به گزارش رصد روز، بی شک بخش عمدهای از شما در جریان نتیجه انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفتهاید. بالاخره پس از چند هفته تبلیغات، ارائه برنامههای مأیوس کننده و مناظراتی خسته کننده از سوی کاندیداهای ریاست جمهوری، شمارش آرا در روز گذشته به پایان رسید و همه چیز به دور دوم کشید.
علی رغم آنکه برخلاف همیشه، سیاست ایجاد دوقطبی برای کشاندن مردم عمدتا ناراضی، به پای صندوقهای رأی نتیجهای نداشت، اما نتیجه شمارش آرا به سود طیفی بود که از وضعیت موجود و نحوه ریاست جمهوری در سه سال گذشته ناراضی بودند.
اخذ ۱۰.۴۱۶.۰۰۰ رأی توسط مسعود پزشکیان در مقابل ۹.۴۷۳.۰۰۰ رأی سعید جلیلی و ۳.۳۸۳.۰۰۰ رأی محمد باقر قالیباف، گویای شرایط عجیب و نگران کننده سیاسی کنونی و حاوی نکات و اخطارهایی جدی به حکمرانان کشور بود که در ذیل به برخی از مهمترین آنها میپردازیم:
۱- مشارکت ۳۹ درصدی، نشانهای از سقوط باورها و ریشه دار بودن ناامیدی؟
شاید با اهمیتترین موضوع انتخابات سپری شده حتی بیش از نحوه تقسیم آرا، مشارکت پایین مردم در انتخابات ریاست جمهوری بود. مشارکتی ۳۹ درصدی آن هم در شرایطی که وضعیت داخلی کشور یکی از بحرانیترین مقاطع زمانی ۴۷ سال گذشته را تجربه میکند و حضور ترامپ در مقام ریاست جمهوری آمریکا رنگ و بوی جدیتری به خود گرفته است.
حتی دو قطبی محدود ایجاد شده نیز، نتوانست آن چنان مردم را متقاعد به حضور در پای صندوقهای رأی کند. آنقدر یاس و ناامیدی در خصوص نقش مردم در نحوه مدیریت و حکمرانی در کشور جدی به نظر میرسد که میتوان انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ را نقطه عطفی در تاریخ چندین ساله حاکمیت به روش جمهوری دانست.
عدم حضور بیش از ۶۰ درصد از واجدین شرایط و رأی قریب به ۵۰ درصدی پزشکیان (به عنوان نماینده طیف مخالفین وضعیت کنونی و نحوه ریاست جمهوری جناب رئیسی)، نشان از نارضایتی بیش از ۸۰ درصدی واجدین شرایط از وضعیت و سبک مملکت داری در ۳ سال گذشته دارد.
آماری ناامید کننده که بخش عمدهای از آن مربوط به قهر و شاید مرگ سیاسی مردم باشد. پس از مشارکت ۴۹ درصدی و ضعیف انتخابات دوره گذشته که منجر به پیروزی جناب رئیسی در یک طرفهترین انتخابات سالهای اخیر گردید، حتی خوشبینترین طرفداران و مسئولین نیز باور نمیکردند در انتخاباتی به ظاهر دو قطبی، تنها ۳۹ درصد از واجدین شرایط در رای گیری شرکت کنند.
ما هم امیدواریم حکمرانان کشور این میزان از مشارکت پائین را به منزله اخطاری جدی برای عدم مشارکت مردم در سیاستهای کلی قلمداد کنند و نه به منزله برد ترفندها و سیاستهای حزب حاکم.
۲- فرار از باخت را پیروزی محسوب نکنیم:
علی رغم آنکه ما به عنوان رسانهای بی طرف وظیفه خود میدانیم از هیچ طیف و حزبی دفاع نکنیم، با این وجود نمیتوان به راحتی از تبعات به قدرت رسیدن اصولگرایان تندرو عبور کرد. به عبارتی علی رغم احترام به جنابان جلیلی و قالیباف، به نظر نمیرسد شرایط کنونی کشور تاب تحمل فردی تندرو و انقلابی را داشته باشد.
بالا گرفتن تنشهای اجتماعی، بغرنج شدن شرایط سیاسی و بین المللی، افزایش تحریمها و شرایط خجالت آور اقتصادی، بازگشت محتمل ترامپ و …، تنها برخی از چالشها و ریسکهای کشور در سال جاری و سالهای آتی است. در چنین شرایطی به نظر نمیرسد مذاکره کنندهای سرسخت، سنتی، کم سیاست و انعطاف ناپذیر گزینهای مناسب برای بهبود وضعیت اسفناک کشور باشد.
با این تحلیل شاید بتوان بخشی از رای جناب پزشکیان را مربوط به افرادی بدانیم که از ترس مرگ به تب راضی شدهاند. خدایی ناکرده قصد تخریب نداریم، اما حتی بسیاری از اصلاح طلبان دو آتیشه نیز میدانند که جناب پزشکیان به جز بیان سلسله بار بخشهایی از نهج البلاغه، نتوانستند برنامهای مشخص ارائه دهند و نه کاریزما و قدرتی برای جذب تعداد کمی از جامعه خاکستری را برای حضور در پای صندوقهای رأی داشتند.
