تعریف و نحوه کارکرد اوراق قرضه اقلیمی: اوراق قرضه اقلیمی نوعی ابزار مالی با درآمد ثابت هستند که منابع حاصل از آنها صرف پروژههای مرتبط با کاهش انتشار، سازگاری با تغییرات اقلیمی یا توسعه زیرساختهای سبز میشود. این اوراق معمولاً توسط دولتها، شرکتها یا نهادهای مالی منتشر میشوند و باید با استانداردهای مشخصی مانند استاندارد Climate Bonds Initiative (CBI) همراستا باشند. اگرچه بودجههای عمومی بسیار مهم است، اما هیچگاه برای مقابله با چالشهای گذار به صفر خالص کافی نیستند. بنابراین، اوراق قرضه اقلیمی با این چشمانداز ایجاد شد که سرمایهگذاران نهادی را برای مقابله با کوتاهمدتگرایی و منافع شخصی که سیاست و امور مالی را آلوده کرده و اقدامات مربوط به تغییرات اقلیمی را تضعیف میکند، بسیج کند. در صنعت فولاد، اوراق قرضه اقلیمی میتوانند برای تأمین مالی پروژههای پایدارسازی صنایع و زیرساختهای آنها مانند موارد زیر مورد استفاده قرار گیرند: جایگزینی کوره بلند با فناوری احیای مستقیم گاز طبیعی یا هیدروژن، بهینهسازی مصرف انرژی در خطوط تولید، بازیافت ضایعات فولادی و کاهش مصرف مواد خام معدنی و توسعه واحدهای تولید فولاد با انتشار صفر.
یکی از چالشهای اساسی در انتشار اوراق قرضه اقلیمی، تعریف دقیق، استانداردسازی و اعتبارسنجی پروژههای واجد شرایط است. سازمانهایی مانند CBI و ICMA و EU Taxonomy چارچوبهایی برای تعیین معیارهای فنی، زیستمحیطی و مالی پروژهها ارائه کردهاند. در صنعت فولاد، این معیارها شامل مواردی مانند شدت انتشار دیاکسیدکربن به ازای هر تن فولاد، نوع فناوری مورد استفاده، مصرف انرژی و منابع تأمین انرژی (فسیلی یا تجدیدپذیر) هستند. برای مثال، پروژهای که از هیدروژن سبز برای احیای سنگآهن استفاده میکند، در صورتی واجد شرایط اوراق قرضه اقلیمی خواهد بود که هیدروژن مورداستفاده از منابع تجدیدپذیر تولید شده باشد و شدت انتشار نهایی زیر آستانه تعیینشده باشد. همچنین ابعاد اجتماعی و اقتصادی گذار منصفانه و پایدار باید بهخوبی درک شوند. گذار منصفانه (Just Transition) مفهومی است که بر تضمین عدالت اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی در فرایند گذار به اقتصاد سبز تأکید دارد. در صنعت فولاد، این گذار ممکن است منجر به تعطیلی واحدهای آلاینده، تغییر ساختار اشتغال، نیاز به آموزش مجدد نیروی کار و تغییر در زنجیره تأمین شود. اوراق قرضه اقلیمی میتوانند نقش مهمی در تأمین مالی برنامههای گذار منصفانه ایفا کنند، ازجمله تأمین مالی آموزشهای فنی برای نیروی کار جهت تطبیق با فناوریهای جدید، سرمایهگذاری در مناطق صنعتی آسیبپذیر برای ایجاد اشتغال جایگزین، و حمایت از جوامع محلی در برابر آثار اقتصادی ناشی از تعطیلی واحدهای قدیمی. در این راستا، برخی از اوراق قرضه با عنوان «اوراق گذار منصفانه» یا بهاختصار JTB منتشر شدهاند که علاوه بر اهداف زیستمحیطی، تعهدات اجتماعی را نیز در برمیگیرند.
