به گزارش رصد روز، درک ارزندگی بازار سرمایه نیازمند آن است که این مولفهها به دقت بررسی و تحلیل شوند چراکه بازارهای مالی در شرایط متغیر سیاسی، اقتصادی و سیاستهای دولتی، واکنشهای مختلفی نشان میدهند. یکی از عوامل اساسی که در تحلیل ارزندگی بازار سرمایه باید مدنظر قرار گیرد، سطح تنشهای سیاسی و نظامی است.
تجربه نشان داده است که در زمان افزایش تنشها، با توجه به کاهش اطمینان عمومی، تقاضا برای سهام و استقبال از سرمایهگذاری در بازار کاهش مییابد. در واقع، در این شرایط، ریسکهای ناشی از عدم قطعیت اقتصادی و سیاسی باعث میشوند که سرمایهگذاران از سرمایهگذاری در بازار دوری کنند اما با کاهش این تنشها به سطح متوسط، سرمایهگذاران مجدد به بازار بازمیگردند و در این وضعیت، عوامل بنیادینی چون نرخ بهره، سودآوری شرکتها و امید به رشد اقتصادی نقش پررنگتری در تحلیل ارزش بازار ایفا میکنند.
نرخ بهره به عنوان یک ابزار کلیدی در سیاستهای پولی کشورها، نقش ویژهای در تعیین جهت بازار سرمایه دارد. با افزایش نرخ بهره به سطحی نظیر ۳۱درصد، سرمایهگذاران تمایل کمتری به بازار سرمایه خواهند داشت چراکه گزینههای دیگری مانند سپردهگذاری بانکی با سود تضمینشده و بدون ریسک بیشتری روبهرو خواهند بود بنابراین بالا بودن نرخ بهره، بازار را در رقابت نابرابر با سیستم بانکی قرار میدهد و ورود سرمایهگذاران به بازار را محدود میکند.
کاهش نرخ بهره از سوی دیگر میتواند جذابیت بازار سرمایه را افزایش داده و باعث شود سرمایهها به سمت خرید سهام روانه شوند. در چنین شرایطی بازار سرمایه با پشتوانه نقدینگی جدید، پتانسیل بالایی برای رشد پیدا میکند و احتمال افزایش ارزش سهام بیشتر میشود.
سودآوری شرکتها و وضعیت اقتصادی تولیدی
یکی از عوامل اصلی که مستقیما بر ارزندگی بازار تاثیرگذار است، سودآوری شرکتهاست. بررسی آمارهای سودآوری شرکتها نشان میدهد که با وجود تلاشهای مستمر، هنوز هم بسیاری از تولیدیهای کشور نتوانستهاند سودآوری مورد انتظار را محقق کنند. این عدم تحقق، به دلیل مشکلات ساختاری، عدم بهرهوری کافی و موانع تولیدی است که سالهاست اقتصاد کشور با آنها دست و پنجه نرم میکند.
با این حال اگر سودآوری فعلی شرکتها را نسبت به قیمت سهام آنها بسنجیم، مشاهده میشود که قیمتها حتی از سطح سودآوری هم پایینتر هستند. این مساله نشانگر ارزشهای پنهانی است که میتواند نشانهای از ارزندگی و فرصتهای سرمایهگذاری در بازار باشد زیرا با وجود سودآوری نسبی، قیمتهای کنونی سهام به نحوی است که احتمالا پتانسیل رشد را در آینده دارد و میتواند ارزشافزوده قابلتوجهی برای سرمایهگذاران ایجاد کند.
امید به رشد سودآوری و سیاستهای اصلاحی دولت
یکی دیگر از عواملی که به طور مستقیم بر ارزش بازار تاثیرگذار است، امید به رشد سودآوری در آینده است. با روی کار آمدن دولت جدید، اظهارات و وعدههایی در خصوص کاهش شکاف نرخ ارز نیما و آزاد، بهبود قیمتگذاریهای دستوری و تسهیل محیط کسبوکار مطرح شده است. در صورتی که این وعدهها به واقعیت بپیوندند، بازار سرمایه میتواند از رونق بیشتری برخوردار شود و به ارزندگی بیشتری دست یابد.
بهویژه اگر نرخ ارز نیما به نرخ ارز آزاد نزدیک شود، علاوه بر تقویت درآمدهای شرکتهای صادراتی، جذابیت سرمایهگذاری در بازار افزایش یافته و سطح اعتماد عمومی به بازار بهبود خواهد یافت. این رویکرد اگر عملی شود، میتواند به یک محرک مهم برای رشد سودآوری تبدیل شود و فضای بهتری را برای رشد و توسعه شرکتها فراهم کند.
موانع تولید و نقش آن در کاهش انگیزه سرمایهگذاری
از دیگر عوامل مهمی که بر ارزندگی بازار اثرگذار است، وضعیت تولید و موانعی است که در مسیر رشد و توسعه این حوزه وجود دارند. در حال حاضر بسیاری از صنایع تولیدی کشور به دلیل مشکلات ساختاری و هزینههای بالا نتوانستهاند به سودآوری مطلوبی دست یابند. همین مساله باعث شده که سرمایهگذاران نیز تمایل کمتری به ورود به این حوزهها داشته باشند و ترجیح دهند سرمایه خود را در بخشهای کمریسکتر نگه دارند.
از سوی دیگر در شرایطی که نرخ بهره بالا باشد، سرمایهگذاران تمایلی به حضور در بازارهای پرریسک مانند بازار سهام نخواهند داشت و این مساله تاثیر منفی بر روند رشد بازار خواهد داشت. به عبارتی رشد واقعی بازار نیازمند آن است که این موانع برطرف شوند تا تولیدکنندگان بتوانند به سودآوری پایدار دست یابند و فضای امنتری برای سرمایهگذاری فراهم شود.
اعتماد سرمایهگذاران به بازار: کلید بازگشت سرمایهها
برای افزایش ارزندگی بازار، جلب اعتماد سرمایهگذاران به صندوقها و بازار سرمایه از اهمیت ویژهای برخوردار است. سرمایهگذاران تنها در شرایطی وارد بازار میشوند که محیط اقتصادی و شرایط بازار بهنحوی معقول و پایدار باشد. وجود بیثباتی و عدم اطمینان از سیاستهای اقتصادی باعث میشود که سرمایهگذاران از ورود به بازار پرهیز کنند در نتیجه افزایش شفافیت، ثبات و پیشبینیپذیری در سیاستهای اقتصادی میتواند نقش مهمی در جذب سرمایهها ایفا کند و موجب شود که سرمایهگذاران با اطمینان بیشتری وارد بازار شوند و به آن اعتماد کنند.