من هم معتقدم که حمله زمینی ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه قطعی و اجتناب ناپذیر است، اما به قول شما اینجا مسئله شدت، عمق و میزان پیشروی ارتش رژیم صهیونیستی در حمله زمینی به نوار غزه است به گزارش رصد روز، حمله صبح شنبه نیروهای حماس به سرزمینهای اشغالی یک زلزله واقعی را در سطح سیاسی، امنیتی، دیپلماتیک، نظامی، دفاعی و حتی رسانهای ایجاد کرده است که به نظر میرسد تاثیری راهبردی و عمیق بر فلسطین و کل منطقه خواهد داشت و این تاثیر تا سالها ادامه پیدا خواهد کرد. در این بین آن چیزی که فعلاً اهمیت دارد تحولات میدان است که طی سه روز گذشته همچنان ادامه دارد. اما نکته حائز اهمیت در تحولات میدانی به اقدام احتمالی رژیم صهیونیستی برای حمله زمینی به نوار غزه باز میگردد و در این میان محافل تحلیلی و رسانهای با یک چند دستگی مواجه هستند و هنوز به یک برآورد مشخصی از شدت و عمق عملیات زمینی ارتش رژیم صهیونیستی در نوار غزه نرسیده اند. از این رو برای بررسی بیشتر این موضوع به گفتگو با حسین رویوران، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه نشسته ایم که در ادامه متن کامل آن را از نظر میگذرانید.
* جناب رویوران بیشک ۷ اکتبر، نقطه عطفی در تحولات فلسطین و حتی خاورمیانه خواهد بود که به باور برخی از تحلیلگران میتواند یک نظم نوین را در غرب آسیا شکل دهد. اما قطعاً در شرایط کنونی نمیتوان به شکل مشخص از این نظم داشت و باید منتظر تحولات پیش رو بود. در این میان هم عوامل متعددی وجود دارند که میتواند ترسیم کننده این تاثیرات باشند. پیرو این نکته فعلا مهمترین موضوع شدت و عمق واکنش صهیونیستها به عملیات روز شنبه حماس و پاسخ متقابل محر مقاومت است. در این راستا موضوع کلیدی حمله زمینی ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه خواهد بود که اگر چه تقریباهمه این عملیات زمین را حتمی میدانند، ولی شاهد دودستگی یا چند دستگی میان ناظران هستیم. برخی معتقد به یک عملیات محدود زمینی توسط صهیونیستها در اطراف مرزهای غزه با فلسطین اشغالی هستند و برخی تاکید دارند که نتانیاهو تا اشغال کامل نوار غزه پیش خواهد رفت. البته طیفی هم بر این باورند که صهیونیستها به دنبال آن خواهند بود که یک منطقه حائل در سرزمینهای نوار غزه برای خود ایجاد کنند. ارزیابی و برآورد شما از شدت و وسعت عملیات زمینی صهیونیستها چیست؟ شما به کدام سناریو باور دارید؟
سوالتان چند بخش داشت. اول اینکه بله، من هم معتقدم که حمله زمینی ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه قطعی و اجتناب ناپذیر است، اما به قول شما اینجا مسئله شدت، عمق و میزان پیشروی ارتش رژیم صهیونیستی در حمله زمینی به نوار غزه است و در این رابطه من تصور نمیکنم که صهیونیستها تا عمق بسیار زیادی از نوار غزه پیش بروند، چه برسد به آن که بخواهند کل نوار غزه را از نظر زمینی به اشغال خود درآورند.
