به گزارش رصد روز ، بیوگرافی رضا مرادخانی بوکسوری که تیر خورد ، متولد ۱۳۶۷ در شهرستان خرم آباد می باشد علاوه بر بوکس در زمینه فروش مبل نیز فعالیت دارد او مدتی در خرم آباد در فروش مبل فعالیت میکرد تا اینکه به دلیل حضور در اردوهای تیم ملی نتوانست مغازه اش را نگه دارد و در مبل فروشی ورشکست شد.
۱۰ سال سابقه حضور در تیم ملی کشورمان داشته و قهرمانی های زیادی در سطح کشور به ارمغان آورده است.
آقای رضا مرادخانی مدتی در تیم بوکس فنرباغچه ترکیه عضویت داشت و چند سالی در این تیم مسابقه می داد و افتخارات زیادی هم کسب کرد.
یکی از اتفاقات ناگواری که برای آقای رضا مرادخانی رخ داد مربوط به اردیبهشت۱۴۰۱ بود که در پارک پردیسان تهران به همراه همسر و فرزند ۹ ماهه اش در حال قدم زدن بود که پلیس گشت ارشاد به حجاب همسرش تذکر می دهد و بین آنها درگیری رخ می دهد که در نهایت منجر به زدن اسپری فلفلی در صورت آن ها و شلیک مستقیم گلوله به پای این بوکسور می شود.
به گفته همسر آقای مرادخانی این بوکسور از ناحیه پا مورد شلیک گلوله قرار گرفت و آسیب بسیار زیادی نیز به شکم او وارد شده است که احتمال دارد برای همیشه از میادین بوکس دور بماند.
همسر رضا مرادخانی میگوید ساعت ۶ یا ۶:۳۰ روز هشتم اردیبهشت امسال بود که ما یک بعدازظهری مثل همیشه عصرها که شوهرم از سر کار میآید، برای اینکه حال و هوایی عوض کنیم، برای پیادهروی رفتیم. ماشین را پارک کردیم و برای پیادهروی و ورزش راهی شدیم.
نه. روسری بود. کاش کلاه سرم بود. روسری سرم بود. ما خودمان چند سال است داریم در این سیستم زندگی میکنیم. در تیم ملی کشوری بودیم و به مسابقات خارج از کشور رفته بودیم که همیشه باید اصول را رعایت میکردیم. خودتان میدانید که تیمهای ملی چطوری هستند، اصلا نباید حجابت مشکلی داشته باشد، در مسابقات حتی یک لحظه مقنعه نباید از سرمان بیفتد. نمیآییم سر لخت به خیابان برویم که. همسرم هم که سالها ملیپوش بوکس ایران بوده و مدالهای آسیایی زیادی برای ایران به دست آورده است. همه موازین مرتبط با قوانین کشور را هم میدانیم. همان روسری را آن مرد موقع درگیری به راحتی از سرم کشید و دوباره خانمهایی که در اطراف بودند روسری من را از زمین برداشتند و به من دادند.
رضا: من صدای تیر اول را که شنیدم همان اطراف بودم، ولی جایی را نمیدیدم. صدای تیر اول را که شنیدم برگشتم به سمت صدا که تیر دوم را از پشت به من زد.
فاصلهتان چقدر بود؟
رضا: حدود دو متر. وقتی تیر خوردم و جایی را نمیدیدم در شوک بودم که باز هم شلیک کرد و یک تیر دیگر هم به پایم خورد.
همین که دیدم رضا تیر خورده، من هم خودم را که مأمورها من را گرفته بودند، رها کردم و بدوبدو به سمتشان رفتم. دیدم مأمور بالای سر رضا رفت و کُلت هم دستش بود؛ ناگهان خودم را روی مرد (که روی همسرم روی زمین بود) پرت کردم و او را هل دادم و او هم به زمین خورد. زمین که خورد، دستم را مقابل لوله تفنگش گذاشته بودم. با خودم میگفتم اگر به دستم تیر بزند که نمیمیرم؛ ولی حداقل تیری به سر یا قلب رضا برخورد نکند. تعداد تیرها وقتی زیاد شد، حتی فکر کردم مشقیاند؛ ولی مشقی نبودند و تیرها به آسفالت برخورد میکردند. سپس همان مردی که لباس شخصی داشت، آمد مرد با لباس نظامی را بلند کرد و رفت؛ اما مگر ول میکرد؟ افتاده بود دنبال یک زنی که از صحنه فیلم گرفته بود.
زن، شوهری که به سختی پلههای دفتر روزنامه را بالا میآید و دختر ۱۱ ماههای که در آغوش مادر است. هشتم اردیبهشت با آنها تماس گرفته بودم تا درباره حادثهای که گفته میشد در پارک پردیسان برایشان رخ داده با آنها گفتوگو کنم.
روزنامه «شرق» نوشت: بخاطر حادثه رخداده در پارک، در بیمارستان و درگیر جراحی بودند و گفتند شرایط گفتوگو ندارند. چند روز بعد مجددا تماس گرفتم، این بار گفتند که نمیخواهند فعلا حرفی در اینباره بزنند و اجازه میدهند تا روند قانونی شکایتشان طی شود؛ اما اکنون چند روزی است که تصمیمشان تغییر کرده است. پرونده شکایتی که بابت شلیک یکی از نیروهای گشت ارشاد به مرد این خانواده شده بود، نه تنها پیش نمیرفت، بلکه با سویههایی روبهرو شد که این خانواده ترجیح دادند ماجرا را با رسانهها در میان بگذارند.
ماریا عارفی و همسرش رضا مرادخانی به همراه دخترشان، روز هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ در پارک پردیسان تهران به قصد ورزشکردن در حال قدمزدن بودند که ورود گشت ارشاد، تذکر بابت حجاب و درگیریهای پس از آن بین این خانواده و مأموران گشت ارشاد، به شلیک گلوله ختم میشود. مرادخانی که سالها بوکسور تیم ملی ایران بوده و مدالهای آسیایی و جهانی متعددی در کارنامه ورزشیاش دارد، حالا و پس از آن حادثه نهتنها زندگی ورزشیاش با خطر روبهرو شده بلکه معاش خانوادگی آنها نیز که با تکیه بر مربیگری بوده، مورد تهدید واقع شده است. آنها چیزی نمیخواهند جز اجرای عدالت. بار اصلی این گفتوگو بر عهده ماریا است و در بخشهایی از مصاحبه، نظرات مضروب این حادثه یعنی رضا را خواهید خواند.
غلامحسین
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
سلام چرا نیروی انتظامی فاقد ارتباط صوتی تصویری اجباری آنلاین کنترلی با مرکز خود نیست ؟ پایتخت کشور قهرمان بوکس آسیا همسر ورزشکار فرزند نه ماهه آنهم دختر بچه بهترین نیروهای اخلاقی کشور چگونه چنین حاصلی باید داشته باشند؟افتادگی هر یک از این عناصر میتوانست از حادثه جلوگیری کند .