نقشه‌هایی که بر باد رفتند؛ جنگ غزه و ظهور خاورمیانه جدید

از دیدگاه ژئوپولیتیک، این جنگ، نویددهنده همگرایی غیررسمی بیشتر میان چین و روسیه (که هیچ کدام حمله حماس را محکوم نکردند) و ایران است که چنانچه جنگ اوکراین تشدید شود یا اقدامات نظامی تهاجمی چین در اطراف تایوان و دریای شرقی و جنوبی چین افزای...

از دیدگاه ژئوپولیتیک، این جنگ، نویددهنده همگرایی غیررسمی بیشتر میان چین و روسیه (که هیچ کدام حمله حماس را محکوم نکردند) و ایران است که چنانچه جنگ اوکراین تشدید شود یا اقدامات نظامی تهاجمی چین در اطراف تایوان و دریای شرقی و جنوبی چین افزایش یابد، می‌تواند آسیب‌پذیری‌های تازه‌ای هم برای آمریکا خلق کند.
 

به گزارش رصد روز، به ندرت پیش می‌آید که روند‌های جهان، با چنین سرعت چشمگیری، وارونه شوند. تا همین شنبه گذشته، دریافت معقول ایالات متحده آمریکا از خاورمیانه، موید الگو‌های تنش زدایی و همگرایی بود – دولت‌های عربی سُنّی در حال عادی‌سازی با اسرائیل بودند، عربستان سعودی و ایران آشتی می‌کردند، ترتیبات غیررسمی آمریکا، فعالیت‌های هسته‌ای ایران را مهار می‌کرد – یعنی روند‌هایی که سال‌ها تضاد و تنش را فرو می‌نشاند. اما امروز، در جنگ غزه، به نظر می‌آید که نزاع اسرائیل و فلسطین به جای آنکه پایان زودرسی داشته باشد، به احتمال بیشتر به کرانه باختری و جنوب لبنان هم کشیده می‌شود تا یکی از متحدان اصلی آمریکا را به محاق اندازد و پیامد‌هایی برای آمریکا و جهان به همراه آورد. اگر آمریکا بیش از این در جنگ دخالت کند، می‌تواند روند مورد علاقه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین و جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده برای کاهش حضور در منطقه خاورمیانه برای تمرکز بیشتر روی چین و همچنین جنگ اوکراین و روسیه را معکوس سازد.

حمله بی‌سابقه و با طراحی بسیار خوبِ حماس به اسرائیل، خونین‌ترین قتل عام یهودیان از زمان هولوکاست بود که با بیش از ۱۲۰۰ کشته و بیش از ۲۷۰۰ زخمی اسرائیلی، روند تازه‌ای را شکل داد و امکان موفقیت راهبرد پیمان‌های ابراهیمِ آمریکا را معلق گذاشته و آینده آن‌ها را با ابهام روبه رو کرده است. روابط اسرائیل با شش کشور عرب و تلاش‌های عادی سازی میان اسرائیل و عربستان سعودی، متوقف مانده و در وضعیت نامعلومی قرار دارد. واکنش‌های گسترده در منطقه و در سراسر جهان اسلام، از جمله اندونزی بزرگ‌ترین کشور اسلامی، تاکیدی بر گرفتاری‌های اسرائیل است. این رخداد همچنین بر آنچه یک رابطه پایدار میان اسرائیل و روسیه بود، تأثیر خواهد داشت. تاکنون اسرائیل با جنگ اوکراین برخورد ملایمی داشت، اما از روسیه در واکنش به حمله حماس، آن پاسخ مورد انتظار را دریافت نکرد.

در حالی که به نظر می‌رسد تهران مستقیماً در حمله حماس دخالت نداشته، هرچند گفته می‌شود سالانه ۱۰۰ میلیون دلار کمک مالی و آموزش نظامی به این گروه می‌دهد، نشانه‌هایی از آماده‌سازی حزب‌الله، دلیل نگران‌کننده‌تری است بر این که حمله حماس با استراتژی دیرپای ایران تطابق دارد که بواسطه نیابتی هایش به پایداری منطقه و تلاش‌های یکپارچه سازی آن به سود امریکا و اسرائیل آسیب بزند. تلاش‌های پنهان بایدن برای مهار برنامه هسته‌ای ایران و معامله اخیر گروگان‌ها، اکنون در حال تبدیل شدن به یک پاشنه آشیل سیاسی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ است.

