ارزیابی‌ها نشان می‌دهد در شرایط بحرانی نظیر شیوع کرونا یا توفان‌ و سیل، سرکوب قیمت هیچ کمکی به جامعه نخواهد کرد و تنها راه دستیابی بیشتر به کالا افزایش بهای کالاهاست؛ موضوعی که شاید در کوتاه‌مدت به مصرف‌کنندگان فشار وارد کند، اما سریع‌ترین راه برای رسیدن به تعادل بهتر در سطح بازارهای مختلف کالا و خدمات است. گزارش تازه پژوهشگر موسسه هوور در دانشگاه استنفورد نشان می‌دهد در شرایط اضطراری اگر دولت‌ها اجازه افزایش قیمت را برای کالاهای ضروری مثل ماسک ندهند، اقتصاد به‌طور طبیعی نخواهد توانست به تامین نیاز جامعه اقدام کند. در عین حال کسی برای تولید بیشتر ماسک انگیزه نخواهد داشت و همین موضوع ایجاد ظرفیت برای آینده را دچار مخاطره می‌کند. این وضعیت را می‌توان در شیوه رفتار دولت‌های مختلف در دوره شیوع بیماری کرونا که به کمیابی اقلامی مانند دستمال توالت و ماسک منجر شد، به وضوح دید. هرجا سرکوب قیمت اعمال نشد، قیمت پس از یک دوره صعودی، به شرایط طبیعی بازگشت اما در بسیاری از کشورها نیز وضعیت تولید این قبیل کالاها به دلیل مداخلات دولت بهبود نیافت. راس رابرت اقتصاددان و تحلیلگر صنعت و بازار اخیرا در مقاله‌ای که برای وب‌سایت پالیسید (POLICYed) نوشته، سعی کرده توضیح دهد چرا گفته‌های جوزف استیگلیتز در تحلیل رفتار بازار حین پاندمی کرونا و کمبود ماسک و دستمال توالت درست نیست.

استیگلیتز گفته بود: «بازار در شرایط بحرانی بسیار بد عمل می‌کند. صنایع و دست بازار نمی‌توانند به نیاز مصرف‌کنندگان به شکل مناسبی پاسخ دهند و به همین دلیل باید سیاست‌گذار ضمن مداخله در اقتصاد و سطح قیمت‌ها، کارآیی بهتری را برای مصرف‌کنندگان به ارمغان آورد. هیچ کشوری در شرایط جنگی به بازار روی نمی‌آورد. در نحوه استقرار نیروهای جنگی بازار کارآیی ندارد. در جنگ جهانی دوم هم برای تولید تانک و هواپیما و اسلحه به بازارها متکی نبودیم. ما در چنین شرایطی به‌جای بازار نیازمند هماهنگی در ابعادی کلان و بسیار پیچیده برای تغییر شرایط هستیم، چون بازارها در وضعیت اضطراری کار نمی‌کنند.

اما رابرت راس محقق ارشد موسسه آمریکایی هوور در پاسخ به آنچه استیگلیتز ادعا کرده شکست بازار است، از عبارت شکست سیاست سخن گفته و در تحلیلی اعلام کرده بازارها در آمریکا شکست می‌خورند چرا که سیاست سرکوب اجازه کار را به بازار نمی‌دهد. این محقق برجسته موسسه هوور خاطرنشان کرده: اینکه استیگلیتز معتقد است که ما از بازارها برای مبارزه در جنگ‌های فیزیکی استفاده نمی‌کنیم یا همانطور که یک فرماندار گفت، حین جنگ جهانی دوم هر ایالت ناوهای هواپیمابر خود را خریداری نکرد، حرف اشتباهی نیست. همه‌گیری نوع دیگری از جنگ است. اما نباید تفاوت‌ها را هم فراموش کرد. اکنون که در حال نوشتن این گزارش هستم (۳۰ آوریل) نیویورک حدود ۳۰۰ هزار مورد مبتلا به کرونا را گزارش کرده، کالیفرنیا ۵۰ هزار مورد و وایومینگ زیر هزار مورد. ماسک‌ها و ونتیلاتورها مانند ناوهای هواپیمابر نیستند. پرسنل مراقبت‌های بهداشتی هر ایالت به مقادیر کاملا متفاوت به ماسک و ونتیلاتور خود نیاز دارند، پس ما با دو مقوله متفاوت طرفیم.

همچنین اینکه چرا ماسک‌های پزشکی به اندازه کافی وجود ندارد، به شکست بازار مربوط نیست. به‌طور معمول، وقتی توفان می‌آید! چنین چیزهایی کمیاب می‌شوند. بیمارستان‌ها هم با توزیع‌کننده لوازم پزشکی تماس می‌گیرند و این درخواست از تامین‌کننده ماسک و اقلام پزشکی در گستره بیمارستان‌های سراسر کشور تکرار می‌شود. طبیعی است که در چنین شرایطی موجودی تولیدکنندگانی که ماسک به توزیع‌کنندگان می‌رسانند کم باشد و کفاف نیاز اضافه شده را ندهد.

