در پی این حمله، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل هشدار داد که استفاده از زور توسط آمریکا علیه ایران، تشدید خطرناکی در منطقهای است که در آستانه انفجار قرار دارد – و تهدیدی مستقیم برای صلح و امنیت بینالمللی است. در ۱۳ ژوئن، اسرائیل مجموعهای از حملات هوایی و سایبری هماهنگ را علیه زیرساختهای کلیدی هستهای و نظامی ایران آغاز کرد که منجر به شهادت چند دانشمند هستهای و فرماندهان ارشد نظامی شد. در پاسخ، ایران صدها موشک و پهپاد به سوی تاسیسات نظامی و اطلاعاتی اسرائیل شلیک کرد.
هدف اصلی اسرائیل، برنامه هستهای ایران نبود. از اوایل دهه ۱۹۹۰، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، هر سال ادعا کرده که ایران ظرف یک یا دو سال بمب هستهای خواهد ساخت. این ادعایی دروغ است که بیش از ۳۰ سال تکرار شده. حقیقت این است که هدف اصلی نتانیاهو از حمله به ایران، سرنگونی دولت، ایجاد بیثباتی، و تبدیل ایران به کشوری شکستخورده مانند سوریه، لبنان و لیبی و در نهایت تجزیه آن است. پیامدهای حملات نظامی آمریکا و اسرائیل برای سالها گریبانگیر منطقه و فراتر از آن خواهد بود. در ادامه، به نکات کلیدی این حملات میپردازم.
تله نتانیاهو
شکی نیست که اسرائیل حمله به ایران را با آمریکا، اروپا و ناتو هماهنگ کرده و جنگ را با حمایت مستقیم و غیرمستقیم آنها ادامه داده است. نتانیاهو از دهه ۱۹۹۰ تلاش کرده آمریکا را وارد جنگ با ایران کند، اما همه رؤسای جمهور پیشین آمریکا از این تله گریختند.
ترامپ در دور اول ریاست جمهوری خود تحت فشار نتانیاهو، توافق هستهای ایران – که با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل تصویب شده بود – را لغو کرد و در آغاز دور دوم ریاست جمهوری خود، تاسیسات هستهای ایران را هدف حمله نظامی قرار داد. نتانیاهو از این تصمیم استقبال کرد و گفت: «تبریک میگویم، پرزیدنت ترامپ. تصمیم شجاعانه شما برای هدف قرار دادن تاسیسات هستهای ایران با قدرت شکوهمند و عادلانه ایالات متحده، تاریخ را تغییر خواهد داد.» نکته طنزآمیز آن است که این حمله پس از توافق نماینده ویژه ترامپ، استیو ویتکاف، و وزیر خارجه ایران، عباس عراقچی، بر سر آغاز مذاکرات هستهای در عمان و ایتالیا صورت گرفت. یک منبع مطلع ایرانی به من گفت: «عناصر کلیدی بین ویتکاف و عراقچی در سه دور مذاکره در مسقط و رم به توافق رسیدند. براساس این توافق، ایران با بازرسیها و شفافیت حداکثری، از جمله اجرای پروتکل الحاقی و کد ۳.۱ترتیبات فرعی موافقت کرد – که بالاترین استانداردهای بازرسی در جهان است.»
منبع یادشده افزود: «دوم، ایران ذخایر اورانیوم ۶۰درصد غنیشده خود را که برای ساخت ۱۰ بمب کافی است، یا تبدیل میکرد یا صادر. سوم، ایران غنیسازی ۶۰ و ۲۰ درصدی را متوقف کرده و به سطح غیرنظامی ۳.۶۷درصد کاهش میداد.
در نهایت، ایران برای حل تمام ابهامات فنی با آژانس همکاری کامل میکرد. در مقابل، آمریکا تحریمهای هستهای را لغو میکرد. قرار بود تیمهای فنی دو طرف بر اساس این چهار محور، متن توافق نهایی را تهیه کنند. اما ناگهان پس از تماس نتانیاهو با ترامپ، آمریکا از اعزام تیم فنی به مسقط خودداری کرد و با تغییر ۱۸۰درجهای، خواستار تعطیلی کامل برنامه غنیسازی صلحآمیز ایران شد. این تغییر، روند توافق را تا انقضای مهلت دوماهه ترامپ متوقف کرد – و در حالی که دور ششم مذاکرات قرار بود در روز ۶۳ برگزار شود، اسرائیل در روز ۶۱ حمله خود به ایران را آغاز کرد. این همان تلهای بود که اسرائیل برای کشاندن آمریکا به جنگ با ایران طراحی کرده بود.»
شکست اسرائیل
وزرای خارجه بریتانیا، فرانسه، آلمان و مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، کایا کالاس، در روز جمعه با عراقچی دیدار کردند و توافق کردند ظرف یک هفته دوباره ملاقات کنند. مقامات اروپایی تشویق شده بودند که با وزیر خارجه ایران دیدار کنند زیرا ترامپ در ۱۹ژوئن، دو هفته فرصت برای دیپلماسی تعیین کرده بود.