*به چه دلیل شما چنین باوری دارید؟
چون واقعاً در شرایط کنونی صهیونیستها توان لازم برای گرفتن کامل نوار غزه را ندارند. بله در سال ۱۹۶۷ صهیونیستها توانستند یک روزه کل نوار غزه را به اشغال خود درآورند، اما همه میدانند که غزه امروز با غزه ۱۹۶۷ بسیار متفاوت است. محور مقاومت اکنون در غزه به شدت فعال است و از ابزارها و سلاحهای بازدارنده بسیار زیادی هم برخوردار است که میتواند معادلات را کاملاً تغییر دهد. از طرف دیگر قطعاً اگر بپذیریم که حتی صهیونیستها به دنبال پیشروی تا عمق بسیار زیادی از نوار غزه به واسطه حمله زمینی باشند باید تلفات بسیار سنگین نظامی را متحمل شوند و این چیزی است که خود محافل نظامی ارتش صهیونیستی و تقریباً تمام تحلیلگران به آن اذعان دارند. به همین دلیل موضوع تلفات برای صهیونیستها خط قرمز است، آن هم در شرایط کنونی که به واسطه حمله روز شنبه نیروهای محور مقاومت و مشخصا حماس به صهیونیستها، حدود ۱۰۰۰ نفر کشته، چند هزار زخمی و چند صد اسیر روی دست این رژیم اشغالگر گذاشته که این موضوع درنوع خود در تاریخ بیسابقه است. طبیعتاً در چنین شرایطی من بعید میدانم که صهیونیستها، هم توان و هم تمایلی داشته باشند که با پیشروی زیاد در عمق نوار غزه از طریق حمله زمینی بخواهند تلفات بیشتر نظامی داشته باشند. بحث مهمتر و کلیدیتر اکنون موضوع توان عملیاتی ارتش رژیم صهیونیستی است. شما تنها به موضوع حمله صبح شنبه حماس نگاه نکنید که صهیونیستها را کاملا غافل گیر کرد. در درگیریهای بعدی که یکشنبه و دیروز دوشنبه هم روی داد، ارتش رژیم صهیونیستی متحمل خسارت سنگینی شد و آنجا هم کشتههای بسیار زیادی داد. حتی چند نفر هم در این حملات اسیر شدند. حالا شما تصور کنید که این ارتش با این توانه ضعیف که متحل ضرباتی زیادی طی سه روز اخیر شده بخواهد وارد عمق زیادی از خاک غزه شود.
*با این تفاسیر محدوده مشخص عملیات زمینی صهیونیستها که شما هم آن را اجتناب ناپذیر میدانید چگونه خواهد بود و تا چه عمقی پیش خواهند رفت؟
تصور من این است که صهیونیستها در عملیات زمینی برای خود اهداف مشخص در قالب اماکن و تاسیسات نظامی محور مقاومت یعنی حماس و جنبش جهاد اسلامی را هدف قرار خواهند داد که بیشتر در منطقه اطراف فلسطین اشغالی با نواز غزه موسوم به غلاف غزه خواهد بود.
*نکتهای که به نظر میرسد گفتههای شما را هم تایید میکند مسئله ارسال پیام حزب الله لبنان از طریق مصریها به صهیونیستهاست که عنوان داشتهاند در صورت عملیات زمینی در نوار غزه، حزب الله لبنان هم از شمال وارد فلسطین اشغالی خواهد شد. به باور شما این اقدام و این پیام حزب الله میتواند بازدارندگی در صهیونیستها برای اجتناب از عملیات زمینی در نوار غزه ایجاد کند؟
بله، چون واقعاً در شرایط کنونی که وضعیت ارتش رژیم صهیونیستی به هیچ وجه خوب نیست، لذا از تعدد جبهههای درگیری به شدت خودداری میکند. تصور من این است که در این شرایط صهیونیستها برای آنکه احتمال عملیاتی شدن تهدید حزب الله لبنان را به صفر برسانند، یورش یا تجاوز نظامی گسترده و عمیقی در نوار غزه انجام نمیدهند.
*اما در این بین یک نکته بسیار مهم وجود دارد که میتواند شرایط را بری حزب لله سخت کند.
چه نکته ای؟
*یونیفل رسماً اعلام کرده است که مانع از اقدام احتمالی حزب الله و درگیری و یا ورود نیروهای حزب الله به فلسطین اشغالی خواهد شد. آیا یونیفل میتواند دست حزب الله را ببندد؟
نه من چنین تصوری ندارم. چون حزب الله از یک توان نظامی متمرکز و بسیار بالایی برخوردار است؛ لذا اگر حزب الله پیرو پیامی که به صهیونیستها ارسال کرده است در نهایت به این جمعبندی برسد که باید اقدام زمینی انجام دهد یونیفل نمیتواند مانع از عملیاتی کردن این تهدید حزب الله شود.
