بودجه ایران عمدتاً صرف هزینههای جاری و پرداخت حقوق کارکنان میشود و بحران کسری بودجه ناشی از بزرگ شدن و ناکارآمدی نظام اداری و بودجهخواری نهادها است.
در سالهای اخیر فقدان زبان مشترک بین مدیران صنعتی و نسل زد، به یک بحران تبدیل شده است. بسیاری از مدیران سنتی معتقدند متولدان دهه۸۰ برای فعالیت در بخش صنعت، انگیزه و روحیه لازم را ندارند.
سرانجام کوروش خلیلیان که با حقوق های عجیب و غریب در محافل رسانه خبرساز شده و کوهی از تصمیمات خلق الساعه را در هواپیمایی آسمان به جا گذاشته بود؛ با حکم علیرضا عظیمی پور، مدیرعامل شرکت سرمایهگذاری آتیه صبا برکنار شد.
دیروز فریاد «مرگ بر مافیا» و «مرگ بر زمینخوار» مقابل سازمان ملی زمین و مسکن برخاست؛ صدایی که نه مجلس را قبول دارد و نه دولت را اما این فریاد بیشتر شبیه چکیده ۳۵ سال بلاتکلیفی و یک بیعدالتی مزمن بود.
برخی از فعالان اقتصادی معتقدند بخشنامههای خلقالساعه و بیبرنامگیهای مکرر، بهویژه در بانک مرکزی و وزارت صمت، منجر به ایجاد یک صف ۲۳۰ روزه برای تخصیص ارز شده است؛ درحالیکه مهلت قانونی کالا در گمرک تنها ۳ ماه است.
سهم نظام سلامت نسبت به یک دهه گذشته به یکچهارم رسیده، بر اساس قانون میزان پرداختی مردم در حوزه سلامت باید 30 درصد باشد، اما این رقم به بیش از 60 درصد رسیده است.
«امپراطور واردات نهادههای دامی» با فروش صوری و دریافت ارز ترجیحی برای کشتی هایی که کالای وجود خارجی ندارد یک فاجعه اقتصادی و غذایی خلق کرده است.
توسعه صنعتی در ایران چهره نامتوازن دارد. برخی استانها با انبوهی از زیرساختها، شهرکهای صنعتی و سرمایهگذاریهای کلان، موتور محرک اقتصاد هستند، درحالیکه بسیاری هنوز درگیر کمبود انرژی، ضعف زیرساختی و مهاجرت نیروی کار هستند.
در شرایطی که تولیدکنندگان داخلی برای تأمین مواد اولیه و ماشینآلات ضروری به شدت با کمبود ارز مواجهند آمار تکاندهندهای از واردات کالاهای غیرضروری و بی ارزش به چشم میخورد.
مطالبه اصلی مردم از دولت، دیگر افزایش عدد و رقم حقوق نیست، بلکه مهار نوساناتی است که سفره خانوارها را تهدید میکند.