به گزارش رصد روز، کارشناسان معتقدند که انتصابات اخیر در برنامه و بودجه، انتصابات بجایی بوده است چراکه افراد منتصب، همگی از درون سازمان رشد کردهاند و به جز این تحصیلات آنان هم مربوط به بودجهریزی است. مثال بارز این گزاره هم محمد قاسمی شده، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی. این فرد که خودش جزو کاندیداهای تکیه زدن به ریاست سازمان برنامه و بودجه بوده است، حالا معاون پورمحمدی شده است.
همچنین بنا بر آنچه که حسین مختاریان، کارشناس سازمان برنامه و بودجه اعلام کرده است بخشی از دانشجویان قبلی افراد منتصب شده، قرار است در بدنه سازمان برای برنامهریزی کمک کنند. این یعنی سازمان به سمت تخصصی شدن و همچنین دوری از جناحبندیهای سیاسی رفته است. البته همچنان نمیتوان با اطمینان گفت که این مسیر تا انتها چنین خواهد ماند اما سینگالهایی که اکنون به گوش میرسد، سینگالهای مثبت و خوبی است.
حسین مختاریان، کارشناس سازمان برنامه و بودجه عنوان میکند: مزیت این است که حداقل افراد جدید نسبت به سازمان شناخت پیشینی دارند. اگر واقعاً کار همچنان به روال کنونی پیش برود، میتوان امیدوار بود که جایگاه از دست رفته سازمان به آن بازگردد و در نتیجه سازمان موفقتر عمل کند.
بعد از انتصاب آقای پورمحمدی در سازمان برنامه و بودجه، ایشان دست به تغییرات گستردهای در بدنه این سازمان زدند. همین امر منجر شد برخی تصور کنند که این ادامه روند عزل و نصبهای قبلی است و دولت چهاردهم هم شروع کار خود را با تغییرات گسترده و جایگزینی افراد خاص در بطن سازمان برنامه و بودجه آغاز کرده است. نظر شما درباره این تغییرات چیست؟
به نظر من آقای پورمحمدی سازمان برنامه و بودجه را به خوبی میشناسد. ایشان اصرار دارند که از بدنه خود سازمان استفاده کنند و مدیران جدید هم سابقه کار در این سازمان را دارند. این رخداد، اتفاقی است که در ۱۰ سال اخیر انجام نشده است. ایشان افرادی را انتخاب کردهاند که کارنامه مثبتی دارند و مثبت هم به نظر میرسند. مثلاً، اقای قاسمی که به معاونت ایشان انتخاب شدهاند، خودشان از کاندیداهای ریاست سازمان بودند و فردی مربوط به سازمان هستند. آقای رحمتی نیز همینطور هستند. نگاه غالب سازمان به این افراد هم نگاه مثبتی است. البته همیشه فشارهایی برای اینکه افرادی غیرمتخصص در سازمان منصوب شوند وجود دارد اما تا این لحظه عزل و نصبها امیدوارانه بوده است زیرا از افراد سابقهدار در سازمان استفاده شد.
مزیت این افراد چیست؟
مزیت این است که حداقل افراد جدید نسبت به سازمان شناخت پیشینی دارند. اگر واقعاً کار همچنان به روال کنونی پیش برود، میتوان امیدوار بود که جایگاه از دست رفته سازمان به آن بازگردد و در نتیجه سازمان موفقتر عمل کند.
به نظر شما مشکلات سازمان برنامه و بودجه و چابک نبودن این سازمان ناشی از نصب نشدن افراد متخصص در این سازمان است یا اینکه مسئله ساختاری بوده است؟
هر دو تاثیرگذار است. تصور کنید هر کسی که از راه رسیده با یک ورق کاغذ به نام ساختار جدید، تشکیلات را به هم ریخته است. مثلاً داوود منظور با خودش تشکیلاتی جدید آورد و همه چیز را به هم ریخت. در آن ساختار کسی نگاه نکرد که نقش این سازمان در توسعه کشور چیست. بنابراین هم مشکل ساختاری است و هم اینکه افرادی که به کار گرفته شدند، متخصص نبودند. حالا ممکن است مثلاً آقای پورمحمدی و نزدیکان ایشان هم از افراد شبیه به خودشان استفاده کنند اما باید دید تخصص هر کس چیست.
من شنیدهام بخشی از دانشجویان دانشگاه شریف که پیش از این با منتصبان جدید کار میکردهاند، اکنون قرار است برای همکاری دوباره به سازمان بروند. اگر از توان سازمان در ادوار قبلی استفاده میشد خیلی وضعیت بهتری داشتیم. اینکه بخشی از دانشجوهای پیشین هر یک از اساتید با او کار کنند، به ضرر سازمان نیست. در پارهای از اوقات نقش این سازمان که برنامهریزی و نظارت است، کاملاً مغفول ماند. تاکنون سازمان برنامه و بودجه برنامهای ننوشته است که مجلس آن را بازنگرداند.
این نشان میدهد که ساختار قدرت اجازه نداده کارشناسان برنامه بنویسند. به بیان دیگر یعنی برنامههایی نوشته شده است که اهداف مورد نیاز گروهی خاص انجام شود. ضمن اینکه سازمان در ۱۵ یا ۱۶ سال اخیر و از دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، نیروهای پخته و کارشناس خود را فراری داده است. کارشناسی هم که ببیند به خدمت گرفته نمیشود، دیگر به راحتی حاضر نیست کار کند و نتیجه آن چیزی است که اکنون میبینیم.
دولت باید چه انتظاری از سازمان برنامه و بودجه داشته باشد؟
در وضعیت اقتصادی کنونی کشور، تورم مزمن وجود دارد که همه با آن درگیر هستند. شوکهای ارزی وحشتناک بوده و اتفاقات ناگواری در اقتصاد ایران رخ داده است اما این سازمان، نتوانست در هیچیک از این بزنگاهها، نقش مؤثری داشته و چابک باشد. سازمان باید پیش از اینکه این اتفاقات رخ دهد، ابتدا آن را پیشبینی میکرد و سپس برنامهای برای مقابله با این رخدادها در نظر میگرفت. انتظاری که دولت باید از این سازمان داشته باشد هم همین موارد است.
به هر حال کشور اینقدر تضعیف شده که خیرالموجودین، همین افرادی هستند که میبینیم به کار گرفته شدهاند. میانگین سنی این افراد حدود ۶۰ یا ۶۵ سال است. همین نشان میدهد کشور نیروهای خود را بازسازی نکرده و مجبور است از نیروهای قبلی استفاده کند. باید فکری برای توسعه کشور کرد و برای مشکلات اقتصادی برنامهریزی داشت.
در حال حاضر تنها ارزیابیای که میتوان از سازمان برنامه و بودجه داشت این است که افرادی که منصوب شدهاند دستکم با مشکلات کشور آشنا هستند و سازمان را میشناسند. آنان افراد صاحب نظری هستند و میخواهند بدنه کارشناسی را به کار بگیرند تا به اقتصاد کشور نفع برسانند. باید منتظر ماند و دید آیا این افراد میتوانند اقتصاد را از این ناترازیها نجات دهند یا خیر زیرا اکنون تنها میتوان گفت عزل و نصبها مثبت هستند.