دولت بایدن در نظر دارد که یک ناو هواپیمابر دیگر، یواس‌اس ایزن‌هاور، را به دریای مدیترانه شرقی اعزام کند، اقدامی برای نمایش قدرت تا دیگران را از پیوستن به این جنگ منصرف سازد. آمریکا همچنین در حال ارسال مهمات به اسرائیل است که این نیز احتمالاً نشانه تعمیق حضور و دخالت آمریکا در خاورمیانه است. این تصمیم، با پیامد‌های راهبردی و سیاسی برای آمریکا همراه خواهد شد. با توجه به مسوولیت آمریکا در حفظ امنیت اروپا در برابر تجاوز روسیه و وعده کمک‌های نظامی و اقتصادی بیشتر در جنگ اوکراین، دولت آمریکا از اولویت استراتژیک اصلی خود – یعنی چین – دورتر می‌شود. اکنون به نظر می‌آید که همه چیز، در همه جا، همزمان به انفجار رسیده است. این مخمصه، همچنین نشانگر کاستی‌های رویکرد پنتاگون به پایگاه صنعت دفاعی است، آن هم در حالی که اسرائیل و اوکراین دریافت تجهیزات را خواستار هستند. جنگ حماس، احتمالاً بدگمانی فزاینده جمهوری‌خواهان به ارائه کمک بیشتر به اوکراین را تشدید خواهد کرد.

از دیدگاه ژئوپولیتیک، این جنگ، نویددهنده همگرایی غیررسمی بیشتر میان چین و روسیه (که هیچ کدام حمله حماس را محکوم نکردند) و ایران است که چنانچه جنگ اوکراین تشدید شود یا اقدامات نظامی تهاجمی چین در اطراف تایوان و دریای شرقی و جنوبی چین افزایش یابد، می‌تواند آسیب‌پذیری‌های تازه‌ای هم برای آمریکا خلق کند.

بسیاری از کشور‌های جنوب جهان، همانند رویکردشان در جنگ اوکراین، خشونت‌ها را محکوم کردند، اما عامل ریشه‌ای آن – به ویژه اشغال طولانی‌مدت سرزمین‌های فلسطینی – را به اسرائیل نسبت می‌دهند. این رویکرد تکرار موضع گیری آنان در زمان تجاوز روسیه به اوکراین است که بسیاری در جهان جنوب، رویکرد نظامی مسکو را محکوم کردند، اما با روسیه هم نظر بودند که سال‌ها رویکرد تهاجمی ناتو، گزینه چندانی برای مسکو باقی نگذاشت. اگر جهان، پیش از حمله حماس، در مسیر دوقطبی شدن پیش می‌رفت، اکنون این روند سرعت بیشتری خواهد گرفت.

برای اسرائیل گزینه‌های خوبی وجود ندارد. اسرائیل عمدتا ثباتی را در وضعیت غزه برقرار کرده و اجازه داده بود که ۱۹،۰۰۰ فلسطینی در اسرائیل کار کنند. اکنون نیاز دارد که حماس را به عنوان یک نیروی سیاسی و نظامی کاملاً از بین ببرد. این ممکن است به این معنا باشد که حمله زمینی اسرائیل به اشغال غزه منجر شود که در سال ۲۰۰۷ از آن خارج شده بود. این کار به احتمال زیاد یک وضعیت ناپایدار و خشونت‌آمیز خواهد بود. در یک نقطه زمانی، فشار‌ها برای آتش‌بس افزایش می‌یابد. ترکیه و مصر احتمالاً بهترین موقعیت را برای میانجی‌گری دارند، اما روسیه و چین نیز پیشنهاد کمک خود را ارائه کرده‌اند.

کمتر محتمل به نظر می‌رسد که اسرائیل بتواند این شکست را به پیروزی تبدیل کند، چیزی که البته در جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ اتفاق افتاد. شهرت اسرائیل به عنوان یک الهه ضدضربه و امن، آسیب دیده و حتی اگر ارتش اسرائیل احتمالاً بر حماس غلبه کند و شهر غزه را به تصرف در آورد، به اشغال آن مجبور خواهد بود. در گذر زمان، همانند دیگر سناریو‌های انتفاضه، مقاومت فلسطینی دوباره سر خواهد گرفت و در این صورت اسرائیل با تهدید یک جنگ شهری بی‌پایان به سبک الجزایر (با قربانیانی بیشتر فلسطینی تا اسرائیلی، اما همیشگی) روبه رو خواهد بود.