عراقچی خطاب به بریتانیا و اتحادیه اروپا گفت: «هفته گذشته در حال مذاکره با آمریکا بودیم که اسرائیل دیپلماسی را نابود کرد. این هفته با اروپا گفتوگو کردیم و آمریکا دیپلماسی را نابود کرد. شما چه نتیجهای میگیرید؟». تصمیم آمریکا برای حمله به ایران نشان میدهد که اسرائیل نهتنها در عملیات نظامی ۱۰ روزه خود شکست خورد، بلکه در آستانه فروپاشی بود. اگر اسرائیل دچار بحران نبود، آمریکا مداخله نمیکرد.
اسرائیل، تنها کشور دارنده سلاح هستهای در خاورمیانه با حدود ۴۰۰ بمب هستهای (طبق برخی برآوردها)، نمیتواند ادعای معتبری درباره مبارزه با اشاعه سلاح هستهای داشته باشد. علاوه بر این، تمام گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نهادهای اطلاعاتی آمریکا طی ۲۰ سال گذشته تایید کردهاند که هیچ مدرکی دال بر نظامی بودن برنامه هستهای ایران وجود ندارد. رئیس آژانس گفت: در حال حاضر، هیچ مدرک ملموسی در دست نیست که نشان دهد ایران برنامهای برای ساخت سلاح هستهای دارد.« نکته کلیدی آن است که هیچ تهدید فوری و جدی وجود نداشت. ادعای داشتن ذخایر کافی برای ساخت ۱۰ بمب ظرف دو هفته، تنها نیمی از واقعیت است. نیمه دیگر آن است که حتی اگر ایران تصمیم به ساخت بمب بگیرد، ساخت سامانههای پرتاب مانند کلاهک هستهای، یک تا دو سال زمان میبرد. به گفته انجمن کنترل تسلیحات آمریکا، »هیچ تهدید فوری مبنی بر تسلیحاتیشدن برنامه هستهای ایران قبل از حمله اسرائیل وجود نداشت.»
انپیتی؛ ابزار سیاسی
این نخستین بار است که دو کشور مسلح به سلاح هستهای، به کشوری فاقد سلاح هستهای حمله نظامی کردهاند. این امر نشان میدهد که معاهده منع گسترش (NPT)برای آمریکا و اسرائیل صرفا ابزاری سیاسی بوده است. تریتا پارسی، معاون موسسه کوئینسی، گفت: «اسرائیل توسط ایران مورد حمله قرار نگرفت – این جنگ را آغاز کرد. آمریکا نیز توسط ایران مورد حمله قرار نگرفت – این تقابل را آغاز کرد.» حمله آمریکا به ایران نقض آشکار منشور سازمان ملل است. وزیر خارجه ایران گفت: ایالات متحده، بهعنوان عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، با حمله به تاسیسات صلحآمیز هستهای ایران، نقض جدی منشور سازمان ملل، حقوق بینالملل و انپیتی را مرتکب شده است. تیم امنیت ملی ترامپ یا نتوانست پیامدهای حمله نظامی را ارزیابی کند، یا نتوانست ترامپ را از این کار باز دارد.
یک استراتژی هستهای جدید
در هر صورت، این رویداد میزان نفوذ نتانیاهو بر کاخ سفید را بیشتر آشکار کرد. بانی واتسون کولمن، نماینده کنگره آمریکا گفت: «این جنگ برای بقای سیاسی نتانیاهو تحریک شد و ترامپ داوطلبانه قدرت نظامی آمریکا را برای ادامه آن در اختیار او گذاشت. آمریکا ارتش نیابتی کسی نیست و سربازان ما ابزار معامله نیستند.»
از نگاه تهران، حملات دو کشور هستهای نشان داد که انپیتی نهتنها بیارزش، بلکه مضر است. کشورهایی مانند کرهشمالی، هند، پاکستان و اسرائیل که این معاهده را نپذیرفته و سلاح هستهای تولید کردهاند، از حمله نظامی در امان ماندهاند. بنابراین طبیعی است که ایران پس از حمله نظامی اسرائیل و آمریکا، در استراتژی هستهای خود، از جمله ادامه عضویت در انپیتی، تجدیدنظر کند. ایران متحمل خسارات جبرانناپذیری شده، اما تبعات منفی این حمله محدود به ایران نیست – بلکه به آمریکا نیز آسیب خواهد زد و صلح و امنیت منطقهای را به خطر خواهد انداخت. این جنگ ممکن است هیچ برنده یا بازنده روشنی نداشته باشد. در عوض، ایران و اسرائیل، به همراه آمریکا، با چشمانداز نابودی متقابل، بیثباتی منطقهای و آسیبهای ملی بلندمدت روبهرو هستند. در چنین شرایطی، همه طرفها بیشتر از آنچه بهدست آورند، خواهند باخت. جامعه بینالمللی باید قاطعانه برای کاهش تنشها اقدام کند. در غیراین صورت، خطر فرو رفتن خاورمیانه – و شاید فراتر از آن – در یک جنگ فاجعهبار وجود دارد.
حسین موسویان، دیپلمات سابق