلات قانونی این شغل را کنار گذاشته و دنبال شغل درآمد زای دیگری باشد.
روزها به دنبال کار می گشت که از قضا یکی از مدیران شعب فروشگاه هایی که به آن ها آجیل و شکلات می فروخت، با او تماس گرفت و او را به عنوان معاون برای مدیریت فروش استخدام نمود.
با خلاقیت و پشتکاری که در شغل جدید داشت توانست شایستگی خود را برای مدیر فروشگاه اثبات کند. مانی خوشبین ذاتا یک فروشنده حرفه ای بود. او تمام اصول و تکنیکهای فروش حرفه ای را در کارش پیاده می کرد و دائم در حال یادگیری بود.