به گزارش رصد روز، در فاصله سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۱ آمار خودکشی در ایران حدود ۵۱ درصد افزایش یافته است. دلایل متعددی برای این موضوع مطرح میشود، اما آیا بدتر شدن شرایط اقتصادی بهویژه بعد از خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریمها علیه ایران، بر این مسأله تاثیرگذار بوده است؟
با توجه به اینکه تحریمها از سال ۱۳۹۷ به بعد شرایط اقتصادی را در ایران بهشدت تحت تاثیر قرار داده، طبیعی به نظر میرسد که شاهد افزایش چنین آمارهایی باشیم. به این معنا که خودکشی واکنش برخی از افراد جامعه در برابر انواع فشارها و تنگدستیها است.
در دهههای گذشته، بهویژه در میانه دهه ۸۰ شمسی، ایران کشوری با درآمد نفتی بالا بود. دولت وقت از این درآمدها به نحوی استفاده کرد که انتظارات مردم را نسبت به آینده افزایش داد. یکی از بزرگترین ضربههایی که اقتصاد ایران خورد، ناشی از همین وفور درآمد نفتی بود.
این پول نفت که گاهی از آن بهعنوان «نفرین منابع» یاد میشود، نهتنها سیاستگذار را به سوی اتخاذ تصمیمهایی هدایت کرد که موجب کاهش درآمدها در آینده شد و بهرهوری را پایین آورد، بلکه نکته غمانگیزتر این است که ناامیدی را در جامعه تقویت کرد.
مردم به این باور رسیدند که وضعیت میتواند بهتر و بهتر شود. این توقعات بالا و بهتبع آن عادات مصرفی غیرواقعی که در جامعه شکل گرفت، وشعیتی را ایجاد کرد که مردم در مواجهه با بحرانهای جدید از جمله تحریمهای بینالمللی و کاهش درآمدهای نفتی کار بسیار سختتری برای سازگاری با شرایط داشته باشند.
در ایران، انتظارات مردم بهشدت از گذشته متاثر بوده است. آنچه در دهههای گذشته در ایران رخ داد، بهویژه در دوران وفور درآمد نفتی، انتظارات مردم را از یک زندگی بهتر و رفاه بیشتر بهشدت بالا برد. گویی در آن سالها در باغ سبزی به مردم نشان داده شد که در واقع موقت بود، اما مسؤولان نه خواستند این را با مردم مطرح کنند و نه حتی آن را بپذیرند.
حتماً به خاطر دارید که در دوران همهگیری کرونا دختری نوجوان در جنوب کشور به دلیل اینکه پدر او نتوانسته بود یک تبلت برایش بخرد و در کلاس آنلاین شرکت کند، خودش را کشت. اگر قیمت ارز پایینتر بود خرید این تبلت آسان بود اما با افزایش قیمت ارز این تبلت به کالای لوکس تبدیل شد و از سطح قدرت خرید اکثریت مردم فراتر رفته بود، اما کسی حاضر نبود این موضوع را بپذیرد.
وقتی درآمدها افت میکند حجم فقرا بیشتر و طبقه متوسط لاغرتر میشود. افرادی که قبلاً میتوانستند خود را در طبقه متوسط تعریف کنند، یک سری عادات مصرفی برای خود تعریف کرده بودند اما با کاهش قدرت خرید خود از تامین این عادات عاجز میشوند و با یادآوری خاطرهای از گذشتهای که نسبتاً بهتر بوده آزار میبینند، خود را بازنده تصور کرده و فکر میکنند هرچه تلاش کنند به آنچه میخواهند نمیرسند.
آنچه میتواند شرایط را بدتر کند، تورم و کاهش قدرت خرید است. حدود ۲۰ سال پیش گفتند انتظار میرود حقوق کارمندان و کارگران همگام با تورم افزایش یابد اما الان میبینیم با وجود تورم ۶۰درصدی، افزایش حقوق تنها ۳۰ درصد است.
این یعنی شما ۳۰ درصد کمتر از درآمد سال قبل خود دریافت میکنید. در حالی که حقوق و درآمدها بهطور واقعی با افزایش تورم همخوانی ندارند، مردم در تلاشاند که با محدودیتهای اقتصادی کنار بیایند، ولی نمیتوانند.
این عدم تطابق میان افزایش تورم و دستمزدها، فشار زیادی به طبقات کمدرآمد وارد میکند. در نتیجه، وضعیت اقتصادی به مرزهایی میرسد که حتی سادهترین خواستهها هم از دسترس خارج میشوند، که این خود میتواند یکی از دلایل اصلی اقداماتی چون خودکشی یا رفتارهای ضداجتماعی باشد.
این مسائل نارواییهایی است که به شکلهای مختلف برای مردم رخ میدهد و از سوی دیگر با رونق گرفتن شبکههای اجتماعی، مردم بهبودهایی را که در کشورهای اطراف رخ داده نظاره میکنند و برای آنها این سؤال به وجود میآید که چرا ما این روند را طی نکردیم.
چشمانداز آینده بهشدت وابسته به تصمیمات اقتصادی و سیاسی است که در حال حاضر گرفته میشود. در حال حاضر، وضعیت اقتصادی کشور بسیار پیچیده و نامطمئن است، اما من همچنان امیدوارم که اگر دولت بتواند سیاستهای درستی را اتخاذ کرده و به حل مشکلات داخلی و بینالمللی بپردازد، وضعیت بهبود پیدا کند.
متاسفانه هنوز وعدههای دولت جدید محقق نشده و تغییرات واقعی در سطح وسیع مشاهده نمیشود. با این حال، امیدوارم که این حرکتهای ابتدایی که در حال حاضر در جریان هستند، در آینده نزدیک شدت و سرعت بیشتری بگیرند و به نتایج ملموستری برسند.
برای عضویت در کانال رصد روز کلیک کنید