در جنبه سیاسی، بنیامین نتانیاهو یک کابینه ملی جنگی ایجاد کرده تا دست کم به طور موقت شکاف‌های عمیقی که با برنامه اصلاحات قضایی ائتلاف لیکود در حکومت ایجاد شده بود، را ببندد. اما پس از پایان جنگ، بسیاری از حساب‌ها باید تسویه شود. پس از شکست‌های مشابه در جنگ یوم کیپور سال ۱۹۷۳، یک کمیسیون اسرائیلی برای تحقیق در مورد گلدا مائیر، نخست‌وزیری محبوب‌تر از بنیامین نتانیاهو، تشکیل شد و در نتیجه گلدا مائیر کناره گیری کرد. هرچند نتانیاهو نشان داده که از توانایی شروع دوباره برخوردار است، بی گمان کمیسیونی برای بررسی خلاء‌های اطلاعاتی و آماده سازی نظامی تشکیل خواهد شد که ممکن است پایانی برای نتانیاهو و احتمالا شکل گیری یک دولت وحدت ملی، دست کم تا انتخابات بعدی باشد.

شاید که جنگ غزه پژواک بلندی در واشنگتن داشته باشد. جامعه اطلاعاتی آمریکا نیز برخلاف عملکرد تحسین برانگیزش در پیش‌بینی و ردیابی جنگ پوتین علیه اوکراین، با غفلت روبه رو شد. ناکامی‌های اطلاعاتی آمریکا اغلب به تأمین بودجه بیشتر برای جامعه اطلاعاتی منجر می‌شود، اما جلسات بازجویی کنگره – که احتمالا علنی خواهد بود – ممکن است برای سی‌آی‌ای و شورای امنیت ملی آسیب رسان باشد. جیک سولیوان، مدیر شورای امنیت ملی آمریکا همین تازگی گفت که منطقه “امروز نسبت به دو دهه پیش، آرامتر است. ”

محبوبیت بایدن که پیش از این هم در نظرسنجی‌ها پایین بود، تحت فشار بیشتری قرار خواهد گرفت و احتمالاً شانس انتخاب دوباره او در سال ۲۰۲۴ را کمرنگ‌تر خواهد کرد. قبل از شروع جنگ، اقلیت رو به افزایشی از جمهوری‌خواهان در کنگره، مخالف کمک بیشتر به اوکراین بودند. اگر پیشروی ضدحمله‌های اوکراین متوقف شود، شاید افراد بیشتری در کنگره تعهد “به هر قیمت” کاخ سفید به اوکراین را زیر سوال ببرند. این وضعیت ممکن است کمک به اسرائیل و اوکراین را در مقابل یکدیگر قرار دهد. به طور کلی، جنگ حماس و حمایت ایران از آن، به شاه بیت مهم گفتمان جمهوری‌خواهان تبدیل می‌شود و ممکن است سوژه‌ای را برای سخنرانی‌های انتخاباتی ۲۰۲۴ جمهوری خواهان فراهم آورد که تلاش می‌کنند بایدن را بی‌کفایت نشان دهند. ترامپ از قبل بایدن را به خاطر نرمش در برابر ایران مورد انتقاد قرار داده و ادعا می‌کند که همین نرمش، به حمله حماس منجر شده است.

برای مدتی، این باور وجود داشت که از زمان تعلیق جنگ علیه تروریسم و خروج ایالات متحده و ناتو از افغانستان، رقابت دولت با دولت، عنوان مناسبی برای بازی در امور جهانی است و هرچند گروه‌های تروریستی ناپدید نمی‌شوند، اما نقطه تمرکز ما تغییر کرده است. اما اکنون، خوش آمدید به دنیایی که نه تنها دولت‌ها بلکه گروه‌های تروریستی، باند‌های مواد مخدر، تاجران اسلحه و جانیان سازمان‌یافته نیز اهمیت دارند. این یک دنیای چندبحرانی است که در آن بازیگران زیادی شرکت دارند.

منبع: استیمسون / دیپلماسی ایرانی

برای عضویت در کانال رصد روز کلیک کنید

مطالب مرتبط

آخرین اخبار