*با نگاهی به تحولات داخلی سرزمینهای اشغالی به نظر میرسد با یک شرایط دوگانه هم در ساختار سیاسی این رژیم مواجهیم. از یک طرف جریان اپوزیسیون و مشخصاً نفتالی بنت، یائیر لاپید و بنی گانتس به جلسات کابینه نتانیاهو دعوت شدند و خودشان هم از قبل آمادگی برای همراهی و حمایت از نتانیاهو را علی رغم وجود اختلافات بر سر کودتای قضایی اعلام کردهاند، اما در عین حال اختلافات در خود اعضای کابینه نتانیاهو هم به شدت بالا گرفته است، به نحوی که طبق اخبار واصله در جلسه اعضای کابینه کار به تنش و درگیری لفظ لفظی هم کشیده شده است. پس باید پرسید که اکنون نتانیاهو در معرض سقوط، برکناری، استعفا و فروپاشی ائتلاف حاکم است یا نه به عکس باید منتظر یک ائتلاف و دولت به اصطلاح وحدت ملی باشیم؟
در راستای همین جمله آخر شما بنیامین نتانیاهو اکنون تنها دو انتخاب پیش رو دارد. نخست برکناری یا استعفا به دلیل ناکارآمدی و شکست سنگین و بیسابقهای که در برابر محور مقاومت خورده است که این اتفاق ساده و چیز کمی نیست که از حافظه تاریخی صهیونیستها پاک شود و قطعاً از او به عنوان یکی از ضعیفترین یا حتی ضعیفترین نخست وزیران رژیم صهیونیستی یاد میکنند. در این مورد جا دارد به این نکته جالب اشاره کنم که خانم گلدامایر به عنوان نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی و یکی از قهرمانان صهیونیستها که پیروزی در جنگ ۱۹۶۷ را در کارنامه خود داشت، علی رغم آن پیروزی در نهایت مجبور به استعفا و برکناری شد. حالا شما در این شرایط تصور کنید یک نخست وزیری که این شکست سنگین و بیسابقه را، نه از یک کشور بلکه از گروههای جهادی مانند حماس خورده است و در کنار آن هیچ دستاورد و سابقه درخشانی هم در حوزه اقتصادی، معیشتی و سایر موضوعات در کابینه اش ندارد؛ از همه مهمتر بنیامین نتانیاهو و خانوادهاش درگیر پروندههای متعدد فساد هستند و طی دوره حدود ده ماههای که به قدرت بازگشته است شاهد بیسابقهترین بحرانها و چند دستگی در ساختار اجتماعی رژیم صهیونیستی بودهایم، در نهایت راهی به جز برکناری و استعفا ندارد. البته در یک حالت دوم امکان دارد نتانیاهو بخواهد در چنین شرایطی از استعفا و یا برکناری فرار کند.
*چگونه میتواند فرار کند؟
با سوء استفاده از همان نکتهای که شما به آن اشاره کردید. یعنی بنیامین نتانیاهو شاید در نظر داشته باشد با تشکیل یک کابینه به اصطلاح وحدت ملی بخواهد که از برکناری یا استعفا فرار کند. فراموش نکنیم معترضینی که بیش از ۴۰ هفته متوالی و پی در پی اعتراضات گسترده و بیسابقهای را در خیابانهای فلسطین اشغالی علیه نتانیاهو و کودتای قضایی او داشتند اکنون هم باز منتقد همان رفتار غلط نتانیاهو هستند و معتقدند که شکست امروز نتیجه عملکرد به شدت ضعیف شخص نتانیاهو و کابینه افراطی اوست. پس نتانیاهو فعلاً راهی ندارد جز اینکه بخواهد با رهبران همین منتقدین و معترضین به سمت ائتلاف ناخواسته پیش برود.
تا اینجای کار آمریکاییها پیشنهاد تشکیل این دولت به اصطلاح وحدت ملی را دادهاند، اما باید دید که آیا شخص نتانیاهو هم در شرایط کنونی وضعیت را آن قدر بغرنج و سخت برای خود خواهد دید که در نهایت برای فرار از استعفا و یا برکناری بخواهد به سمت ائتلاف با جریان اپوزیسیون، منتقدین و مخالفین خود برود یا خیر؟ فعلا نتانیاهو از چهرههای اپوزیسیون برای حضور در کابینه مشروط به برخی پیش شرطها دعوت کرده است، اما این مسئله لزوماً به معنای آن نیست که نتانیاهو و جریان راست افراطی حاضر به ائتلاف با جریان اپوزیسیون باشند، حتی اگر شرایط کنونی جنگی برای صهیونیستها شکل گرفته باشد؛ لذا برای پاسخ به سوال شما باید منتظر تحولات روزها و هفتههای آینده بود و ببینیم نتانیاهو در نهایت تن به ائتلاف با جریان اپوزیسیون و منتقدین خود خواهد داد یا نه؟ جواب هر چه باشد، این نکته قطعی است که چه نتانیاهو تن به ائتلاف با جریان اپوزیسیون بدهد یا ندهد یک وضعیت به شدت بحرانی بی سابقهای طی هفتهها و ماههای آتی پیش رو خود دارد. پس باید این نکته را مد نظر قرار داد که قرار نیست حتی اگر نتانیاهو تن به تشکیل دولت وحدت ملی و ائتلاف با اپوزیسیون بدهد از وضعیت شکننده اش کاسته شود.