به عبارتی بیشتر از آنکه برد جناب پزشکیان، به توانایی و شایستگیهای ایشان مرتبط باشد، این برد مقطعی را میتوان به فرار از باخت تعداد کثیری از رأی دهندهها نسبت داد.
۳- باخت مطلق برای شخصیتهایی که امیدواریم هیچ وقت برای انتخابات کاندیدا نشوند:
یکی دیگر از پیامهای واضح انتخابات روز جمعه، شکست قطعی و جوابی دندانشکن به کاندیداهای همیشه در صحنه و پوششی بود. واقعا نمیدانیم تا چند سال دیگر مجبوریم شاهد خسارات فراوان و وقت کشیهای بیهوده عدهای کاندیدای پوششی در انتخابات باشیم.
چه کسی پاسخگوی صرف هزینههای گزاف تبلیغات میدانی و تلویزیونی جناب زاکانی و قاضی زاده هاشمی میباشد؟ چرا از برخی بازیها و نقشههای مضحک و نخ نما شده فاصله نمیگیریم؟ چرا عادت کردهایم که همواره مورد نقد و بعضا تمسخر مردم قرار بگیریم؟ به نظر شما قرار است چند بار دیگر به جناب زاکانی، قاضی زاده، قالیباف، محسن رضایی و شاید پورمحمدی بی اعتنایی شود تا متوجه شوند که افکار، شخصیت و دیدگاهشان جایی در ذهن مردم ندارد؟
پول بنرهای آویزان شده در سطح شهر را چه کسانی میدهند؟ ستادهای انتخاباتی این عزیزان سرمایههایشان را از کجا تأمین کردهاند؟ چه اشخاصی و بنا بر کدام توجیه منطقی و عقلانی نقش اسپانسر عدهای کاندیدای پوششی و بی هدف را قبول کردهاند؟ بابت کدام وعدهها؟
باید قبول کنید که دوره استفاده از ترفندهای کثیف سیاسی و وعدههای بی در و پیکر گذشته است؟ جناب زاکانی، چرا نماندید تا گوشت را درب منزل تحویلمان دهید، یارانههایمان را بر مبنای طلا حساب کنید و به طور رایگان بچه دارمان کنید؟
۴- امیدواریم قالیباف کینهای نباشد؟
شاید مهمترین اقدام سیاسی جناب قالیباف در سالهای گذشته را بتوان در یک جمله خلاصه کرد: “شرکت در انتخابات و شکست در انتخابات”
اندکی به لبخندهای ملیح جناب قالیباف در مناظرات انتخاباتی فکر کنید، سخنان تأثیرگذار ایشان در خصوص فرصتهای سرمایه گذاری متعدد کشور پس از حضور ایشان در سمت ریاست جمهوری را به یاد بیاورید تا فراموش نکنید، ایشان چقدر به قحط الرجال شکل گرفته و فرصت طلایی انتخابات جاری دلخوش بودند.
فرض کنید جناب پزشکیان در دور دوم انتخابات برنده و به عنوان رئیس جمهور کشور در ۴ سال آتی معرفی شوند، به نظر شما کدام یک از وزرای پیشنهادی ایشان میتواند به راحتی از مجلس انقلابی و جناب قالیباف رأی اعتماد بگیرد؟ کدام لایحه پیشنهادی دولت میتواند به راحتی در مجلس تصویب شود؟ کدام ردیفهای بودجه میتواند مورد تأیید مجلس انقلابی قرار گیرد؟
نتیجه یکدست بودن مجلس و دولت را با تمام وجود، در دولت جناب رئیسی چشیدیم و نتیجهاش را هم دیدیم. به نظر شما نتیجه یکدست نبودن دولت و مجلس انقلابی چه نتایجی به دنبال خواهد داشت؟
۵- نشانههای ناامیدی در معاملات بازار سرمایه و ارز:
علی رغم آنکه بسیاری از فعالان بازار سرمایه امیدوار بودند در نخستین روز رفع محدودیت دامنه نوسان و پیروزی محتمل پزشکیان در دور نخست ریاست جمهوری، شاهد نوسانات مثبت و محسوس قیمت سهام اکثر شرکتها باشیم، افزایش عرضهها در ساعات پایانی بازار، شرایطی متفاوت را رقم زد.
از سوی دیگر و بر خلاف بازار سرمایه، برخی از فعالین بازار ارز، پیروزی پزشکیان را دلیلی برای کاهش مقطعی قیمت دلار میدانستند که رشد قیمت دلار در روز گذشته نیز، بسیاری از پیش بینیها را زیر سوال برد.
متاسفانه آنچه این روزها در بازار سرمایه شاهد آن هستیم، موجی بزرگ از سرخوردگی سرمایه گذاران و ناامیدی سهامداران است که بعید است با رقم خوردن هر نتیجهای در انتخابات، شاهد تغییرات محسوسی در این خصوص باشیم.