شاید این نوع واردات در شرایط فعلی نه تنها تعجب برانگیز باشد، بلکه ایجاد شبهه نیز می کند. چرا در وضعیت فعلی که کشور به شدت به ارز، اشتغال و صادرات نیاز دارد چرا و به چه دلیلی اسب هم جزو اقلام وارداتی یا به عبارتی محلی برای خروج ارز از کشور شده است؟
این مجوز به چه دلیل و بر محور چه نیازی و استدلالی صادر شده است؟
آیا سازمان توسعه تجارت این پرسش هارا پیش از صدور مجوز واردات مطرح کرده است؟
این در حالی است که خود این سازمان برگزار کننده نمایشگاه اسب است. در واقع با این امضا مشخص نیست که سازمان توسعه تجارت در کدام طرف قرار دارد. آیا این سازمان در تلاش برای رواج تجمل گرایی و کاهش منابع ارزی به نفع قشری خاص حرکت می کند؟ یا قرار است با حمایت از تولید داخل بخشی از مشکلات اقتصادی را برطرف کند.
این اتفاق در حالی رخ میدهد که هم اکنون در کشور بیش از یک هزار باشگاه و کلوپ در صنعت پرورش اسب فعال هستند. همچنین در حال حاضر بیش از ۵۰ هزار راس از نژادهای مختلف در ایران وجود دارد. از سوی دیگر پرورش اسب موجب ایجاد حدود ۸۰ شغل مستقیم و غیر مستقیم می شود. حال این پرسش مطرح می شود؛ چرا به شعار امسال، تولید، پشتیبانی ها و مانع زدایی ها عمل نمی شود؟
آیا سازمان توسعه تجارت می داند که در ازای مجوز واردات موجب تعطیلی چندین شغل و از بین رفتن چه میزان سرمایه خواهد شد؟ آن هم درست در زمانی که چندی پیش پرورش دهندگان اسب توانستهاند برای اولین بار ۳۰ راس اسب به قطر صادر کنند.
هر چند شاید در وهله اول تعداد صادرات و ارز حاصل از آن در سطح کلان اقتصاد کشور چندان به چشم نیاید. اما از یک سو توجه به مقصد صادرات نشان می دهد که اسب های پرورش یافته در ایران تا چه میزان مرغوب بوده اند که توانسته اند به کشوری عرب زبان با اسب های معروفش راه پیدا کنند، از سوی دیگر همین تعداد صادرات و ارز حاصل از نیز می تواند سرعت چرخ اقتصادی این واحدها و افراد وابسته به آنها را بیشتر کند.
در واقع این نوع واردات گذشته از تاثیراتی که بر کسب وکار این بخش از واحدهای تولیدی دارد از منظر صرف مصرفی بودن نیز قابل تامل است. در واقع این اسب ها تنها به کشور وارد می شوند و غیر از استفاده شخصی هیچ بازدهی دیگری ندارند.
در واقع اسب هایی که قرار است وارد شوند، جز آن دسته قرار می گیرند که دیگر عملا مصرف و سودی برای کشور مبدا ندارند و با هر قیمتی که به فروش برسند سود هستند. اما این سود آوری برای کشور ما هزینه زا خواهد بود. به بیان ساده تر نه تنها بخشی از خوراک اسب ها را به خود اختصاص می دهند، بدون انکه سود آوری داشته باشند می توانند برای صاحبان آنها ضرر مالی در بر داشته باشد.
آیا در این شرایط واقعا نیاز است که ارز کشور صرف واردات اسب هایی شود که از چرخه اقتصادی کشوری دیگر خارج شده است.
این در حالی است که پرورش اسب در ایران قدمتی همتای تاریخ کهن آن دارد هر چند طی سال هایی ناملایماتی بسیار دیده است. اما هر چه هست توانستهاند خود را سرپا نگه دارند. ولی به نظر می رسد که برخی افراد این را نیز هدف گرفته و با واردات بی دلیل اسب قصد بریدن نفس این صنعت را دارند.
در این میان همچنان این پرسش به قوت خود باقی است، مجوز واردات اسب بر چه اساس و محوری صادر میشود؟ این واردات قرار است کدام بخش از زندگی و سفره مردم را پر کند؟
البته این سوال ها را به گونه ای دیگر نیز می توان مطرح کرد: قرار است با واردات اسب، چند پرورش دهنده ورشکست شوند؟ قرار است سفره چند نفر خالی از نان شود؟ قرار است هزینه نفع شخصی چند نفر را مردم چگونه بپردازند؟ قرار است با از بین رفتن زیر ساخت های این صنعت کدام یک از اهداف تولیدی کشور محقق شود؟ قرار است تاوان نفع شخصی افراد سود جو را بیکاری چند نفر پاسخ دهد؟
به نظر می رسد سازمان توسعه تجارت اگر بتواند به این پرسش ها پاسخی مناسب بدهد، می تواند وقت و هزینه خود را صرف تولید کنندگان داخلی کند.