چگونه سازمان‌های بزرگ در مواجهه با پیچیدگی معنا می‌سازند

معناسازی سازمانی

در دنیای امروز، سازمان‌های بزرگ صنعتی و چندملیتی با محیطی روبه‌رو هستند که به‌سرعت تغییر می‌کند، داده‌ها و اطلاعات بی‌وقفه تولید می‌شوند و فشارهای رقابتی و تکنولوژیک سازمان‌ها را در معرض تصمیم‌گیری‌های پیچیده قرار می‌دهد. در چنین شرایطی، ...

به گزارش رصد روز به نقل از روابط عمومی فولاد مبارکه، این فرایند نه‌تنها به رهبری کمک می‌کند تا مسیر سازمان را تعیین کند، بلکه به کارکنان نیز امکان می‌دهد درک مشترک و هم‌راستا با اهداف سازمان داشته باشند.

چرا معناسازی سازمانی اهمیت دارد؟

معناسازی سازمانی فراتر از تحلیل داده‌ها است. سازمان‌ها نه‌فقط با اطلاعات، بلکه با ابهام، تغییرات غیرمنتظره و تناقض‌ها مواجهند. به‌طور مثال، شرکت‌های فولادی بزرگ اروپا مانند Thyssenkrupp و ArcelorMittal، در زمان ادغام خطوط تولید یا ورود به بازارهای جدید، با داده‌های متناقضی درباره تقاضای بازار، منابع انرژی و منابع انسانی مواجه می‌شوند. اینجا فرایند معناسازی سازمانی به رهبران کمک می‌کند تا این داده‌ها را به چارچوب‌های قابل‌فهم تبدیل کرده و اقدامات راهبردی و عملی مناسب طراحی کنند.

فرایندهای کلیدی در معناسازی سازمانی

مطالعات نشان می‌دهد که معناسازی سازمانی شامل چندین مرحله است:

تشخیص و جمع‌آوری داده‌ها: سازمان باید داده‌ها و رویدادهای محیطی را شناسایی و جمع‌آوری کند. در فولادسازی، این می‌تواند شامل گزارش‌های تولید، اطلاعات بازار، بازخورد مشتریان و شاخص‌های ایمنی باشد.

تفسیر و تحلیل داده‌ها: در این مرحله، داده‌ها با توجه به تجربه‌های گذشته و مدل‌های ذهنی کارکنان تحلیل می‌شوند. در Thyssenkrupp، تیم‌های بین‌واحدی برای تحلیل تغییرات بازار و اثرات آن بر ظرفیت تولید تشکیل می‌شوند و دیدگاه‌های مختلف کارکنان در تصمیم‌گیری لحاظ می‌شود.

ایجاد معنا و چارچوب مشترک: معناسازی به سازمان امکان می‌دهد تا اطلاعات پراکنده را به داستانی مشترک تبدیل کند. این داستان، هم اهداف و استراتژی‌ها را روشن می‌کند و هم کارکنان را به هماهنگی و همکاری تشویق می‌کند.

ارتباط و به اشتراک‌گذاری معنا: اطلاعات و تفسیرها باید به همه سطوح سازمان منتقل شود. Thyssenkrupp در پروژه‌های خود، جلسات هم‌اندیشی هفتگی و پلتفرم‌های دیجیتال داخلی را برای به اشتراک‌گذاری معنا و دریافت بازخورد از کارکنان استفاده می‌کند.

بازنگری و یادگیری مستمر: معناسازی فرایندی پویاست و باید همواره بازبینی شود. بازخورد مستمر از کارکنان و تحلیل نتایج تصمیمات، موجب بهبود چارچوب‌های معناسازی می‌شود.

