زمانیکه صدام به مشهد آمده بود+ عکس

۹ اردیبهشت ۱۳۵۴، صدام حسین، معاون وقت شورای فرماندهی انقلاب عراق، ۲ ماه بعد از امضاء قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و کاهش تنش مرزی بین دو کشور به دعوت امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت ایران با هدف یک دیدار رسمی از ایران وارد تهران شد.

به گزارش رصد روز،  ۹ اردیبهشت ۱۳۵۴، صدام حسین، معاون وقت شورای فرماندهی انقلاب عراق، ۲ ماه بعد از امضاء قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و کاهش تنش مرزی بین دو کشور به دعوت امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت ایران با هدف یک دیدار رسمی از ایران وارد تهران شد.

صدام بعد از دیدار با محمدرضا پهلوی و هویدا روز ۱۰ اردیبهشت راهی مشهد مقدس و حرم مطهر امام هشتم شیعیان شد. عبدالعظیم ولیان استاندار وقت استان خراسان و همچنین تولیت آستان قدس رضوی در آن زمان از صدام و هیات عراقی میزبانی کرد. گزارش تصویری سفر یک روزه صدام به مشهد در چهل و نه سال پیش را تماشا کنید.

9 65 8 72

صَدّام حُسین عبدالمجید تِکریتی (عربی: صدام حسین عبد المجید التکریتی؛ ۲۸ آوریل ۱۹۳۷ – ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) سیاستمدار عراقی بود که در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۳ رئیس‌جمهور عراق بود. وی یکی از اعضای برجستهٔ حزب بعث عراق محسوب می‌شد و نقشی کلیدی در کودتای سال ۱۹۶۸ داشت که منجر به حکومت درازمدت حزب بعث شد. مبانی نظری این حزب بر پان‌عربیسم، نوسازی اقتصادی و سوسیالیسم استوار بود. صدام به عنوان نایب‌رئیس تحت فرمان دایی خود، ارتشبد احمد حسن البکر، توانست به سختی کشمکش‌های بین دولت و نیروهای مسلح را در زمانی که گروه‌های بسیاری توانایی براندازی دولت را داشتند کنترل کند. او این کار را با تشکیل نیروهای امنیتی سرکوبگر و تحمیل نیروی خود به دولت انجام داد و با ایجاد رعب و وحشت در ملت حکومت را تماماً به دست گرفت.

صدام به‌عنوان یک رئیس‌جمهور دیکتاتور، کیش شخصیت فراگیری برای خود در بین مردم به وجود آورد. او دولتی به شدت مستبد تشکیل داد و توانست در طول جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸–۱۹۸۰) و جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱ میلادی) که هر دو عامل کاهش استانداردهای زندگی و وضع حقوق بشر در عراق شدند، قدرت را حفظ کند. دولت صدام تمام جنبش‌هایی را که به باور خود تهدیدکننده تلقی می‌کرد، به‌ویژه آن‌ها که برآمده از گروه‌های دینی یا قومی بودند و خیال استقلال یا خودمختاری داشتند سرکوب کرد. هفته‌نامهٔ اکونومیست او را یکی از بزرگ‌ترین دیکتاتورهای انتهای سده بیستم میلادی و روزنامهٔ نیویورک تایمز او را یکی از بی‌رحم‌ترین حاکمان خودکامه در تاریخ معاصر توصیف کرده‌است.

صدام در حالی که در نظر بسیاری از مردم عرب به دلیل مقاومت در برابر غرب و حمایت بی‌شائبه از فلسطینی‌ها، رهبری بزرگ تلقی می‌شد، پس از جنگ خلیج فارس از سوی جامعهٔ بین‌الملل و آمریکا طرد شد. صدام پس از حملهٔ آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۲۰۰۳ مقام خود را از دست داد. او در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ توسط نیروهای آمریکایی در حالی که خود را در یک زیرزمین در حیاط خانه‌ای در روستایی حوالی زادگاهش مخفی کرده بود دستگیر شد. صدام در دادگاه ویژهٔ جرائم سران عراق که توسط دولت موقت عراق تشکیل شد محاکمه و در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۰۶، به اعدام با چوبه دار محکوم شد و سرانجام در تاریخ ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ مصادف با عید قربان در بغداد به دار آویخته شد.