*اجازه دهید همین جمله آخر شما را بیشتر بررسی کنیم. حتی اگر در نهایت نتانیاهو تن به تشکیل ائتلاف و دولت وحدت ملی با جریان اپوزیسیون دهد باز خطر استعفا و برکناری او به صفر خواهد رسید؟
به سوال بسیار خوبی اشاره کردید. خیر این خطر و سایه استعفا، چه با تشکیل دولت وحدت ملی و ائتلاف با اپوزیسیون و چه بدون آن، بر سر نتانیاهو سنگینی میکند. قبلا گفتم شکست سنگین و بیسابقهای که نتانیاهو در برابر محور مقاومت و حماس خورده است اتفاق ساده و چیز کمی نیست که از حافظه تاریخی صهیونیستها پاک شود و قطعاً از او به عنوان یکی از ضعیفترین یا حتی ضعیفترین نخست وزیران رژیم صهیونیستی یاد میکنند. مضاقا نتانیاهو و کابیته افراطی اش هیچ دستاورد و سابقه درخشانی هم در حوزه اقتصادی، معیشتی و سایر موضوعات ندارد؛ از همه مهمتر بنیامین نتانیاهو و خانوادهاش درگیر پروندههای متعدد فساد هستند و طی دوره حدود ده ماههای که به قدرت بازگشته است شاهد بیسابقهترین بحرانها و چند دستگی در ساختار اجتماعی رژیم صهیونیستی بودهایم. پس در نهایت نتانیاهو راهی به جز برکناری یا استعفا ندارد. از طرف دیگر نکتهحائز اهمیت وضعیت به شدت بغرنج و پیچیده ارتش رژیم صهیونیستی است. چون همین ائتلاف راست افراطی پیشنهاد استمرار معافیت سربازی حریدیها را مطرح کردند. در مقابل برخی از افسران ذخیره و نیروهای احتیاط رژیم صهیونیستی اعلام کردند اگر این چهرههای به اصطلاح مذهبی تندرو از خدمت معاف شوند و تمام بار خدمت بر دوش سایر افراد و شهرک نشینان باشد قطعاً از ادامه خدمت نظامی خودداری خواهند کرد. این یک بحث جدی و دوگانگی را در ارتش ایجاد کرده است. آیا این نیروها در شرایط جنگی کنونی حاضر به گرفتن سلاح خواهند بود یا خیر؟
تا همین دیروز این نیروها گفتند که ما حاضر به گرفتن سلاح نیستیم و کسانی مانند نتانیاهو و کابینه افراطی او که این شکست مفتضحانه را سبب شدهاند و رژیم صهیونیستی را به این بحران و بدبختی کشانده اند، خودشان اسلحه به دست بگیرند و مسئولیت و پاسخگوی اقدامات غلطشان باشند؟ به چه دلیل این افراد و خانوادههایشان باید معاف از سربازی باشند، اما دیگران باید پاسخگوی تصمیمات غلط آنها باشند و کشته شوند؟ به گفته آنها ماجراجوییها و افراطیگریهای کسانی مانند بن گویر باعث این بحران و جنگ شده است؛ بنابراین اکنون هم شاهد یک شرایط همگرایی کامل در رژیم صهیونیستی نیستیم و شرایط واگرایی وجود دارد. در چنین وضعیتی مطمئن باشید اگر به اصطلاح گرد و خاک این درگیریها طی هفتهها و ماههای آتی فروکش کند جریانهای رسانهای عبری زبان و خود شهرک نشینان فشار بیامانی را به نتانیاهو و کابینهاش برای استعفا وارد خواهند کرد. پس اینجا اگر سخن از ائتلاف است، فقط موضوع یافتن راه حل موقت و کوتاه مدت برای فرار نتانیاهو از استعفا یا برکناری است، وگرنه به نظر میرسد این اتفاق (استفعا و برکناری) و فروپاشی کابینه اش یک اتفاق اجتناب ناپذیر و حتمی خواهد بود. دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد.
