به گزارش اختصاصی رصد روز ، لوکوموتیو اقتصاد کشور که بیشترین ارزش افزوده در بین صنایع را داراست با چالش مهم و تاریخی و تکراری قیمت گذاری روبروست مسئله ای که میتواند تبعات بسیار بدی برای میلیونها سهامدار داشته باشد.
این مسئله را می توان در نامه دهقان دهنوی رئیس سابق سازمان بورس و مجید عشقی رئیس فعلی این سازمان به وزیر اقتصاد دریافت. از نظر ارزش بازار خودرویی ها هفتمین صنعت بزرگ بازار هستند اما بررسیها نشان میدهد که ارزش بازار دو خودروساز بزرگ کشور از آبان سال قبل تاکنون بیش از ۴۹۶ هزار و ۲۵۲ میلیارد ریال کاهش پیدا کرده که نگرانی عمده سهامداران ناشی از وضعیت قیمت گذاری دستوری محصولات این دو کارخانه است که در نتیجه زیان هنگفتی را به آنان تحمیل کرده.
اجرای سیاست اشتباه قیمتگذاری باعث شد تا سازمان بورس با اتکا به این موضوع یکی از وظایفش جلوگیری از سیاست های غلط و دستوری و زیان سهامداران است به مسئله قیمتگذاری محصولات خودرویی ورود کند.
هرچندکه دهقان دهنوی پس از نوشتن این نامه به احسان خاندوزی وزیر فعلی اقتصاد خیلی عمری در سازمان بورس نداشت اما نامه ریاست جدید سازمان بورس به وزیر اقتصاد نشان از شرایط حاد سهامداران خودرویی در بازار دارد.
همانطور که در دو نماد خودرو و خساپا مشاهده میشود مجموعاً ۶۲ درصد سهام در اختیار سهامداران خرد قرار دارد که رقم قابل توجهی را شامل می شود ضمن اینکه اگر بنا باشد شرکت های زیرمجموعه این دو خودروسازی فعال در بورس نیز مورد بررسی قرار گیرند به این نتیجه میرسیم که تمامی نمادهای زیرمجموعه خساپا و خودرو متاثر از روند حرکتی این دو نماد خواهند بود و هر اخباری در این دو کارخانه عملاً سهم بزرگی از بازار را دستخوش تغییرات مثبت و منفی خواهد کرد اما سوال اینجاست در موضوع قیمتگذاری دستوری محصولات خودرویی جایی برای این سهامداران وجود دارد؟ آیا زیان هنگفت آنان در تصمیم گیری های اخیر مورد توجه قرار گرفته است؟
گزینه های روی میز تنها از سه مجرای قیمتگذاری بر اساس قیمت تمام شده محصول ، تعیین قیمت بر اساس حاشیه بازار و عرضه خودرو در بورس کالا میگذرد اما همچنان هر سه روش در راهروهای تصمیمگیری خاک میخورد این در حالی است که اگر ارزش بازار نماد خودرو را ملاک ارزیابی قرار دهیم خواهیم دید در یک سال گذشته که تنها شاهد چانهزنی تغییر روش قیمت گذاری بودیم سهامداران این نماد زیان ۶۲ درصدی را متحمل شدند که بخش قابل توجهی از آن مربوط به اجرای سیاستهای اشتباه است. اگر بناست که در تصمیم گیریها مردم نقش آفرینی کنند ابتدا باید به فکر سهامدارانی بود که حالا سرمایه هایشان با خطر جدی روبروست و اگر گوش شنوایی نباشد اوضاع بدتر هم خواهد شد.