در نتیجه معمولا هنگام رخ دادن چنین کمبودی قیمت‌ها شروع به افزایش می‌کنند زیرا خریداران برای ماسک‌هایی که هنوز در دسترس هستند رقابت می‌کنند. قیمت بالاتر اما تولیدکننده را تشویق می‌کند که به خط تولید خود شیفت شب اضافه کند، کارگران بیشتری استخدام کند، شیفت‌های موجود را با بهره‌وری بیشتری اجرا کند و حتی اگر قیمت‌ها به اندازه کافی افزایش یابد، ممکن است شرکت‌هایی که کارهای دیگری را انجام می‌دهند شروع به تولید ماسک کنند. این روند طبیعی به تامین بخشی از افزایش چشمگیر تقاضا کمک می‌کند و از آن سو، قیمت‌های بالاتر، بیمارستان‌هایی را که نیازی به ماسک ندارند – مثلا در وایومینگ – تشویق می‌کند ماسک را احتکار نکرده و آنها را برای عرضه به نیویورک آزاد کنند.

ممکن است گفته شود در شرایطی که جان انسان‌ها در خطر است، چنین منطقی بی‌رحمانه و غیرعاطفی است، آن هم در شرایطی که بیمارستان‌ها برای جان انسان‌ها به این کالا نیاز فوری دارند. در مقابل موضوع کارآیی بازار، گزینه سرکوب‌ قیمت‌ها وجود دارد که جهانی بی‌رحم‌تر را ایجاد می‌کند که در آن پاسخی به تقاضای وافر خرید ماسک داده نمی‌شود چون به شکل مصنوعی قیمت‌ها پایین نگه داشته شده، از این رو کسی انگیزه افزایش تولید ندارد.

ذکر یک مثال در این زمینه راهگشاست. وقتی شما با یک تئاتر روبه‌رو هستید که تعداد صندلی‌های مشخصی دارد، افزایش قیمت به درآمد بیشتر تئاتر منجر می‌شود و کارآیی از طریق تخصیص صندلی‌های محدود به افرادی که بیشتر پرداخت می‌کنند، تنظیم می‌شود. اما در صنعت و تولید اجازه افزایش قیمت موجب خواهد شد تا تولیدکنندکان با انگیزه پس از افزایش عرضه کالا، قیمت را به نقطه قبلی برسانند.

البته اینکه حتی تا امروز نیز در برخی مناطق کمبود ماسک و وسایل موردنیاز بیمارستان وجود دارد به دلایل اداری و غیراقتصادی است. رایان پترسون مدیرعامل شرکت فکسپورت که به افراد و جوامع برای دستیابی به ماسک و تجیهزات کمک می‌کند، توضیح جالبی در این زمینه می‌دهد. اینکه در شرایطی که شرکت‌ها برای افزایش تولید به ارتقای خط تولید و استخدام کارگر می‌پردازند و برای مواد اولیه نیازمند پیش‌پرداخت هستند، بیمارستان‌ها نمی‌خواهند خود را با واقعیت‌های جدید تطبیق دهند. بیمارستان‌ها برای دریافت کالای موردنیاز خود در موعد مقرر اغلب از پیش‌پرداخت دوری می‌کنند و با قیمت‌های جدید هم کنار نمی‌آیند. در نتیجه همین عامل چرخه افزایش تولید را ناقص می‌کند. از آن سو توزیع‌کنندگان نیز از ترس جریمه دولت‌ها اعلام افزایش قیمت را به تعویق می‌اندازند. همچنین موارد بسیاری از انحصار در رفتار دولت‌ها روایت شده که نشان می‌دهد کشورهایی مثل ایتالیا یا انگلیس با پرداخت ۵ تا ۶ میلیارد دلار، شرکت‌های تولیدکننده کالاهای پزشکی را خریداری کرده‌اند.

در نهایت اینکه نه نیروهای بازار که این قبیل رفتارهاست که به تراژدی منجر می‌شود. ترس تولیدکننده از متهم شدن به سودجویی، جریمه توزیع‌کننده توسط دولت و ناتوانی در قیمت‌گذاری آزادانه موجب خواهد شد که در جایی مثل آمریکا، کمبود ماسک به یک بحران تمام عیار بدل شود. بنابراین این نکته نباید فراموش شود که شاید غرور، ترس یا مهربانی به فرد برای کاری انگیزه دهد اما پول نیز به همان میزان می‌تواند تعصب روی تولید بیشتر یک کالا را افزایش دهد.