*نکته حائز اهمیتی که در جلسه کابینه نتانیاهو از زبان بتسلئیل اسموتریج مطرح شد موضوع جان اسرای رژیم صهیونیستی است که به گفته وزیر دارایی این رژیم در شرایط کنونی اولویت امنیت خود این رژیم است و فعلاً جان این اسرا مهم نیست. پس احتمال دارد که کشته شدن کل اسرا وجود دارد، آن هم در شرایطی که ما در ادوار پیشین شاهد بودیم رژیم صهیونیستی حتی برای یک اسیر خود هم حاضر به توافق و دادن امتیاز بوده است. حال در وضعیتی که منابع عبری از اسیر شدن نزدیک به ۳۰۰ نفر خبر میدهند آیا واقعاً این تعداد اسرا نمیتواند بازدارنده باشد یا رژیم صهیونیستی فعلاً اولویتی برای این مسئله قائل نیست؟ نکته حائز اهمیت دیگر وضعیت خود اسرا در غزه است. چون به نظر میرسد که همه اسرا اکنون در اختیار حماس هم قرار ندارند و برخی منابع خبری عنوان داشتند که مردم غزه هم در اقداماتی انفرادی برخی از شهرک نشینان را اسیر کردهاند؟
سوال شما دو بخش داشت. از بخش آخر آن شروع میکنم. اکنون ما دو نوع اسیر داریم. یک نوع اسرا، اسرایی هستند که به داخل نوار غزه برده شدهاند که عددی بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر را شامل میشود. بخشی از این اسرا هم افراد نظامی هستند تشکیل میدهد و چند افسر بلندپایه نیز در میان آنها دیده میشود. اسرای دیگر، اسرایی هستند که در اختیار خود نیروهای مقاومت فلسطینی قرار دارند و در اطراف نوار غزه حضور دارند که اگر اسرائیل بخواهد اقدام زمینی در نوار غزه انجام دهد حماس این اسرا را خواهد کشت که یک اقدام تاکتیکی و بازدارنده محسوب میشود. البته در پاسخ به قسمت اول سوال شما ما قبلاً هم شاهد بودیم رژیم صهیونیستی ثابت کرده است که اگر امنیت این رژیم به شکل جدی در خطر باشد حاضر به کشته شدن اسرای خود است، بنابراین ممکن است که پیرو سوال شما اکنون هم رژیم صهیونیستی و دولت نتانیاهو فعلاً اهمیتی برای جان اسرای خود قائل نباشد و به دنبال حمله همه جانبه زمینی به نوار غزه و پاسخ به حمله روز شنبه باشد، اما نکته اینجاست که رژیم صهیونیستی در رویارویی با محور مقاومت چندان موفق نبوده است. یعنی با وجود آنکه از روز یکشنبه نیروهای زمینی ارتش اسرائیل وارد تقابل با حماس در اطراف غزه شده است موفقیت چشمگیری به دست نیاورده و همانطور که قبلاً هم گفتم و دوباره تکرار میکنم در همین درگیریهای یکشنبه و دوشنبه حتی اسیر بیشتری به دست نیروهای محور مقاومت افتاده است.
شرایط متضاد امروز مصر به دلیل دوگانگی است که سالها در این کشور شکل گرفته است.
*کدام دوگانگی؟
اینکه ساختار سیاسی و دولت مصر در سایه نفوذ بسیار بالای آمریکاییها به سمت عادی سازی روابط با رژیم غاصب صهیونیستی پیش رفتند، اما ملت این کشور و مردم مصر همچنان معتقد به آرمان فلسطین و مخالف با هرگونه عادسازی روابط با صهیونیستها هستند. عبدالفتاح السیسی امروز به عنوان رئیس جمهور مصر کاملاً پایبند به پیمان سازشی است که با صهیونیستها صورت گرفته است، اما مردم مصر خود را پایبند به این سازش و عادیسازی نمیدانند. همین که یک پلیس مصری در شرایط حساس کنونی ۲ توریست صهیونیست در منطقه اسکندریه به گلوله میبندد شاخصی برای این موضوع است که جامعه و مردم مصر تا چه اندازه با عادی سازی و سازش فاصله و زاویه دارند. البته این موضوعی نیست که فقط به حمله روز یکشنبه اسکندریه بازگردد. بارها و بارها شاهد این اتفاققات و حملات در مصر بودیم.
همین چند ماه پیش بود که در مرز مصر و فلسطین اشغالی یک سرباز مصری روی صهیونیستها آتش گشود. اگر شما به سال ۲۰۱۱ و بهار عربی بازگردید زمانی که مشت آهنین نهادهای اطلاعاتی و امنیتی مصر دیگر کارایی نداشت اولین جایی که توسط مردم مصر مورد حمله قرار گرفت سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره بود. پس اگر طی تمام این سالها به واسطه فضای خفقان آور سیاسی و فشارهای امنیتی دولت مصر، مردم و جامعه این کشور در برابر سازش و عادیسازی روابط با صهیونیستها نمیتوانند واکنش آزادانهای داشته باشند، لزوماً به این معنا نیست که با این اتفاق همراه و هم نظر هستند و هر زمان که فرصتی پیش بیاید واکنش خود را خواهند داشت.
منبع: دیپلماسی ایرانی