به گزارش رصد روز، «گردنزنی» این فرصت را برای مهران غفوریان رقم زده تا وی را در زمره بازیگرانی باهوش و مستعد برای نقشهای مغفول و حتی چهره جدید سینمای اجتماعی قرار دهیم.
مهران غفوریان در سریال «گردنزنی» متفاوتترین نقشآفرینی کارنامه هنری خود را تجربه کرده است. بازیگری که در گونه کمدی شناخته شد و در ادامه، تلاش بسیاری به خرج داد تا در قالب نقشهای اجتماعی محک بخورد چند تجربه اینچنینی را نیز از سر گذراند اما فریبرز افشاری «گردنزنی»، قطعا بلوغ همان جریانی است که وی سالها در سر میپروراند و برای آن ابتکار داشت.
فریبرز افشاری کنشمندیهای درونی و بیرونی تاثیرگذاری دارد. نقش ابتکارات فردی در پرورش این کنشها، آشکار است. این کاراکتر، چند بعد قابلتحلیل دارد: در جایی یک رفیق بامرام و همهچیزدان است که میتوان به او اعتماد کرد، یک جاهایی با هوش سرشار خود، عدهای را از یک مهلکه عمیق میرهاند، بهوقتش هم قالتاقی است که برنامهریزیهای موذیانه خود را پیش میبرد. یک جاهایی هم خودش است که سریال تا به این قسمت،به جز چند صحنه، عامدانه از ارائه نشانههای بیشتر در این زمینه خودداری کرده است. تمام این خصایل را جمع کنید و بگذارید در برابر چیزی که به شکل کلی از او میبینیم: یک قمارباز بازنده که کلی طلبکار به دنبال اوست و هیچکس از همسر و خواهرش بگیرید تا فامیل دور، حوصله تحمل او را ندارند.
بروز ابتکار در هر یک از این شمایل، به یک بازی درخور تحسین منجر شده که تاکنون از این بازیگر مشاهده نکردهایم. گردنزنی در زیرلایه، یک تعلیق خزنده را در مورد هر یک از کاراکترهای متهم این سریال دنبال میکند. ابتکارات فردی که در کاراکتر فریبرز افشاری خرج شده است سبب تقویت و تعمیق چگالی تعلیق در مورد این شخصیت شده است تا فریبرز افشاری، بهلحاظ کارکرد دراماتیک و خواست فضای تعلیق که غلظت بیشتر است، حتی یک سر و گردن بالاتر از دیگر شخصیتهای سریال که تماما توسط بازیگرانی قدرتمند تصویرگری شده است، بنماید.
آنچه اما سبب میشود تا این ابتکارها را در راستای منافع سریال لحاظ کنیم، جانبخشی هنرمندانهای است که غفوریان در قالب هر یک از این کهنالگوها به مخاطب ارائه میدهد. این کنشمندیهای هوشمندانه تلاش دارد تا در یک قالب ضد کلیشه، مطابق با سبک زندگی و ادبیات روز که شاید بخشی از آنها قابل تصویرگری و نمایش نباشد، به مخاطب ارائه شود. نکته اما اینجاست که این فرآیند در همین محدودیتها، به شکل همهفهم و درستی به مخاطب منتقل شده و این پل ارتباطی، با ضریب انتقالی بالایی به مخاطب ارائه داده شده است.
این ضریب انتقال، عمدتا برای پیرنگهای بیرونی بازی ملموس است و آنچه فضا را کنجکاویبرانگیز میکند، گمانههایی است که حول منویات درونی این کاراکتر مطرح است که میتواند ملغمهای از انتقام و منفعتطلبی یا … باشد. اینها، گمانههایی است که از میمیک چهره فریبرز و مهندسی زبانبدن او در برهههای مختلف روایت فهمیده میشود وگرنه فیلمنامه اصرار عجیبی بر فضاسازیهای پرتعلیق جزء نگر دارد که این ابتکارات فردی، یک موازیکاری بلوغیافته در جهت پروار کردن این مسیر درست و حرفهای است.
این جنس نقشآفرینی و هوشمندی بالایی که در دادهورزی این چند قالب به کار بسته شده، فریبرز افشاری را به شاهنقش کارنامه هنری مهران غفوریان تبدیل کرده است. بازیگری که سودای حضور موثر در سینمای اجتماعی را داشت و حالا «گردنزنی» این فرصت را برای غفوریان رقم زده تا برخلاف آنچه احتمالا تا امروز اندیشیده میشد، وی را در زمره بازیگرانی باهوش و مستعد برای نقشهای مغفول و حتی چهره جدید سینمای اجتماعی قرار دهیم. گاهی کشف استعدادها، از میان بازیگران تازهچهره صورت نمیگیرد لااقل تا همین امروز، مهران غفوریان یک گزینه قدرتمند برای نقض این تصور قدیمی است.
باید دید این مسیر طلایی که برای غفوریان با «گردنزنی» به اوج خود رسیده است در ادامه چگونه تداوم خواهد یافت. انتخابهای درست بعدی و فوران ابتکارات در راستای تقویت و پرورش نقش از ضروریاتی است که میتواند ضمانت جاودانگی مهران غفوریان را در این مسیر مشخص کند.
مجتبی اردشیری منتقد و روزنامهنگار