مصادیق صنعتی و کاربردی

یک نمونه عملی در صنایع فولاد، پروژه یکپارچه‌سازی خطوط تولید Thyssenkrupp در آلمان است. در این پروژه، با ورود فناوری‌های جدید و کاهش نیروی انسانی، داده‌های متناقض و نگرانی‌های کارکنان درباره امنیت شغلی و استانداردهای کیفیت افزایش یافت. مدیریت با استفاده از فرایند معناسازی سازمانی، ابتدا نگرانی‌ها و داده‌های فنی را جمع‌آوری کرد، سپس تحلیل میان‌بخشی انجام داد و با ایجاد یک چارچوب مشترک، هم اهداف بهره‌وری و هم نگرانی‌های کارکنان را در برنامه تغییر ادغام کرد. نتیجه، افزایش پذیرش تغییر و کاهش مقاومت کارکنان بود.

در ArcelorMittal، پروژه‌های توسعه بازار در اروپا نیز به معناسازی سازمانی متکی بود. با پیچیدگی‌های محیطی و تغییرات سریع تقاضای بازار، تیم‌های بین‌واحدی با هدف ایجاد دیدگاه مشترک درباره روندهای بازار و راهبردهای عملی تشکیل شد. اطلاعات از واحدهای تولید، فروش، و تحقیق و توسعه جمع‌آوری و در جلسات مشترک تفسیر شد تا تصمیمات هماهنگ و مبتنی بر داده اتخاذ شود.

در شرکت شل (Shell)، فرایند معناسازی سازمانی در مواجهه با بحران‌های زیست‌محیطی و تغییرات بازار نفت و گاز نقش کلیدی دارد. برای مثال، هنگام تغییرات سریع در قیمت جهانی نفت و فشارهای اجتماعی برای کاهش انتشار کربن، شل با ایجاد تیم‌های میان‌بخشی شامل واحدهای عملیاتی، مالی و محیط‌زیست، اطلاعات پراکنده و داده‌های محیطی را جمع‌آوری و تحلیل کرد. سپس این داده‌ها در جلسات مشترک با مدیران ارشد و کارکنان به چارچوب‌های قابل‌فهم تبدیل شد تا تصمیمات راهبردی همسو با اهداف محیط‌زیستی و مالی اتخاذ شود. این فرایند نه‌تنها موجب شد کارکنان درک روشنی از وضعیت سازمان و دلایل تصمیمات مدیریتی داشته باشند، بلکه پذیرش تغییر و همکاری میان بخش‌ها نیز افزایش یافت. معناسازی سازمانی در شل نمونه‌ای روشن از چگونگی هماهنگی اهداف سازمانی و نیازهای کارکنان در محیط‌های صنعتی و پیچیده است و نشان می‌دهد که ایجاد معنا و شفافیت، کلید موفقیت سازمان در شرایط ارابه‌ام و متغیر است.

نتیجه‌گیری

معناسازی سازمانی یک فرایند حیاتی برای سازمان‌های بزرگ است که با محیط پیچیده و پر از تغییر مواجه‌اند. این فرایند نه‌تنها تصمیم‌گیری راهبردی را ممکن می‌کند، بلکه به کارکنان کمک می‌کند تا درک مشترک از اهداف و مسیر سازمان داشته باشند و احساس مشارکت و ارزشمندی کنند. صنایع فولادی اروپا نشان می‌دهند که معناسازی سازمانی، کلید موفقیت در مواجهه با تغییر، کاهش مقاومت و ارتقای هماهنگی در سطح سازمان است.

منابع:

Weick, K. E. (1995). Sensemaking in Organizations. Sage Publications.

Maitlis, S., & Christianson, M. (2014). Sensemaking in Organizations: Taking Stock and Moving Forward. Academy of Management Annals, 8(1), 57-125.

Thyssenkrupp AG. (2022). Corporate Sustainability and Innovation Reports.

ArcelorMittal. (2021). Annual Report: Strategy and Operational Excellence.

Brown, A. D., Colville, I., & Pye, A. (2015). Making Sense of Sensemaking in Organizations. Human Relations, 68(9), 1395-1413.

برای عضویت در کانال رصد روز کلیک کنید

مطالب مرتبط

آخرین اخبار