در این راستا نقش دولتها و سیاستگذاری عمومی بسیار مهم بوده و دولتها نقش کلیدی در تسهیل گذار صنعت فولاد دارند. آنها از طریق سیاستهای مالیاتی، یارانهها، مقررات زیستمحیطی و قدرت خرید عمومی، میتوانند تقاضا برای فولاد سبز را افزایش دهند و انتشار اوراق قرضه اقلیمی را تشویق کنند. برای مثال، دولتها میتوانند در پروژههای زیرساختی خود الزام استفاده از فولاد کمکربن را اعمال کنند یا با تدوین نقشهراه ملی برای گذار صنعت فولاد، مسیر سرمایهگذاری را برای بخش خصوصی روشن کنند. همچنین از طریق بانکهای توسعهای، ضمانتهای اعتباری برای اوراق قرضه اقلیمی صادر کنند تا ریسک سرمایهگذاران کاهش یابد. فرصتها و چالشهای بازارهای نوظهور در این میان امر بسیار مهمی است که باید برای آن چارهاندیشی گردد. در کشورهای درحالتوسعه، چالشهای متعددی برای انتشار اوراق قرضه اقلیمی در صنعت فولاد وجود دارد، ازجمله این چالشها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: نبود زیرساختهای مالی و حقوقی مناسب، ضعف در استانداردسازی و گزارشدهی زیستمحیطی و نرخ بهره بالا و ریسک اعتباری. بااینحال، فرصتهای قابلتوجهی نیز در این بازارها وجود دارد. رشد تقاضا برای فولاد، توسعه زیرساختها و تمایل سرمایهگذاران بینالمللی به ورود به بازارهای نوظهور، زمینه را برای انتشار اوراق قرضه اقلیمی فراهم کرده است. در سالهای اخیر، کشورهایی مانند هند، چین و آفریقای جنوبی اقدام به انتشار اوراق سبز در بخشهای صنعتی کردهاند.
پایش شاخصهای عملکردی و گزارشدهی نیز نقش کلیدی در این مکانیسمها دارند. برای حفظ اعتماد سرمایهگذاران، انتشاردهندگان اوراق قرضه اقلیمی باید شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) مشخصی تعریف کنند و گزارشهای دورهای از پیشرفت پروژه ارائه دهند. در صنعت فولاد، این شاخصها میتوانند شامل کاهش شدت انتشار دیاکسیدکربن به ازای هر تن تولید، درصد انرژی مصرفی پلنت از منابع تجدیدپذیر، میزان فولاد بازیافتی در چرخه تولید و تعداد نیروی کار آموزشدیده در فناوریهای سبز باشند. همچنین استفاده از ممیزیهای مستقل و تأییدیههای شخص ثالث نیز در افزایش اعتبار این اوراق نقش مهمی دارد.
با توجه به فشارهای فزاینده از سوی سرمایهگذاران، مصرفکنندگان و نهادهای نظارتی، انتظار میرود انتشار اوراق قرضه اقلیمی در آینده صنعت فولاد و تأثیر آن بر رشد و توسعه این صنعت در سالهای آتی رشد قابلتوجهی داشته باشد. ظهور فناوریهایی مانند احیای مستقیم با هیدروژن، کورههای الکتریکی با انرژی تجدیدپذیر و بازیافت پیشرفته، فرصتهای جدیدی برای سرمایهگذاری سبز فراهم کردهاند. همچنین، همگرایی استانداردهای بینالمللی، توسعه بازارهای ثانویه برای اوراق سبز و ورود بازیگران جدید مانند بانکهای پیشرو و صندوقهای سرمایهگذاری، میتواند نقدشوندگی و جذابیت این ابزارها را افزایش دهد. در پایان، میتوان گفت اوراق قرضه اقلیمی نهتنها ابزار مالی مؤثری برای تأمین سرمایه پروژههای سبزند، بلکه نقش راهبردی در شکلدهی به آینده صنعت فولاد ایفا میکنند. با طراحی دقیق، نظارت مؤثر و تعهد به اصول گذار منصفانه، این ابزارها میتوانند به تحقق اهداف اقلیمی، توسعه پایدار و عدالت اجتماعی کمک کنند.