صدام حسین در سال ۱۹۳۷ در روستای العوجه تکریت در کشور عراق و در خانواده‌ای چوپان به دنیا آمد. مادرش او را «صَدّامْ» نام نهاد که در عربی به معنای فردی است که «صَدَمه» می‌رساند. در مورد اینکه چه کسی پدرش است اختلاف نظر است اما به‌گفته مادرش، او هیچ‌گاه پدر خود «حسین المجید» را که پنج ماه پیش از تولدش ناپدید شده یا درگذشته بود، ندید. کمی بعد از ناپدید شدن پدرش، برادر دوازده ساله‌اش بر اثر بیماری سرطان درگذشت و مادر صدام را در آخرین ماه‌های حاملگی در اندوه فرو برد. او تلاش کرد جنین خود را سقط کرده و خود را بُکشد. پس از تولد صدام از نگهداری وی سر باز زد. صدام تا سه سالگی در خانوادهٔ دایی خود، خیرالله طلفاح زندگی کرد. مادرش، صبحه طلفاح المسلط بار دیگر ازدواج کرد و صدام دارای سه برادر ناتنی شد. شوهر دوم صبحه، «حسن الابراهیم» نام داشت. «المجیدها» [خاندان شوهر اول صبحه] شهرت بدی داشتند، اما «الابراهیم‌ها» [خاندان شوهر دوم صبحه] خیلی بدتر بودند. المجیدها به‌اندازهٔ کافی بد بودند؛ آن‌ها عموماً دزد و خلافکار بودند. اما الابراهیم‌ها از همه پایین‌تر و پست‌تر بودند. همهٔ اهالی «العوجه» از الابراهیم‌ها نفرت داشتند. خودِ «حسن الابراهیم» دهقان فقیر و تنبلی بود که همیشه از زیر کار درمی‌رفت. او به زندگی نگرشی عاری از مسئولیت داشت. بی‌قید و لاابالی بود. هیچ شغل مشخصی نداشت. فقط برای دورهٔ کوتاهی دربان مدرسه‌ای در تکریت بود. پس از بازگشت صدام نزد مادر، ناپدری‌اش رفتار خشنی با او داشت و او را اذیت می‌کرد. با مطالعهٔ زندگینامه‌های رسمی صدام، می‌توان به نوع نگاه خود او دربارهٔ کودکی‌اش پی برد. در این زندگینامه‌ها به‌ندرت نامی از حسن آورده شده‌است. شوهر دوم صبحه، مثل شوهر اولش، هیچ جایی در زندگینامه‌های رسمی صدام حسین ندارد. فقط یک بار نامی از حسن آورده شده که آن هم مربوط به این ادعای صدام است که پدرخوانده‌اش صبح‌های زود او را با فریادِ «یا الله پاشو حرام‌زاده، برو به گوسفندها برس» بیدار می‌کرده‌است. در ده سالگی از تکریت فرار کرده و به بغداد رفت تا با عمویش – حسن عبدالمجید – که یک سُنی متعصب بود زندگی کند. بستگان تکریتی وی که اکثراً چوپان بودند، بعدها تأثیرگذارترین و پرنفوذترین مشاوران و حامیان او شدند. بنابر اظهارات خود صدام، او چیزهای زیادی از عمویش یادگرفت، به ویژه اینکه هیچ‌گاه از دشمنانش نترسد حتی اگر تعداد و امکانات آن‌ها بسیار بیشتر از امکانات او باشد. او با راهنمایی عمویش به یک دبیرستان ملی‌گرا رفت. در سال ۱۳۳۶ (۱۹۵۷ میلادی) و در ۲۰ سالگی به حزب انقلابی و پان‌عربی بعث که عمویش هم از طرفداران آن بود پیوست.

وی در نوجوانی عاشق پرنده‌ها بود.احساسات انقلابی از بارزترین شاخصه‌های آن دوره در عراق و تمام خاورمیانه بود. طبقهٔ مستبد عراق (شامل سلطنت‌طلبان محافظه‌کاران، خانواده‌های مشهور و بازرگانان) در حال فروپاشی بودند. به‌علاوه، ملی‌گرایی عربی و مردمی جمال عبدالناصر در مصر، تأثیر ژرفی بر این بعثی جوان (حتی تا پایان عمر) گذاشت. ظهور ناصر پیش‌درآمد موج انقلاب‌هایی بود که در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۶۰ میلادی در خاورمیانه رخ دادند و باعث سقوط نظام‌های سلطنتی کشورهای عراق، مصر و لیبی و یمن شدند. ناصر با انگلیس و فرانسه درافتاد و کانال سوئز را ملی اعلام کرد و تلاش کرد مصر را مدرنیزه و دنیای عرب را از نظر سیاسی با هم متحد سازد.

برای عضویت در کانال رصد روز کلیک کنید

مطالب مرتبط